Saturday, October 23, 2004

گاه‏شماري (تقويم) در ايران باستان

شنبه ٢ آبان ١٣٨٣
امروز صبح داشتم در مورد گاه‏شماري يا تقويم فكر مي‏كردم و اين كه خيلي‏ها نمي‏دونند ايران تقويم مستقل داره.
يه خوبي تقويم ما اين اه كه اولا سال با بهار شروع مي‏شه و اين خيلي توي روحيه‏ي آدم تاثير داره.
دوم اين كه ٦ ماه اول سال ٣١ روزه است و ٥ ماه بعد ٣٠ روزه و ماه آخر هم ٢٩ روز كه در سال كبيسه مي‏شه ٣٠ روز.
اما در تقويم مسيحي سال با زمستان شروع مي‏شه كه آدم كسل مي‏شه. بعد ماه‏ها معمولا يكي در ميان ٣١ روزه اند. به جز ماه دوم (فوريه) كه ٢٨ روزه است و در سال‏هاي كبيسه مي‏شه ٢٩ روزه.
در ايران باستان (پيش از اسلام) گاه‏شماري ساده‏تر بوده. ١٢ ماه ٣٠ روزه داشته‏اند و ٥ روز آخر سال رو جشن مي‏گرفتند تا سال نو شروع بشه. بعد دوباره ١٣ روز جشن سال نو مي‏گرفتند.
به اين ٥ روز وهيزك يا بهيزك مي‏گفتند كه به عربي مي‏شه خمسه‏ي مسترقه (پنج روز دزديده شده) اين نامي اه كه ابوريحان استفاده كرده.
اما نام ماه‏ها در ايران باستان:
١) فروردين: به معني فره‏وشي يا فرَوَهر: فرشته‏ي نگهبان روان آدميان
٢) اشه وهيشته يا اردي‏بهشت: گوهر راستي و پاكي
٣) هورتات يا خرداد: تندرستي
٤) تيشتريه يا تير: سياره‏ي تير در آسمان
٥) امرتات يا امرداد: بي‏مرگي
٦) خشتره ويره يا شهريور: پادشاهي يا كشور دلخواه (مطلوب)
٧) ميترا يا مهر: مهرباني يا ايزدبانوي مهر. ميترا از خدايان ايراني و آريايي بوده كه مورد پرستش ايرانيان بوده اما زرتشت او را از مقام خدايي به فرشتگي پايين آورد. ميترا نگهبان پيمان و نيز عشق و خانواده بوده. نشانه‏ي او خورشيد است و به همين دليل هنوز در زبان پارسي ”مهر“ به معناي عشق و خورشيد به كار مي‏رود.
٨) آبان: ايزد نگهبان آب‏ها و آباداني
٩) آذر: ايزد نگهبان آتش
١٠) دي: به معني پروردگار يا خدا است. هم‏ريشه با ديو، دئو، تئو و زئوس است. تئوكراسي به معني خداسالاري، تئودور به معني خداداد از همين ريشه‏اند. آديوس (Adios) در اسپانيايي به معني خدانگهدار نيز از همين ريشه است.
١١) وهومنه يا بهمن: به معني كردار نيك يا منش به و نيكو است.
١٢) سپندارمذ يا سپنتا آرمييتي يا اسپند: به معني عشق مقدس است.

در گاه‏شماري ايراني هفته وجود نداشته بلكه هر روز ماه نام خاص داشته. نام روزها بدين صورت است:
١) هرمز ٢) بهمن ٣) اردي‏بهشت ٤) شهريور ٥) سپندارمذ
٦) خرداد ٧) امرداد ٨) دي به آذر ٩) آذر ١٠) آبان
١١) خور ١٢) ماه ١٣) تير ١٤) جوشن ١٥) دي به مهر
١٦) مهر ١٧) سروش ١٨) رشن ١٩) فروردين ٢٠) بهرام
٢١) رام ٢٢) باد ٢٣) دي به دين ٢٤) دين ٢٥) ارد
٢٦) اشتاد ٢٧) آسمان ٢٨) رامياد ٢٩) ماراسپند ٣٠) انيران

كلمه‏ي ”دي“ كه در نام برخي روزها هست به معني روز پيش است. مثلا دي به مهر يعني روز پيش از مهر. مثل ديروز و ديشب.
مثلا مي‏گفتند روز سروش ماه تير = ١٧ تيرماه
فردوسي در باره‏ي تاريخ پايان شاه‏نامه گفته:
سر آمد كنون قصه‏ي يزدگرد ----------- به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار ----------- به نام جهان‏داور كردگار
يعني ٢٥ اسپند ماه ٤٠٠ هجري.

هرگاه نام روز با نام ماه يكي مي‏شده آن روز را جشن مي‏گرفتند. مثلا ١٦ مهر چون نام روز و ماه هر دو ”مهر“ اه جشن مي‏گرفتند و نام جشن مهرگان مي‏شده. يا ١٣ تيرماه جشن تيرگان بوده. ١٩ فروردين جشن فروردين‏گان بوده. به همين ترتيب براي ١٢ ماه ١٢ روز جشن مي‏گرفتند. هفته‏ي بعد ١٠ آبان جشن آبان‏گان مبارك باد!

يه نكته‏ي جالب اين كه الان در عربي به جشن (جشنواره يا فستيوال) مي‏گند مهرجان كه عربي‏شده‏ي همين مهرگان اه.