چهارشنبه ۲۸/فروردین/۱۳۸۷ - ۱۶/اپریل/۲۰۰۸
هفتهی پیش یکی از دوستان عزیز کتابی را در اختیارم گذاشت که خیلی جالب بود به نام «حیرتنامه».
نام کتاب: حیرت نامه: سفرنامهی ابوالحسن خان ایلچی به لندن
به کوشش: حسن مرسلوند
سال انتشار: بهمن ۱۳۶۴ خ/۱۹۸۶ م
ناشر: موسسه خدمات فرهنگی رسا
تعداد صفحه: ۳۸۸ (با نمایه)
تصویر ابوالحسن خان شیرازی - کار «سر تامس لارنس» -
در موزهی هنری فاگ (Fogg Art Museum) در دانشگاه هاروارد. (تصویر بزرگتر)
ابوالحسن خان ايلچی شیرازی (۱۱۹۰ تا ۱۲۶۲ ق./۱۷۷۶ تا ۱۸۴۶ م)، سياستمدار مشهور ایرانی و وزير امور خارجهی دولت قاجار در زمان فتحعلیشاه بود. وی خواهر زاده و داماد حاج ابراهیم خان کلانتر بود [همان وزیر لطفعلیخان زند که با خیانت دروازهی شیراز را به روی آغا محمدخان قاجار باز کرد. شهربراز] و بعدها به دربار فتحعلیشاه قاجار راه یافت.
درآیهی مربوط در دایره المعارف بزرگ اسلامی (دبا)
وی در سال ۱۲۲۴ ق./۱۸۰۹ م. در سن ۳۴ سالگی به نمایندگی از ایران به عنوان نخستین سفیر سیاسی ایران از راه عثمانی به اروپا رفت تا «با امداد دولت و دوستی حضرت شاه انگلیس، تفلیس از چنگ روس دیوس مستخلص گردیده» (ص ۱۷۷) و مفاد عهدنامهای بررسی شود. پس از صرف مدتی در انگلستان به نتیجه نرسیده و همراه «سر گور اوزلی» (Sir Gore Ouseley) با کشتی به سوی ایران برمیگردد. اما به دلایلی کشتی راه را گم میکند و از شهر «ریو دو ژانیرو» در برزیل سر درمیآورند. بدین ترتیب میرزا نخستین ایرانی میشود که در قارهی امریکا و کشور برزیل پا نهاد. بعد با کشتی به هندوستان میروند و از آنجا به ایران برمیگردند. پس از مدتی به دلیل تغییر شرایط در اروپا ایران مجبور میشود عهدنامهی ننگین گلستان را با روسیه امضا میکند و این عهدنامه منجر به از دست رفتن تفلیس و دیگر سرزمینهای ایرانی در قفقاز شد. چندی پس از امضای این قرارداد ننگین، علمای دینی ایران حکم جهاد میدهند که ابوالحسن خان با آن مخالفت میکند ولی فتحعلیشاه میگوید باید از حکم علما پیروی کرد. سپس جنگ دیگری میان ایران و روس درمیگیرد که منجر به امضای قرارداد ننگین ترکمانچای میشود. وی پس از بازگشت از انگلستان به فتحعلیشاه پیشنهاد ایجاد ادارهی پست را کرد تا نامههای مردم را برساند. اما فتحعلیشاه فکر کرد میرزا او را مسخره کرده و دستور داد او را بکشند! اما سر گور اوزلی وساطت کرد و میرزا نجات یافت. دربارهی میرزا داوریهای مختلفی شده است که میتوانید به همان درآیه در «دبا» در بالا نگاه کنید.
ابوالحسن خان شرح سفر خود به اروپا و انگلستان را در کتابی نوشت که نام آن را «حیرتنامهی سفرا» گذاشت و در علت این نامگذاری چنین مینویسد:
نظر به این كه غرایب بسیار و بدایع بیشمار ملاحظه و در این دفتر ثبت افتاده بود البته سامعین و مطالعهكنندگان این اوراق را تعجب و تحیری بیاندازه دست میداد. لهذا این رساله را به «حیرتنامه سفرا» موسوم گردانید.
