Wednesday, January 23, 2008

شاهدبازی

چهارشنبه ۳/بهمن/۱۳۸۶ - ۲۳/ژانویه/۲۰۰۸

در نوشته‌ی «محمود و ایاز» گفتم که شاهدبازی و پسربازی بیشتر به دست ترکان آن سوی جیحون و پس از ورود آنان میان ایرانیان رایج شد و نمونه‌هایی نیز از گلستان سعدی دادم. در واقع هم‌جنس‌گرایی در ادبیات پارسی می‌تواند موضوعی برای تحقیق تاریخی و اجتماعی باشد. به خاطر شرایط اجتماعی و تاریخی این رابطه بیشتر بین مردان بوده است اما همان طور که پیشتر در نوشته‌ای درباره‌ی «خاقانی شروانی» قصیده‌ی هزلی از وی را نقل کردم، هم‌جنس‌گرایی بین زنان نیز رایج بوده اما به مراتب کمتر در نوشته‌ها راه یافته است.

و یا در دفتر پنجم «مثنوی معنوی» حکایتی هست بدین مضمون:


کُنده‌ای را لوطی‌ای در خانه برد ----------- سرنگون افکندش و در وی فشرد
در میانش خنجری دید آن لعین ------------ پس بگفتش: بر میانت چیست این؟
گفت: آنک با من ار یک بدمنش --------------- بد بیندیشد، بدرم اشکمش
گفت لوطی: حمد لله را که من --------------- بد نیاندیشیده‌ام با تو به فن!

چون که مردی نیست، خنجرها چه سود؟ --------------- چون نباشد دل، ندارد سود خود

امروز به معرفی کتابی از دکتر «سیروس شمیسا» برخوردم. گویا ایشان در سال ۱۳۸۱ خ/۲۰۰۲ م. کتابی درباره‌ی شاهدبازی در ادبیات پارسی نوشته بودند که پس از انتشار، ممنوع و جمع شده است.
كتاب در هشت فصل و بر حسب دوره‌های تاریخی تدوین شده است.
در فصل اول اسم‌ها و اصطلاحات شاهدبازی و انواع آن را مرور می‌کنيم. در فصل چهارم بحث در مورد صوفیان و شاهدبازی است و در فصل‌های دیگر با شاعران، نمونه شعر و نثر هر دوره تاریخی آشنا می‌شویم. این دوره‌ها عبارتند از: غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، تیموریان، صفویه، افشاریه، زندیه، دوره‌ی قاجار و پهلوی.

«شاهدبازی در ادبیات فارسی» نخستین (و تا به امروز، تنها) کتابی است که به چنین پژوهشی دست زده است. مؤلف، بر اساس شواهد گوناگونی که بیشتر از نظم و کمتر از نثر برگزیده، نظریه خود را به اثبات می‌رساند که ... معشوق شعر فارسی ... غالباً و عمدتاً مرد است، نه زن. فقط بخش کمی از اشعار قدماست که می‌توان در آن‌ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد کرد.

به نظر دکتر شمیسا، شاهدبازی در ایران دو آبشخور داشته: یونانی و ترکی. عشق مرد به مرد در رساله معروف افلاطون («ضیافت» یا «مهمانی») به تفصیل مورد بحث قرار می‌گیرد. این فلسفه ابتدا وارد فلسفه ایران و از آنجا به عرفان ایران راه پیدا کرد و زیبارویان گواه یا دلیل جمال حق تعالی فرض شده‌اند. گونه‌ی جنسی آن، پس از ورود ترک‌ها به ایران رواج یافت.

همان طور که پیشتر هم گفته‌ام در ادبیات پارسی منظور از ترکان بیشتر ترکان آسیای میانه و آن سوی جیحون بوده و گاهی نیز به شکل گسترده به مغولان و تاتاران نیز ترک گفته می‌شده است.
جای تاسف است که به جای تحقیق و بررسی و شناخت فرهنگ، باید چشم‌مان را ببندیم و بگوییم «نیست!».

0 نظر: