چهارشنبه ۱۰/بهمن/۱۳۸۶ - ۳۰/ژانویه/۲۰۰۸
امشب شب جشن سده است. جشن سده بر همه فرخنده و خجسته باد!
جشن سده آن گونه که در شاهنامه آمده شبی است که هوشنگ، شاه پیشدادی، آتش را کشف کرد:
یکی روز شاه جهان سوی کوه ------------------ گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز ---------------- سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون --------------- ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ -------------------- گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
به زور کیانی رهانید دست -------------------- جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد به سنگ گران سنگ خرد -------------------- همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ --------------------- دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز ------------------ ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین ---------------------- نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد ------------------- همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است این ایزدی ----------------- پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه ----------------- همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد ---------------- سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار ------------------ بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد --------------------- جهانی به نیکی ازو یاد کرد
منوچهری دامغانی، شاعر سدهی چهارم خ/یازدهم م، دربارهی جشن سده قطعهی زیر را سروده است:
آمد ای سید احرار! شب جشن سده ----------------- شب جشن سده را حرمت، بسیار بُوَد
برفروز «آتش برزین» که درین فصل شتا ------------------- «آذر برزین» پیغمبر آذار بود
آتشی باید چونان که فراز علمش ----------------------- برتر از دایرهی گنبد دوار بود
چون ز گردون بر از این سلسلهی زراندود ------------ قرص خورشید، فرو خفته، نگونسار بود
آتش و دود چو دنبال یکی طاووسی --------------------- که بر اندوده به طرف دم او قار بود
وان شرر گویی طاووس به گرد دُم خویش -------------------- للو خرد فتالیده به منقار بود
چون یکی خیمهی مرجان ز برش نافهی مشک ------------------- که سمنبرگ بر آن نافهی عطار بود
یا چو زرین شجری در شده اطراف شجر ----------------- که بر او بر ثمر از للو شهوار بود
باغبان این شجر از جای بجنباند سخت --------------------- تا فرو بارد باری که براشجار بود
می خور ای سید احرار، شب جشن سده ------------------ باده خوردن بلی از عادت احرار بود
زان می ناب، که تا داری در دست و چراغ ------------------- بازدانستنشان از هم دشوار بود
آذر بَرزین از آتشکدههای بزرگ ایران زمان ساسانی بوده است.
آذار یا آدار = نام ماهی در تقویم سریانی برابر اردیبهشت ماه. حافظ میگوید:
ابر آذاری برآمد، باد نوروزی وزید ----------- وجه مِی میخواهم و مطرب، که میگوید رسید؟
0 نظر:
Post a Comment