نزدیک ۱۷۵ پس از نگارش این کتاب، چاپ اول آن به كوشش و ویرایش آقای «حسن مرسلوند» در سال ۱۳۶۴ خ/۱۹۸۵ م منتشر شده و گویا پس از آن دیگر تجدید چاپ نشده یا ویراست جدیدی از آن منتشر نشده است. دربارهی این کتاب باید گفت که ویراستار در انتشار این اثر مهم تاریخی - که نخستین سند برخورد و آشنایی ایرانیان با اروپا است - کار مثبتی کرده و مقدمهی جالبی هم نوشته که در آن به حال و هوای زمان سفر و نیز دلیل و نتیجهی این سفر پرداخته است. اما به خاطر فضای سالهای اول پس از انقلاب، برخی داوریهایی دربارهی تاریخ و کتاب کرده که گاه یکطرفه مینماید و چندان علمی نیست.
از نظر فنی نیز به نظر من میبایست متن را به همان شکل که هست چاپ میکرد و توضیحها را در پانویس میآورد. مثلا میرزا ابوالحسن خان چون تمام نامهای اروپایی را از زبان انگلیسیها شنیده همه را همان طور که شنیده ثبت کرده است. اما آقای مرسلوند متن را تغییر داده و صورت اصل را در پانویس آورده است. برای نمونه، ابوالحسن خان مینویسد «کشور دینمارک که پایتخت آن کوپنهلگن [=کوپنهاگن] است». اما در متن به این شکل درآمده: «کشور دانمارک که پایتخت آن کپنهاک است». البته ویراستار در این روش یکدست عمل نکرده است. مثلا ابوالحسن خان مینویسد «بنه پاتی» شاهنشاه فرانسه شده است. که بنهپاتی تلفظ انگلیسی بناپارته (Bonaparte) ایتالیایی یا بناپارت فرانسوی است. اما ویراستار بدان اشاره نکرده و آن را به همین صورت رها کرده تا این که چندین صفحه بعد در پانویس آورده که منظور ناپلئون بناپارت است. یا «لفتنن» را توضیح نداده که تلفظ انگلیسی lieutenant به معنای نایب و در کشتی و دریا به معنای ناوبان است.
در بسیاری از جاها جملههایی را از کتاب حذف کرده است. به نظر من چون این کتاب اثری تاریخی است نباید در آن جرح و تعدیل روا داشت و آن را به همان صورت که هست چاپ کرد. برخی از این حذفها در شرح شرابخواری انگلیسیان یا ورود زنان روسپی به کشتی است و در پانویس یادآور شده که به خاطر رعایت عفت و ادب عمومی این جمله حذف شد. اما در ص ۶۵ در شرح «توغات» - یکی از شهرهای روم (عثمانی) - بخشی که میرزا وارد حمام عمومی میشود و میبیند که سپاهیان عثمانی (ینگه چری=ینی چری=سپاه نو) در حال لواط با پسربچگان ارمنی هستند حذف نشده است! و یا در ص ۸۳ مورد دیگری گفته شده: فکر کردم آن عبارات و نظربازیها شاید برای تحلیل روانی کردن از شخصیت ایلچی بد نباشد! یا جای دیگری که کمی از شرح میهمانی هست در پانویس آمده: میدانم که این اباطیل و یاوهها به کار تحقیق و سیر در تاریخ نمیخورد. اباطیل فوق خصوصا در شناخت نظام شاهنشاهی کمک بسیار میکند. (ص ۱۴۴)
البته میرزا در تملق گفتن شاه قاجار کوتاهی نمیکند. برای نمونه با آن که فتحعلیشاه برادرزادهی آغامحمد خان قاجار بوده و پیش از آغامحمدخان نیز هیچ یک از خاندان قاجار شاه نبودند میرزا در آغاز کتاب از فتحعلیشاه به عنوان «سلطان ابن سلطان ابن سلطان و خاقان ابن خاقان ابن خاقان» یاد میکند. یا در مقایسه ایران و عثمانی میگوید به یمن وجود شاهنشاه ایران، وضعیت ما خیلی بهتر از عثمانی است.
دوست عزیزم ترجمهی انگلیسی همین کتاب را نیز به من معرفی کرد با مشخصات زیر:
نام کتاب: ایرانیای در دربار شاه جورج [چهارم]، ۱۸۰۹-۱۸۱۰ م روزنوشتههای میرزا ابوالحسن خان
(A Persian at the Court of King George, 1809-1810: The Journal of Mirza Abul Hassan Khan)
نویسنده: میرزا ابوالحسن خان
ترجمه به انگلیسی: مارگارت موریس کلوک (Margaret Morris Cloake)
سال انتشار: ۱۹۸۹ م/۱۳۶۸ خ
تعداد صفحه: ۳۱۸
بر اساس ترجمهی انگلیسی «حیرتنامه»، متاسفانه حضور میرزا در انگلستان باعث تفریح و سرگرمی انگلیسیان بود و مدتها روزنامههای لندن گزارش کارها و رفتارهای او را در میهمانیها میدادند. جیمز موریه، راهنما و مترجم و همراه میرزا، بعدها کتاب خندستانی (کمدی) «ماجراهای حاجی بابای اصفهانی» را بر اساس سفر و کارهای میرزا ابوالحسن خان نوشت و در آن علاوه بر میرزا ایرانیان را نیز به کلی ریشخند کرد. و میرزا نیز از وی دلگیر شد.
مترجم انگلیسی کتاب را از نشستن میرزا به کشتی به سوی انگلستان شروع میکند و فاصلهی تهران تا استانبول را ترجمه نکرده است. در آغاز هر فصل نیز نقل قولی از روزنامههای همان روز لندن آورده و چندین نقاشی و مینیاتور نیز در کتاب گنجانده است.
اما چند نمونه از حیرت میرزا ابوالحسن خان شیرازی ایلچی:
روزنامه:
کاغذ اخباری که «نوز» میگویند به کشتی آورده بودند. همگی جمع شده و مطالعه مینمودند.... من حقیقت گزارش نوز را پرسیدم. گفت: در ممالک محروسه جمعی از اهل نوز در هر شهر و بندر و جزیره مقررند که نوزنویس یعنی روزنامه[نویس]. دروغ و راست اروپ مانند فرانسه و نمسه و روس و غیره اعم از این که دشمن یا دوست باشند از بزرگ و کوچک هر چه خواهند در اخبار مینویسند. و آن نوز را یکی در دست گرفته دیگری شیپور مینوازد یعنی خبر خوب در این نوز است. مردمان آن کاغذ را به نیم قروش یا کمتر و بیشتر میخرند و جمع وجوه نوز هفتصد هزار تومان است که عاید خزانه شاهی میشود و مدار روزگار اهل نوز نیز با حسن و جهل میگذرد. ... گویا روزی صد هزار کاغذ نوز هر روزه چاپ میشود یعنی نوشته به مصرف اهل انگلن میرسد. غریب تر آنکه نوز امروز به کار فردا نیاید چنانچه کاغذ امروز آلت تطهیر غائط فردا. به نوز نو محتاج است. و قطع کاغذ نوز سه چهاریک در سه چهاریک است در هم صفحه روی و پشت کاغذ نوز محلی نقطه سفید نیست. (ص ۱۲۱-۱۲۲)
نمسه: نام کشور اتریش که (به نوشتهی فرهنگ معین) از زبان روسی وارد ترکی و عربی و پارسی شده بود.
نوز: news به معنای اخبار. منظور روزنامه یا newspaper است.
انگلن: England انگلستان
سه چهاریک: سه چارک. احتمالا سه چهارم ذرع. نزدیک ۷۵ سانتیمتر
تومان: به نوشتهی ترجمهی انگلیسی کتاب، در سال ۱۸۱۰ هر تومان ایران برابر ۱۸ شیلینگ انگلیس بوده است. [هر پاوند انگلیس برابر ۲۰ شیلینگ بود. هر تومان هم برابر ۱۰ قروش.]
پول کاغذی:
غریبتر آنكه يك كاغذ نازکی را چاپ كرده از يك تومان تا هزار تومان و آن چاپ را «نوت» میگویند و اعتبار نوت بیش از زر رایج است و صبح تا شام محرران كه دویست نفر البته میباشند به چاپ كردن آن مشغولند. و آن كاغذ چاپ شده علامتی دارد كه تقلب در ساختن آن كمال اشكال دارد. بلكه شبه آن، مانند ذات خالق بیچون و چند محال است و آن كاغذ بهتر از زر رایج مرغوب سلیقه تجار آن ديار است. (ص ۱۴۹)
نوت: note کوتاه شدهی bank note همان اسکناس (اسکناس روسی است)
0 نظر:
Post a Comment