Friday, April 25, 2008

از دودکش تا قطب

آدینه ۶/اردیبهشت/۱۳۸۷ - ۲۵/اپریل/۲۰۰۸

فکر نکنید که این نوشته درباره‌ی گرم شدگی زمین و آب شدن یخ قطب است. نه بحث زبانی است!

شعرهای خاقانی و نظامی پر است از تصویر و تشبیه و استعاره و در عین حال بسیاری واژه‌های ناب و گاه فراموش شده. مثلا خاقانی از «پارنج» یاد می‌کند که مزدی است که به پزشکان برای بازدید بیمار در خانه داده می‌شد یا «نعل بها» به معنای پولی که برای جلوگیری از حمله به دشمن می‌دادند.

داشتم کتاب «تحفة العراقین» (ره‌آورد دو عراق) خاقانی را می‌خواندم که به این بیت برخوردم:

اَیمه نه فلک خراس رنگی است ----------- آتشگاهی و دودهنگی است

(ایمه: اکنون. خراس: آسیاب سنگی بزرگی که خر آن را بگرداند.)

دودهنگ به معنای سوراخی است که در حمام‌ها و مطبخ‌ها و بخاری‌ها گذارند تا دود بیرون رود یا همان دودکش.

ذهنم به سوی فرهنگ رفت. در لغت‌نامه‌ی دهخدا زیر فرهنگ آمده است: کشیدن، آموزش دادن. فرهختن. نکته‌ی جالب و کاربرد کمتر شناخته‌ی فرهنگ، کاریز (قنات) است. «دهن فرهنگ» به معنای دهانه‌ی کاریز و جایی است که آب بیرون می‌ریزد که کوتاه شده‌ی آن فرنج است. مصدر «فرهنگ» فرهیختن است به معنای برکشیدن، فراکشیدن، تربیت کردن. هیختن به معنای کشیدن در «آهیختن» و آهختن و آختن نیز دیده می‌شود. مانند شمشیر آخته. شکل دیگر مصدر آن «فرهنجیدن» است به معنای ادب کردن و تنبیه کردن:

چنانت بفرهنجم ای بدنهاد -------- که نآری دگر باره ایران به یاد (فردوسی)

لولهنگ (به معنای آفتابه یا ابریق=عربیده‌ی آبریز) نیز با این فعل مرتبط است. یعنی لوله‌ای برای کشیدن آب.

هنگ در اصل اوستایی «ثنگ» بوده که در آن «ثـ» به «هـ» تبدیل شده است (مانند تبدیل میثرا->مهر، مینوچیثرا->منوچهر). شکل دیگر «هنگ» «سنج» است که فعل سنجیدن به معنای کشیدن و وزن کردن و اندازه گرفتن از آن است.

نمونه‌ی دیگر کاربرد هنگ واژه‌ی «پالهنگ» است که عبارت است از رشته یا دوال یا طنابی که به لگام بندند و اسب را بدان کِشند.

نشاندش بر اسب و میان بست تنگ -------------- همی‌رفت پیشش، به کف پالهنگ (فردوسی)

در دهخدا نوشته پالهنگ = پالا + هنگ و پالا به معنای اسب یا اسب یدک است. و در درآیه‌ی پالا نوشته: جنیبت. اسب کوتل (برهان). پالاد. پالاده. مطلق اسب (رشیدی):

چو خورشید بنمود پهنای خویش ------------ نشست از بر تند پالای خویش (فردوسی)

اما به نظر من این معنای پالا به شرح «پالهنگ» چندان ربطی ندارد. برای همین از دکتر محمد حیدری ملایری، دانشمند اخیرفیزیکدان، اخترشناس و واژه‌شناس، پرسیدم. ایشان جواب داد که «این پال به معنای ریسمان است و در اصطلاح پالدُم دیده می‌شود». به فرهنگ دهخدا برمی‌گردم. درآیه‌ی پال معنای ریسمان آمده و پالدم نیز به عنوان نمونه‌ای از کاربرد آن. پالدم که شکل رایج‌تر آن پاردُم است به معنای زیردُمی، رانَکی، دوالی از ساز اسب که به زیر دُم اوفتد.

ابروان چون پالدم زیر آمده ----------- چشم را نم آمده تاری شده (مولانای بلخی)

صوفی شهر را نگر، لقمه به شُبه می‌خورد ------ پاردمش دراز باد آن حَیَوان خوش علف! (حافظ)

به نوشته‌ی دکتر حیدری واژه‌ی «پال» به احتمال زیاد با filum لاتین (ریسمان، رشته) مربوط است که در زبان فرانسه از آن fil (سیم) و sans-fil (بی‌سیم، تلفن همراه) و نیز filament (رشته) ساخته شده است. با مراجعه به فرهنگ وبستر می‌بینم که در انگلیسی نیز file (پرونده) از همین ریشه گرفته شده است. زیرا در قدیم پرونده‌ها را که به صورت تعدادی کاغذ بوده با نخی یا ریسمانی به هم می‌بستند.


file: a string or wire on which papers are strung for preservation and reference. late Middle English filen < Middle French filer: Old French: to wind or spin thread < Late Latin filare: v. derivative of Latin filum: thread, string

واژه‌ی دیگر در راستای همین بحث پَل یا پِل است که البته با پال به معنای ریسمان ربطی ندارد. (ن.ک. درآیه‌ی مربوط در لغت‌نامه).
پِل: اشکلک خیمه و آن چوبکی باشد به مقدار چهار انگشت که ریسمانی بر کمر آن بندند و بدان بالا و پایین خیمه را به هم وصل کنند.. (برهان قاطع) || چوبی است به مقدار یک وجب یا کمتر و هر دو سرآن را تیز کنند و بدان بازی کنند. بدین طریق که آن را به زمین گذارند و چوبی دیگر به مقدار سه وجب بر دست گیرند و بر یک سر آن زنند تا از زمین بلند شود و در وقت برگشتن بر کمر آن زنند تا دور رود = دولک در بازی الک دولک.

اِشکِلَک: آلتی است از چوب که لای پنجه‌ی دزدان گذارند و فشار دهند تا از درد عاجز شوند و دزدی را بروز دهند.
اشکلک خیمه: پَل. چوب که به زمین فروبرند و طناب خیمه بدان بندند.

دکتر حیدری درباره‌ی پَل/پِل نیز نکته‌ای یافته‌اند که در اینجا با اجازه‌ی ایشان برای نخستین بار نقل می‌شود. این واژه‌ی پارسی با polus لاتین به معنای سر آسه (محور) ربط دارد (همان که در تعمیرگاه‌های خودرو نیز رایج است و به شکل پولوس تلفظ می‌شود). این واژه‌ی لاتین از polos یونانی گرفته شده که از آن واژه‌ی pole به معنای قطب ساخته شده است.

شادوران دکتر محمود حسابی نیز در «فرهنگ حسابی» خود بدون اشاره به این ریشه‌شناسی برای pole(قطب) از پِل/پَل استفاده کرده است.

0 نظر: