دوشنبه ۸/بهمن/۱۳۸۶ - ۲۸/ژانویه/۲۰۰۸
از رایانامههای رسیده:
سرپرست وزارت آموزش و پرورش میگويد: «كتاب درسی دختران و پسران بايد جدا بشود.»
البته اين كه چرا خداوند بزرگوار برای دختران و پسران و مردان و زنان يك كتاب فرستاده از اسرار است و اسرار الاهی را نه سرپرست وزارت آموزش و پرورش میداند و نه دختران و پسران.
احتمالاً در كتاب درسی دختران داستان «ریزعلی خواجوی»، «دهقان فداكار» اين گونه خواهد شد:صغرا خانم فداكار
«صغرا خانم» فداكار خيلی ناراحت شد. اول خواست پیراهنش را در بياورد ببندد به چوبدستی و آتشش بزند. بعد يادش آمد لخت میشود و اگر چشم مسافران نامحرم به او بيفتد خدا او را با چوبدستیاش در آتش جهنم میاندازد.
بعد خواست چادرش را استفاده كند، ياد موهايش افتاد. سپس متوجه شد لازم نيست مثل مردها به هر بهانهای لخت بشود. او زن است و خدا به او عقل داده لذا نفت فانوسش را ریخت روی چوبدستی و چوبدستیاش را آتش زد. اما چون دويدن برای زن بد است سلانه سلانه به طرف قطار رفت اما دیگر دير شده بود و قطار با سنگها برخورد كرد و همهی مسافران شهيد شدند.
«انا لله و انا اليه راجعون».
0 نظر:
Post a Comment