پنجشنبه ۴/بهمن/۱۳۸۶ - ۲۴/ژانویه/۲۰۰۸
«پَلَشت» یا «پِلَشت» به معنای ناپاک و پلید و آلوده است.
روستایی در جنوب شرقی تهران بر جادهی خاوران وجود داشت به نام «پلشت» که پس از انقلاب، شهرکی شد و به «پاکدشت» نام گردانده شد. زندهیاد «مهدی اخوان ثالث» شعرهایی دارد که جای سرودن آنها روستای پلشت است.
یکی از اصطلاحهای عامیانه «سه پلشت» است که به اشتباه «سه پلشک» و یا حتا «زِپِرِشک» (!) نیز گفته میشود. ریشهی آن از بازی عامیانهی «سه قاپ» میآید و بدترین حالتی است که سه قاپ در کنار هم بنشینند.
«سه قاپ»، همان طور که از نام آن برمیآید، با سه قاپ (مفصل زانوی گاو یا گوسپند) بازی میشود و بیشتر در جنوب شهر تهران رایج بوده است. (امروزه که دیگر همه چیز بازیهای کامپیوتری شده است! شاید قاپ بازی کامپیوتری هم ساختند!)
هر یک از چهار سوی قاپ نامی دارد که عبارتند از: اسب، خر، جیک و بوک. در این بازی، سه قاپ را در دست گرفته و به روی زمین بازی میاندازند.
حالتی که یک اسب با دو جیک، یا یک خر با دو بوک بنشیند بازیکن برنده است.
اما «سه پلشت» حالتی است که در آن دو اسب با یک خر یا دو خر با یک اسب بیاید که بازیکن بازنده میشود.
چند اصطلاح عامیانهی دیگر که به قاپبازی ربط دارد:
جیک و بوک چیزی را درآوردن: یعنی سر از کار کسی درآوردن.
شپش توی جیبش سه قاپ میاندازه یا بازی میکنه: تهی دست است. آه در بساط ندارد.
قاپ کسی را دزدیدن: دل کسی را بردن
بز آوردن یا بزبیاری: بد آوردن. حالتی است که یک اسب با دو بوک یا یک خر با دو جیک بنشیند.
زندهیاد «سید غلامرضا روحانی»، شاعر و فکاهیسرای معروف با تخلص «اجنه»، شعری دارد بدین صورت:
سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد -------------- عمه از قم برسد، خاله ز كاشان برسد
خبر مرگ عماُقلی برسد از تبريز ---------------- نامهی رحلت دایی ز خراسان برسد
صاحب خانه و بقال محل از دو طرف --------------- اين يكی رد نشده، پشت سرش آن برسد
طشت همسايه گرو رفته و پولش شده خرج ------------ به سراغش زن همسايه شتابان برسد
هم بلايی به زمين میرسد از دور سپهر ------------- بهر ماتمزدهی بیسر و سامان برسد
اكبر از مدرسه با ديدهی گريان آيد -------------- وز پیاش فاطمه با ناله و افغان برسد
اين كند گريه كه: من دامن و ژاكت خواهم ------------ آن كند ناله كه: كی گيوه و تنبان برسد؟
كرده تعقيب ز هر سوی طلبكار مرا ------------- ترسم آخر كه از اين غم به لبم جان برسد
گاه از آن محكمه آيد پی جلبم مأمور -------------- گاه از اين ناحيه آژان پی آژان برسد
من در اين كشمكش افتاده كه ناگه ميرآب ------------- وسط معركه، چون غول بيابان برسد
پول خواهند ز من، من كه ندارم يك غاز ------------ هر كه خواهد برسد، اين برسد، آن برسد
من گرفتار دو صد ماتم و «روحانی» گفت --------------- سه پلشت آيد و زن زايد و مهمان برسد
[عم اقلی: به ترکی = پسر عمو. آژان (agent) به فرانسه: مامور، پاسبان.]
بیشتر دربارهی غلامرضا روحانی.
جالب آن که در انگلیسی نیز اصطلاحی هست که میگویند: Bad things come in three یعنی چیزهای بدی سه تایی با هم میآیند یا روی میدهند.
1 نظر:
عوضش در آلمانی مثلی هست که ميگن همهء چيزهای خوب سه تا هستند.
ممنون بابت شعر.
Post a Comment