چهارشنبه ۴/اردیبهشت/۱۳۸۷ - ۲۳/اپریل/۲۰۰۸
در زبان پارسی مثلی هست که میگوید: بر عکس نهند نام زنگی کافور. یعنی کسی که اهل زنگبار است (سیاه پوست) کافور (سفید) نامیده میشود. این مثل برای سازمانی در ایران بسیار صدق میکند و آن هم «سازمان میراث فرهنگی» است. که به جای «حفظ» میراث فرهنگی کارش «حذف» میراث فرهنگی به ویژه میراث تاریخی است، مهم نیست میدان نقش جهان اصفهان بازمانده از حکومت صفویان شیعه باشد یا نقش رستم بازمانده از هخامنشیان و ساسانیان «کافر و آتش پرست».
کافی است سری به پایگاه «کمیتهی بینالمللی نجات دشت پاسارگاد» بزنید و فهرست تخریبها و ویرانسازیهای بناها و یادگارهای تاریخی کشورمان را ببینید. یا در اینترنت عبارت «تخریب میراث فرهنگی» را جستجو کنید و خبرهای ناگوار را بخوانید.
دستهی اول خبرها در پایگاه پاسارگاد | دستهی دوم خبرها در همانجا | دستهی سوم خبرها
این هم چند نمونه از این خبرها:
خبر زیر آب رفتن «سد جره» با بلندای ۲۰ متر و قدمت ۲۰۰۰ سال بازمانده از زمان ساسانیان. (۳/اردیبهشت/۱۳۸۷=۲۲/اپریل/۲۰۰۸) همین دیروز!
جالب این که مسولان گرامی با خونسردی به کسانی که برای زیر آب رفتن سد باستانی نگرانند با تمسخر دلداری داده که وقتی سد جدید راه افتاد میتوانید با لباس غواصی به زیر آب بروید و سد قدیمی را ببینید!
چند خبر دیگر مربوط به سد جره.
خبر ویران کردن «پل نگین» بازمانده از زمان اشکانیان (نوامبر ۲۰۰۷/آبان ۱۳۸۶)
پل سالم و 2200 ساله دورهی اشکانيان را اداره راه و ترابری با موافقت سازمان ميراث فرهنگی خراب کرد!
خبر ویران کردن چارتاقی رکنآباد بازمانده از زمان ساسانیان (آگوست ۲۰۰۶/امرداد ۱۳۸۵)
خبر گم شدن نقش برجستهای از پارسه (تخت جمشید/پرسپولیس) (آگوست ۲۰۰۶/امرداد ۱۳۸۵)
متاسفانه در چند سال اخیر این روند رو به رشد داشته است و هر روز شاهد شاهکار تازهای هستیم. به قول معروف: هر لحظه به رنگی بت عیار درآید. این بار نیز شاهد واگذاری آثار باستانی به بخش خصوصی! هستیم.
شرکت «توسعه جهانگردی و ايرانگردی» در واقع مدتهاست نقش واسطهی آقای «اسفندیار رحيم مشایی» با بخش خصوصی را بازی میکند. اين شرکت تا کنون تعداد زيادی از اماکن پولساز دولتی را، که میتوانست پولش به جيب مردم برود، با رقمهایی بسيار نازلتر از ارزش آنها خريداری کرده است. مهمترين فروش سال گذشته آقای رحيم مشایی و شرکا عبارت بودهاند از هتل بينالمللی لاله تهران، هتل لاله يزد، هتل لاله چابهار، هتل بينالمللی سرعين و همچنين مجمتع آبدرمانی سبلان.
يک سالی نيز هست که اين شرکت به دنبال اجرای پروژههای خريد و فروش ميراث فرهنگی و تاريخی ما هستند. آقای رحيم مشایی، برای توجيه اين عمل، در آذرماه ۱۳۸۶ آقای جهانگيری رييس اين شرکت را به عنوان مشاور سازمان ميراث فرهنگی انتخاب میکنند تا شکلی نيمه دولتی به شرکت ايشان بدهند. در پانزدهم دی ماه ۱۳۸۶، يعنی کمتر از يک ماه پس از انتصاب، آقای جهانگيری خبر از انجام ۱۶۰ پروزه با بخش خصوصی میدهند که با توافق سازمان ميراث فرهنگی انجام گرفته است و وعده میدهند که در سال ۱۳۸۷ يعنی امسال، ۱۵۰۰ پروژه در سراسر کشور را در دست اجرا داشته باشند که حتما يکی از اين پروژهها پاسارگاد خواهد بود.
خبرها حاکی از آنند که آقای جهانگيری در روزهای آخر اسفندماه به پاسارگاد رفتهاند تا به همراهی آقای حسن طالبیان، رئيس مجموعهی پارسه-پاسارگاد، به «سبک و سنگين کردن» قيمتی برای اين مجموعه بپردازد. اين کار بر اساس برآورد سرمايهای که گردشگران آمده به پاسارگاد با خود به محل میآورند انجام گرفته است.
در حالی که کشورهای تازه استقلال یافته به قول معروف «در حال ساختن آثار باستانی» برای خودشان هستند (نمونهی مسخرهی آن این که در موزهی دوبی در کشور امارات متحد عربی، اسکلتی را که ادعا میکنند ۳۰۰۰ ساله است در بیابان یافته و آن را به عنوان سند قدمت زندگی در کشور خود نشان میدهند!) ملت دیرپای و سرفراز ایران باید شاهد ویرانی آثار باستانی واقعی چندهزارسالهی خود به دست کوتهفکرانی باشد که هیچ درکی از فرهنگ و تاریخ نداشته و هر چه پیش از خود را ناروا و ناحق میدانند و تیشه به ریشهاش میزنند.
رییس موزهی ایران باستان کسی است که میگوید: «اگر سنجاق مفرغی باستانی یافته شده در لرستان گم شده است مهم نیست. در حراجیهای اروپا میتوان مانند آن را با کمتر از هزار دلار خرید! کسانی که نگران آثار باستانی هستند مریضاند و ...»
گفتههای گهربار رییس موزهی ایران باستان.
به قول سعدی: چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
0 نظر:
Post a Comment