شنبه ٢١/مهر/١٣٨۶ - ١٣/اکتبر/٢٠٠٧
همزمان با طاهریان، سامانیان نیز در فرارود حکومت مستقل خود را شکل دادند.
«سامان» نام دهی در فرارود (ماوراءالنهر) بود. رییس این ده «سامان خدا» نام داشت و زرتشتی بود. نسل وی به بهرام چوبینه، ایران-اسپهبد و شاهنشاه ساسانی، میرسید. وی در زمان مامون مسلمان شد و به بلخ رفت. پسرش به نام اسد در زمان طاهر ذوالیمینین شایستگی از خود نشان داد و به قدرت رسید. اسد چهار پسر داشت به نامهای
١) یحیا: که حاکم چاچ و اشروسنه شد
٢) الیاس: که حاکم هرات شد
٣) نوح: که به حکومت سمرقند رسید
۴) احمد: که در فرغانه حکمران شد
احمد خود هفت پسر داشت که بزرگترین آنها نصر نام داشت. نصر در سال ٢۵٠ ق/ ٢۴٣ خ / ٨۶۴ م. سمرقند را نیز به قلمروی خود افزود. پس از نصر برادرش اسماعیل به حکومت رسید که در سال ٢۶١ ق تمامی فرارود را به زیر فرمان آورد. سامانیان نفوذ خود را گسترش دادند و ری و طبرستان و خراسان را نیز زیر فرمان آوردند.
سامانیان برای زنده کردن آداب و فرهنگ ایرانی تلاشهای فراوانی کردند. از جمله اسدی توسی شاعر معروف سدهی چهارم ق. حماسهی «گرشاسپنامه» را سرود که داستان یکی از پهلوانان ایرانی به نام گرشاسپ است. وی همچنین نخستین فرهنگ (لغتنامه) زبان پارسی پس از اسلام را به نام «لغت فُرس اسدی» تالیف کرد. در زمان سامانیان دقیقی توسی نیز سرودن شاهنامه را شروع کرد اما هنوز هزار بیت بیشتر نسروده بود که به قول فردوسی توسی «به دست یکی بنده بر کشته شد». فردوسی خود سرودن شاهنامه را شروع کرده بود و در خواب دقیقی را دید. دقیقی از او درخواست کرد که نگذارد زحمت وی از بین برود. از این رو فردوسی هزار بیت دقیقی را در شاهنامهی خویش گنجاند. این بخش شامل پادشاهی گشتاسپ کیانی و آمدن زرتشت به دربار گشتاسپ است.
امیر اسماعیل سامانی بخارا را مرکز حکومت خویش کرد و در آنجا کتابخانهی بزرگی بنا کرد. رودکی سمرقندی، پدر شعر پارسی، نیز در زمان سامانیان میزیست و شعر معروف «بوی جوی مولیان» را برای امیر نصر ابن احمد ابن اسماعیل سامانی سرود. داستان از این قرار بود که امیر سامانی بر اثر کدورتی از بخارا رفته بود و مایل به بازگشت نبود. درباریان دست به دامن رودکی شدند. رودکی این غزل را سرود و خود با چنگ بر بام خانهاش آن را خواند:
بوی جوی مولیان آید همی ---------- یاد یار مهربان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان --------- ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان ------- سرو سوی بوستان آید همی
ریگ آموی و درشتیهای او --------- زیر پایم پرنیان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی ------ میر زی تو شادمان آید همی
میگویند وقتی امیر سامانی این شعر را شنید با چشم اشک آلود به بخارا بازگشت.
هم چنین ن.ک.
حکومتهای ایرانی: زیاریان
حکومتهای ایرانی: طاهریان و صفاریان
حکومتهای ایرانی: عضدالدولهی دیلمی
Saturday, October 13, 2007
حکومتهای ایرانی - سامانیان
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
4:51 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاریخ میانی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment