یکشنبه ۳۰/دی/۱۳۸۶ - ۲۰/ژانویه/۲۰۰۸
اگر به نوار کناری این صفحه نگاه کرده باشید در بخش زبان پیوندی هست به نام «واژهنامهی دکتر محمد حیدری ملایری».
دکتر حیدری ملایری اخترفیزیکدان و دانشمند برجستهی ایرانی در نپاهشگاه پاریس است. ایشان برای توانمند و برومندسازی زبان پارسی در رشتهی تخصصی خودشان دست به کار واژهسازی علمی در اخترفیزیک و اخترشناسی شدهاند و در این راه کار شایان توجهی کردهاند. یکی از ویژگیهای کار سترگ ایشان ریشهشناسی و به دست دادن ریشه و شیوهی ساخت برابر پارسی برای اصطلاح انگلیسی است که بسیار مهم، جالب و آموزنده است.
ایشان به درستی بر این باور است که همان طور که زبانهای اروپایی برای واژهسازی علمی به زبانهای یونانی و لاتین تکیه میکنند ما نیز با توجه به حقیقتهای زبانشناختی و تاریخی زبانمان باید به زبانهای پارسی کهن و میانه، اوستایی، سانسکریت و نیز دیگر زبانها و گویشهای ایرانی تکیه کنیم. زیرا فرایند درونیسازی و جذب و گوارش دانش با زبان شروع میشود. وقتی ما نتوانیم مفهومهای علمی را در زبان خود بیان کنیم همواره بین ما و آن مفهومها فاصلهای خواهد بود.
زبان پارسی باید برای بیان علمی و فنی بر پای خود بیایستد. زمانی در گذشتهی نه چندان دور، زبان دانش زبان فرانسه بود و تحصیلکردگان ما سیل واژههای فرانسوی را به زبان پارسی سرازیر کردند. امروزه نیز که زبان انگلیسی برتری یافته سیل واژههای انگلیسی در حال روان شدن است. اگر فردا زبان اسپانیایی یا چینی زبان رایج شد آیا باید شاهد سرازیری واژهها و اصطلاحهایی از این زبانها باشیم؟ پس تکلیف زبان پارسی چه میشود؟
زندهیاد دکتر «غلامحسین مصاحب» و دیگر همکاران وی نشان دادند که زبان پارسی توانایی و امکان واژهسازی علمی را دارد. و دیدیم که در زمینهی ریاضی و به خصوص ریاضی جدید چقدر اصطلاحها و واژههای زیبا و پارسی ساخته شد و همهی ما با آنها ریاضی را آموختیم. برای نمونه در مبحث فیزیک از واژهی pole (قطب) واژههای قطبیدن (polarize)، قطبیده (polarized)، قطبش (polarization)، و ... را ساختند.
داریوش آشوری نیز معتقد است که واژهسازی مانند دستگاه گوارش زبان است که اگر خراب شود و بد کار کند سلامت زبان به خطر میافتد. از این رو باید به دستگاه واژهسازی زبان پارسی که - مانند دیگر زبانهای هندواروپایی - بیشتر بر پایهی پسوند و پیشوند و ریشهها است بیشتر آشنا شویم و تلاش کنیم بیشتر واژههای پارسی به کار ببریم.
زمانی مردم میگفتند «علم اللغة»، «بلدیه»، «عدلیه» و «احصائیه». اما امروزه همه میگوییم زبانشناسی، شهرداری، دادگستری و ادارهی آمار.
خواهش میکنم پیشگفتار این کار مهم و ستودنی را حتما بخوانید. (پیشگفتار انگلیسی و پیشگفتار پارسی)
نمونهای از درآیههای این فرهنگ (از نوشتهی دیگر ایشان به زبان پارسی):
نپاهش (nepâheš): برابر رصد و observation.
واژهی اروپایی از لاتین observationem "پاسداری، پاس، نگاهداری"، از observare "پاسداشتن، پاییدن، نگاهداشتن"، از -ob "بر، به" + servare "پاییدن، نگاهداشتن".
نپاهش از پیشوند -ne و ستاک فعلی پاه-. پیشوند -ne، که در واژههای فارسی «نگاه، نشستن، نهفتن، نفرین» برجا مانده از فارسی باستان و اوستایی -ni میآید (ارمنی -ni، ایرلندی کهن -ne، ایسلندی کهن -nidhr، آلمانی -nieder، هندواروپایی نخستین -ni*، به معنای "به سوی، به پایین، پایین"). پاه که دیسههای دیگرش پای- (پاییدن) و پاس (در گیلکی فعل پاستن) هستند به معنای "نگاه کردن، حراست کردن" است. از فارسی باستان و اوستایی -pâ یا -pây "نگهبانی کردن، پاس داشتن".
همچنین، نپاهشگاه در برابر observatory و رصدخانه.
یکی از مهمترین معیارهای برابرسازی انعطاف و توانایی ساخت شکلها و صرفهای گوناگون است که در درآیهای دیگر در این واژهنامه میبینیم:
absorb = daršamidan درشمیدن
Fr.: absorber
General: To suck up or take up.
Physics: To retain energy (radiation or sound, for example) or matter wholly, without reflection or transmission.
M.Fr. absorber, from L. absorbere "to swallow up," from ab- "from" + sorbere "suck in".
Daršam, from dar- "in, into" + Av. šam- "to drink, sip, swallow," Skt. cam, camati "to sip, dirink, lick up, absorb," Mod.Pers. âšâm, âšâmidan "to drink, to sip."
Synonymous: jazb kardan (جذب کردن), composite verb from Ar. jazb "drawing, pulling, attraction" + Pers. kardan "to do, make."
absorbable = daršamidani درشمیدنی
absorbance = daršamandegi درشمندگی
absorbent = daršamandé درشمنده
absorber = daršamgar درشمگر
absorption = daršam درشم
absorption curve = xam-e daršam خمِ درشم
دربارهی دکتر محمد حیدری ملایری: اینجا و نیز اینجا را ببینید.
یک نوشته هم به زبان پارسی دربارهی ایشان.
0 نظر:
Post a Comment