پنجشنبه ١٩/مهر/١۳٨۶ - ١١/اکتبر/٢٠٠٧
ریچارد نلسون فرای از ایرانشناسان بزرگ و سرشناسی است که برای شناساندن فرهنگ و تاریخ ایران به جهان و خود ایرانیان تلاش فراوانی کرده و حق بزرگی بر گردن ایرانیان دارد. پیشتر دربارهی کتاب وی به نام «دوران زرین ایران» مطلبی نوشتم. دربارهی او بیشتر خواهم نوشت.
مصاحبهای خواندم: بخش یکم و بخش دوم
- من فهمیدم که در قدیم دو مملکت پر از فرهنگ وجود داشته. یکی ایران و دیگری چین. که نفوذ چین به طرف ژاپن و کره و آن طرف بوده، اما ایران در تمام آسیای مرکزی نفوذ داشته و میشود گفت که از فرهنگش به همه آسیای مرکزی هدیه داده است. ایران از نظر فرهنگ و هنر و ادبیات خیلی ثروتمند است.
- من کتابی به نام «ایران بزرگ» نوشتهام و در آن تاجیکستان، افغانستان و ایران امروز همه را ایران میدانم. همه چیز این کشورها دربارهء ایران بود چه قبل و چه بعد از اسلام. من همیشه کوشش کردم که مردم افغانستان، تاجیکستان و ایران با هم روابط برقرار کنند، چرا که میدانید اینها پیش از این با هم روابط نداشتند. مردم افغانستان به هند، مردم تاجیکستان به مسکو، و مردم ایران به پاریس و لندن چشم داشتند. یعنی ایران روابطی با افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان نداشت.
- هخامنشیان در تاریخ کاری کردند که به نظر من فوقالعاده اهمیت داشت. آنها برای نخستین بار یک سلسله قانون های بینالمللی درست کردند. قبل از آن قانونها در خاورمیانه تعلق به دین و مذهب داشتند و به صورت منطقهای و محلی بودند. مثلا در بابل یک خدای بابل بود به نام خدای ماردوک که ماردوک قانون محلی بابل بود. در مصر فرعونها بودند. اما ایرانیان به علت بزرگی مجبور بودند که یک سلسله قانونهای بینالمللی از یونان تا هند و از آسیای مرکزی تا سودان امروز داشته باشند که این قانونها خصلتی سکولار داشت. نام این قانون بینالمللی ”داد“ بود. دادگستری امروز از آن گرفته شده است. تا امروز در زبان ارمنی ”داد“ به معنای قانون است و همین طور در زبان سوریانی که از ایرانیان گرفتند. البته امپراطوری هخامنشی فرمان داد که بابل و مصر و اسرائیل باید قانون محلی و مذهبی جمعآوری کنند که به نظر من این قانونهای محلی و مذهبی اساس قانونهای رومی بود. به نظر من رومیها از ایران تقلید کردند. این را در کتابهای تاریخ نمینویسند. اما برای تاریخ بشر خیلی اهمیت دارد که برای اولین بار یک سلسله قانون سکولار که به مذهب و دین تعلق نداشت، درست شد. از آن زمان در ایران همیشه دین و دولت از هم جدا بودند. میدانید که در پندنامه انوشیروان، در قابوسنامه، در سیاستنامه نظام الملک و نصیحت الملوک غزالی همه نوشتهاند و نصیحت دادهاند که دین و دولت همیشه جدا است و مثل خواهر و برادر. اما در بین اهالی بین النهرین و زبانهای عبری و عربی این نظر بود که دین و دولت باید یکی باشند. مثلا خلیفه بنیعباس یا بنیامیه هم شاه و رئیس دولت بود و هم رئیس مذهب، اما در ایران این طور نبود...
-چند سال پیش یک استاد سعودی که میدانست من ایرانشناسم به من گفت شما میدانید که ایرانیان از ما اسلام را دزدیدند. من تعجب کردم. فکر کردم و این طور جوابش را دادم که معنای حرف شما این است که در سالهای قبل از دوم، سوم، چهارم و پنجم هجری این دین اسلام فقط برای اعراب بود و فقط اعراب مسلمان بودند. یعنی وقتی شخص اسلام قبول میکرد و مسلم میشد، عرب هم میشد. اما ایرانیان از این دین محدود، یک دین بینالمللی و فرهنگ بینالمللی ساختند. استاد از حرف من عصبانی شد. به او گفتم این فکر من نیست، باور کنید این فکر یک عرب به نام ابن خلدون است که در تونس زندگی میکرده است و «مقدمه»اش معروف است ..
- در کشورهای دنیا مثلا مجسمه ناپلئون را بزرگ می سازند. چرا؟ چون در جنگ پیروز شده. اسکندر کبیر چرا کبیر است؟ به این علت که مردم را کشت و زمینهای زیادی را گرفت. یعنی ما طرفدار قدرت هستیم اما ایرانیان مجسمه را برای حافظ، سعدی، فردوسی، خیام میسازند و نه نادر شاه. ایرانیان پرستنده قوت و قدرت نیستند، پرستنده فرهنگ هستند.
1 نظر:
بسیار زیبا و پر چم سپاس .
Post a Comment