Tuesday, June 25, 2013

واژه‌شناسی: شاپرک و پیت و مته

سه‌شنبه ۴/تیر/١٣٩٢ – ٢۵/جون/٢٠١٣

امروزه در زبان پارسی بیشتر «شاپرک» برای نامیدن حشره‌ای از خانواده‌ی پروانه به کار می‌رود. گاهی حتا به اشتباه آن را «شاه پرک» هم می‌نویسند. اما «شاپرک» در اصل «شب پرک» بوده که شکل دیگر آن «شب‌پره» است و معنای آن هم پستاندار پرنده‌ای است که شب‌ها پرواز می‌کند و امروزه بیشتر با نام عربی «خُفّاش» خوانده می‌شود. در شعرهای سعدی و دیگران «شب‌پره» به همان معنای اصلی یعنی «خفاش» به کار رفته است:

شب‌پره گر وصل آفتاب نخواهد ------------------------ رونق بازار آفتاب نکاهد (سعدی)
گر نبیند به روز شب‌پره چشم ----------------------- چشمه‌ی آفتاب را چه گناه؟ (سعدی)
مهر درخشنده چو پنهان شود -------------------- شب‌پره بازیگر میدان شود (؟)
خفاش را در پارسی میانه شَواگ (šawāg) می‌گویند که گویا با «شب» ربط دارد.
حشره‌ای که امروزه «شب‌پره» خوانده می‌شود با نام اصلی «پیت» (pit) خوانده می‌شده است و هنوز هم در بسیاری از شهرها و گویش‌ها با همین نام یا نامی نزدیک بدان خوانده می‌شود. شکل‌های دیگر «پیت» عبارت اند از «پِت» و «بید». «پیت» را در گویش ملایری از زبان لری «میت» (mit) می‌گویند و در زبان پارسی این واژه به صورت «مَتَه» (mata) به کار رفته است.
پیت: پت. بید. کرمی که در جامه افتد و تباه کند. مته‌ی پشم

پت: شب‌پره‌ای است که آن گاه که صورت کِرم دارد پشم و امثال آن را خورَد و تباه کند. بید. دیوچه. متّه.
بید: نام کِرمی که قالی و کاغذ و پشمینه را خراب سازد (غیاث). کرمکی را گویند که کاغذ و جامه‌های پشمین را ضایع کند و تباه سازد (برهان) (آنندراج). پت. دیوچه

نام حشره‌ای از راسته‌ی پولک‌بالان که بالغ آن رنگ زرد یا خرمایی و حدود نیم تا یک سانتیمتر طول دارد. نوزادش از پشم و پوست و سایر محصولات حیوانی تغذیه می‌کند. دود دادن و آلودن به مواد شیمیایی و پاک کردن و باد دادن و سرد نگاه داشتن لباس، آن را از بیدزدگی حفظ می‌کند (از دائرة المعارف فارسی):

هوا چنان به برودت که آدمی خواهد ----------------- که همچو بید به مویینه در شود پنهان (مظفر هروی)

خلق را باد چو از کرمی مویینه زده ست ------------------ بید اگر نیز زد او را تو مدان دور از کار (نظام قاری).

مته: کرمی که در پشمینه آلات افتد (برهان). کرمی که در پارچه‌های پشمینه افتد (ناظم الاطباء). پت. بید. کرم ابریشم‌خوار
حشره‌ی پیت را در زبان انگلیسی moth می‌گویند که از ریشه‌ی ژرمنیک است (در هلندی: mot و در آلمانی Motte). در زبان فرانسوی بدان mite می‌گویند که از همان ریشه‌ی ژرمنیک آمده است. در یونانی skwros (به خط یونانی: σκώρος) و در لاتین tinea گفته می‌شود. در زبان ایتالیایی دو واژه برای آن هست: یکی falena و یکی هم tignola که این دومی با tinea در لاتین ربط دارد. واژه‌ی falena در زبان فرانسوی به صورت phalène درآمده است.

جالب آن که نام دیگر پیت در زبان آلمانی nachtfalter، در زبان هلندی nachtvlinder و در زبان فرانسوی papillion de nuit است که همه به معنای «پروانه‌ی شب» است و شاید کاربرد «شب‌پره» در پارسی برای «پیت» از همین تاثیر باشد. زیرا همان طور که گفتم کاربرد «شب‌پره» در زبان پارسی برای این حشره به نسبت تازه است.
به نظر من و دکتر حیدری، «مَته» در پارسی با moth در انگلیسی و همخانواده‌هایش در زبان‌های ژرمنیک همریشه و همخانواده است.

البته «مته» معنای دیگری هم در زبان پارسی دارد که امروزه بیشتر این معنای دوم رایج است و آن هم ابزاری برای سفتن و سوراخ کردن است. نام‌های دیگر «مته»، به معنای ابزار سفتن، عبارت اند از: پَرماه، بَرماه، بَرمای. پرما. پرمای. بَرماهه. بَرمَه. ماهه.
مَته: بَرماه و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند (برهان). برمه نجاران که بدان چوب و تخته سوراخ کنند و آن را ماهه نیز گویند (انجمن آرا). برمه. برماهه. گردبُر. گرده‌بُر. آلتی با نوک تیز پولادی که با چرخاندن آن به دور محور خود، به کمک کمانی مخصوص یا نیروی برق و گاهی هم با دست، چوب و آهن و ظروف سفالین و جز اینها را سوراخ کنند:

چو مته‌ی تو شدم در غم تو سرگردان ------------------- به سان چوب تو از اِسکَنه شدم دل ریش (مسعود سعد سلمان)

ماهه: به معنی برماه است و آن افزاری باشد که درودگران بدان چوب و تخته و حکاکان جواهر سوراخ کنند.

ور همه ارّه نهی از بهر رفتن بر سرش ------------- وی قدم‌ها دوخته بر جای چون پَرمَه بوَد (رضی‌الدین نیشابوری)

به هر لعلی عقیقی داشته جفت ----------------- عقیق از پرمه یاقوت می‌سفت (امیر خسرو دهلوی)
«پرما» وارد زبان عربی شده و به صورت «بَیرم» درآمده است.

شاید «مته»، به معنای ابزار سفتن، کوتاه شده‌ی «ماهه» باشد و بعد به صورت «مَتّه» (با تشدید) در آمده است. بنابراین معنای «مته» به معنای ابزار با معنای مربوط به حشره باید از دو ریشه‌ی جداگانه باشند.

درباره‌ی پیت به معنای ظرف فلزی (پیت حلبی) جداگانه خواهم نوشت.

Wednesday, June 05, 2013

نامنامه‌ی ایرانی فردیناند یوستی

چهارشنبه ۱۵/خرداد/۱۳۹۲ - ۵/جون/۲۰۱۳

فردیناند ویلهلم یاکوب یوستی (Ferdinand Wilhelm Jakob Justi) زبان‌شناس و خاورشناس آلمانی است که در سال ۱۸۳۷ م./ ۱۲۱۶ خ. در شهر ماربورگ (Marburg) آلمان زاده شد و در سال ۱۹۰۷ م./ ۱۲۸۶ خ. نیز در همان شهر درگذشت.


فردیناند یوستی (عکس از دانشگاه ماربورگ)

فهرست برخی از کارهای یوستی در زمینه‌ی ایران‌شناسی عبارت اند از:

- دستنامه (راهنمای) زبان زند (Handbuch der Zendsprache) چاپ لابپزیگ، ۱۸۶۴ م.
- فرهنگ کُردی-فرانسوی (Dictionnaire kurde-francaise) چاپ پیترزبورگ، ۱۸۷۹ م.
- تاریخ ایران باستان (Geschichte des alten Persiens) چاپ برلین، ۱۸۷۹ م.
- دستور زبان کُردی (Kurdische Grammatik)، سن پیترزبورگ، روسیه، ۱۸۸۰ م.
- تاریخ مردم خاورزمین در دوران باستان (Geschichte der orientalischen Völker im Altertum)، برلین، ۱۸۸۴ م.
- نامنامه‌ی ایرانی (Iranisches Namenbuch)، ماربورگ، ۱۸۸۴ م.

در دانشنامه‌ی ایرانیکا مقاله‌ی مفصل و بلندی درباره‌ی وی و کارهایش نوشته شده است که علاقه‌مندان می‌توانند در این نشانی بخوانند.

در این جستار به معرفی کتاب نامنامه‌ی ایرانی می‌پردازم.



نام کتاب: نامنامه‌ی ایرانی (Iranisches Namenbuch)
نویسنده: فردیناند یوستی (Ferdinand Justi)
زبان: آلمانی
سال: ۱۸۹۵ م. / ۱۲۷۴ خ.
صفحه: ۲۸ ص + ۵۲۶ ص (نام‌ها)

به نوشته‌ی دانشنامه‌ی ایرانیکا، این کتاب دارای نزدیک ۴۵۰۰ نام (و ۹۵۰۰ شخص جداگانه) است که در متن‌های ایرانی (اوستایی، پارسی کهن، میانه و نو) تا زمان یوستی به دست آمده بوده است. این نام‌ها همچنین از متن‌ها و خاستگاه‌های دیگری مانند سنگ‌نبشته‌ها و کتاب‌های قوم‌های دیگری که با ایرانیان در تماس بودند برگرفته شده‌اند مانند متن‌های آشوری، عبری، یونانی، سریانی، ارمنی، گُرجی و مانند آن. این گونه نام‌ها با خط همان زبان (به ویژه یونانی و عبری) هم در متن فرهنگ آورده شده‌اند. یوستی برای هر نام در تاریخ ایران، به ويژه نام کسان در اوستا، دوران هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان و نیز نام‌های یاد شده در شاهنامه، بر پایه‌ی دستاوردهای دانش زبان‌شناسی در زمان خویش و نیز با اشاره به کتاب‌های یونانی و دیگر آثار شناخته شده با تکیه بر دانش گسترده‌ی خویش در زمینه‌ی تاریخ و زبان‌شناسی، معنا و ریشه‌شناسی و توضیح داده است و برای هر درآیه، در صورت امکان، خاستگاه یا جایی را که آن نام به کار رفته است به دست داده است.

این کتاب برای پژوهشگران در زمینه‌ی شاهنامه و نیز تاریخ ایران باستان و ریشه‌شناسی بسیار سودمند است.

با جست‌وجو در فهرست کتابخانه‌ی ملی ایران، چنین به دست می‌آید که شادروان محمد عباسی (۱۲۹۵ خ تا ۱۳۶۷ خ.) در سال ۱۳۴۵ کتابی به نام «فرهنگ نام‌های ایرانی: ب‍ا ذک‍ر م‍ن‍ش‍اء ت‍اری‍خ‍ی‌ و م‍ع‍ان‍ی‌ اس‍ام‍ی‌ اق‍ت‍ب‍اس‌ از ن‍ام‍ن‍ام‍ه‌ ف‍ردی‍ن‍ان‍د ی‍وس‍ت‍ی‌ و م‍ن‍اب‍ع‌ م‍ع‍ت‍ب‍ر دی‍گ‍ر» منتشر کرده است که در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۸ و ۱۳۸۰ بازچاپ شده است اما نمی‌دانم این کتاب چه اندازه از کتاب یوستی اقتباس کرده است و چه اندازه از «منابع معتبر دیگر». در فهرست کتابخانه‌ی ملی ایران، ترجمه‌ی دیگری از این کتاب یوستی نیست. بنابراین گویا متن کامل این کتاب هنوز به زبان پارسی برگردانده نشده است. اگر این کتاب پس از ١٠٠ سال هنوز به طور کامل به زبان پارسی ترجمه نشده باشد جای افسوس فراوان است.

متن آلمانی این کتاب در سال ۱۳۸۲ خ. به دست انتشارات اساطیر در تهران با پیشگفتاری از دکتر علی‌اشرف صادقی قمی به صورت افست منتشر شده است.

متن اصلی آلمانی کتاب نامنامه‌ی ایرانی یوستی را می‌توانید در این صفحه در قالب‌های گوناگون بردارید:

http://archive.org/details/IranischesNamenbuch

Monday, June 03, 2013

نامه‌های اوجیر گیسلین دو بوزبک

دوشنبه ١٣/خرداد/١٣٩٢ - ٣/جون/٢٠١٣

تا سده‌ی پانزدهم م. بیشتر دولت‌های اروپایی از نظر نظامی و اقتصادی و سیاسی در نقطه‌ی ضعف و ناتوانی قرار داشتند. با آن که کریستف کلمب در سال ۱۴۹۲ م. (هشت سال پیش از شکل‌گیری حکومت صفویان) به «دنیای جدید» وارد شد، اما اروپاییان هنوز در این بخش از دنیا ساکن نشده بودند و هنوز بهره‌برداری از منبع‌های فراوان آنجا را آغاز نکرده بودند. نخستین ساکنان اروپایی در دهه‌ی ۱۶۵۰ م. به منطقه‌ی کانادا وارد شدند.

از سوی دیگر، دولت ترکان عثمانی در سال ۱۴۵۳ م. مرکز امپراتوری بیزانس یعنی شهر قسطنطنیه را گرفته بود و گسترش در اروپا را آغاز کرده بود. پس از آن، عثمانیان پیوسته به سرزمین‌های اروپایی حمله می‌کردند و می‌کوشیدند مسیحیان آنجا را مسلمان کنند، در سال ۱۵۲۱ م. شهر بلگراد را گرفتند و سرزمین‌های شرق اروپا شامل یونان و مجارستان و بلغارستان و آلبانی امروزی را زیر فرمان خود آورده بودند و در سال ۱۵۲۹ م. شهر وین در اتریش را محاصره کردند اما نتوانستند آنجا را بگیرند.

در این دوران «اوجیر گیسلین دو بوزبک» (Ogier Ghiselin de Busbecq)، یک نویسنده و سیاستمدار اروپایی اهل فلاندرز (Flanders) در هلند امروزی، به عنوان سفیر پادشاه اتریش به عثمانی سفر کرد و در شهر استانبول ساکن شد. بوزبک در سال ۱۵۲۲ م. زاده شده بود و در سال ۱۵۵۴ م. در سن ۳۲ سالگی در زمان سلطان سلیمان قانونی به دربار عثمانی درآمد.


اوجیر گیسلین دو بوزبک

وی به مدت ۸ سال در عثمانی ماند و در این مدت نامه‌هایی به دوستان خود در اروپا نوشت و آنان را از وضع امپراتوری عثمانی آگاه کرد. این نامه‌ها در کتابی به نام «نامه‌های اوجیر گیسلین دو بوزبک» به زبان لاتین منتشر شد. این کتاب به سرعت در اروپا مشهور شد. در سده‌های هفدهم و هژدهم م. بیش از بیست ویراست از این نامه‌ها به زبان‌های گوناگون اروپایی در شهرهای بزرگ کشورهای اروپایی چاپ و پخش شده بود.

این کتاب برای علاقه‌مندان به تاریخ اروپا در دوران پیش از آغاز استعمار و نیز تاریخ دولت عثمانی منبع بسیار خوبی است. یکی از ترجمه‌های انگلیسی این کتاب - که در سال ۱۸۸۱ م. چاپ شده است - در نشانی زیر در بخش کتاب‌های گوگل در دسترس است:

http://books.google.ca/books?id=6GMuAQAAIAAJ

این هم نظر بوزبک درباره‌ی وضع ایران و عثمانی و اروپا در سده‌ی هفدهم م.

ترکان عثمانی دارای منبع‌های یک امپراتورى عظیم با قدرتى شکست‏ناپذیر اند و به پیروزى، مقاومت در برابر سختی، اتحاد، انضباط، صرفه‏جویى و هوشیارى عادت کرده‌اند. اما در سمت ما آنچه فراوان است فقر عمومى، تجمل‌پرستی شخصى، قدرت ناقص، روحیه‏ى سرخورده، کمبود استقامت و آموزش است. سربازان ما سرکش هستند و افسران ما آزمند؛ از انضباط متنفرند. بی‌بندوبارى، بی‏ملاحظگى، میگسارى و فسق و فجور شایع است. و بدتر از همه این که دشمن (عثمانیان) به پیروزى عادت کرده است و ما به شکست. آیا مى‏توان شکى داشت که نتیجه چه خواهد بود؟

تنها ایران است که به نفع ما در این میان حضور دارد. زیرا همان طور که دشمن (عثمانیان) در حمله به ما شتاب دارد باید گوشه‏ى چشمى هم به این خطر در پشت سر خود داشته باشد. اما ایران فقط سرنوشت ما را به تاخیر می‌اندازد و نمى‏تواند ما را نجات دهد. وقتی که ترکان با ایرانیان کنار بیایند، با قدرت عظیم شرق گلوى ما را فشار خواهند داد.