جمعه ٢٧/مهر/١٣٨۶ - ١٩/اکتبر/٢٠٠٧
در کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشیان» نوشتهی ا.ت. اومستد که زنده یاد دکتر محمد مقدم در سال ١٣۴٠ به پارسی برگردانده است واژههای زیبای زیر را یافتم.
آدریان atrium = altar. آدُریان به معنای آتشکده است. atrium نیز از واژهی آتُر پارسی (همان آذر یا آتش) گرفته شده به علاوهی پسوند رومی ium به معنای جا.
بازبرد reference
بداختری disaster. اختر یا استاره یا ستاره در پارسی همان star در انگلیسی است.
بَغانی pagan
بغان پرستی paganism
بَغ به معنای خدا است. مانند بغپور به معنای پسر خدا که به شکل فغفور نیز درآمده است. شاهان ساسانی خود را بغ میخواندند. بغستان یعنی جای خدا. بغستان بعدها به صورت بگستان و بیستان و بالاخره بیستون (Bistun نه بی ستون!) درآمد که پر است از نقش کندههای ساسانیان و از مکانهای باستانی در کرمانشاه است. هم چنین بغداد به معنای داده یا هدیهی خدا است که نام روستایی ایرانی در نزدیکی تیسفون بود. وقتی عباسیان با کمک ایرانیان به قدرت رسیدند پایتخت خلافت اسلامی به این روستا منتقل شد.
این واژهی انگلیسی صفت نسبی دینهای پیشامسیحی اروپا است.
بوزه/بوزا/بوز beer. بوز واژهای است پارسی به معنای آبجو. جالب آن که در انگلیسی روزمره نیز به نوشیدنیهای الکلی booze میگویند. البته این واژهی انگلیسی از ریشهی دانمارکی būsen است و شاید با نوشیدن و نوشیدنی (boire, boisson) در فرانسوی نیز مربوط باشد.
نام دیگری برای آبجو در پارسی «فوگان» است که در عربی به شکل فُقاع درآمده است.
بیلک bulletin. بیلک کوچک شدهی بیله است که فرمان شاهان بوده است.
پایندان guaranty
پردیز park
پریستار priest: پریستار یعنی پرستنده
پیرانوردی circumnavigate. به معنای گشتن دور کرهی زمین.
تاشک formula: تاش شکل کوتاه شدهی تراشیده است. تاشک یعنی ریخت کوچک. همان طور که فرمولا یعنی فرم یا ریخت کوچک.
دکتر حیدری ملایری برای فرمولا برابر دیسوله را پیشنهاد کرده است.
دیسوله/دیسول (disul)، در برابر formula، از لاتین به معنای «صورت کوچک، شکل کوچک، قالب کوچک»، از forma «صورت، شکل، قالب» + پسوند کِهش ulus- (مؤنث ula-، خنثا ulum-).
دیسول از دیس «صورت، شکل»، از پهلوی dês, dêsag «صورت، شکل، فرم، ساختمان»، مصدر dêsidan «شکل دادن، متشکل کردن، ساختن» + پسوند فارسی -اول/-اوله که مانند پسوند لاتین کهش و کوچکی را میرساند. نمونهها: زنگوله، کوتوله، مشکوله (مشک کوچک)، تُنگوله (تُنگ کوچک)، گلوله، گوله (گوی کوچک)، جاشوله (در کردی خر کوچک)، و دیگرها.
تاره/تارک tiara. این واژهی لاتین از همان تاره یا تارک پارسی گرفته شده است به معنای تاج.
جوشک jug
چارو cement. شکل دیگر چارو همان ساروج است.
چهرهنما portrait
خاوند lord. خاوند ساده شدهی خداوند است. شکل دیگر آن خداوندگار است که شاگردان مولانا محمد بلخی به وی میگفتند. خداوندگار به شکل خَنگار کوتاه شده است و رقص درویشی که مولانا ابداع کرد به نام رقص خنگاری نیز شناخته میشود.
خندستان comedy
داشن grant. داشن به معنای پاداش است. در کتاب ”ویس و رامین“ سرودهی فخرالدین اسعد گرگانی آمده است:
بدین کار و بدین گفتار نیکو ---------- ترا ایزد دهد داشن به مینو
رزمآرایی tactic
رزمآمایی strategy
وخش/وخشگر oracle. وخش به معنای الهام آسمانی است. به احتمال بسیار زیاد «وحی» در عربی از همین واژهی پارسی گرفته شده است. وخشگر کسی است که وخش دریافت میکند.
چنجه chunk
کجدین heretic
زایچه horoscope
زخمبند bandage
سوگنامه tragedy
شهریار sovereign
-فام ish-
-فش oid- دو پسوندی که امروز کمتر در پارسی استفاده میشود.
کاک cake. در کرمانشاه نان شیرینی به نام کاک میپزند که بسیار ترد و شیرین و خوشمزه است.
مِهستان senate. مِه به معنای بزرگ است در برابر که به معنای کوچک. مهستان مجلسی بوده است در زمان اشکانیان که بزرگان کشور در آن حضور داشتند و شاه از آنان اندرز و پیشنهاد میگرفته است. مانند سنا در روم. واژهی سنا نیز با بزرگ و ارشد (senior) هم ریشه است.
نام دیگری که از ریشهی مه گرفته شده است مهستی (Mehsati) است که امروزه بیشتر مَهستی (Mahasti) گفته میشود. شاعربانوی مشهوری همعصر و هم شهری نظامی گنجوی داریم به نام مهستی گنجوی.
مِهینشهر metropolis
نیکیگر benefactor
کاچال furniture. در فرهنگ دهخدا دربارهی کاچال نوشته است که به احتمال شکل دیگری از کاخال است. کاخال صفت نسبی کاخ است مانند چنگال. کاخال یعنی وسایل و لوازم کاخ یا خانه. پسوند «ال» نیز از پسوندهای پارسی است که دیگر فراموش شده است. دکتر ادیب سلطانی برای بینالمللی (international) برابر «اندرکشورال» را پیشنهاد میکند.
نیز نگاه کنید به واژهنامهی دکتر محمد حیدری ملایری دانشمند اخترفیزیک در نپاهشگاه (رصدخانهی) پاریس.
Friday, October 19, 2007
واژههای زیبا
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
8:13 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی ریشهشناسی , زبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment