سهشنبه ۴/دی/۱۳۸۶ - ۲۵/دسامبر/۲۰۰۷
برخی پیشنهاد میکنند که برای شتابدهی و آسانسازی یادگیری خط پارسی، بهتر است آن را با خط لاتین جایگزین کنیم. این کار بیشتر پاک کردن صورت مسئله است تا حل کردن آن.
تغییر خط همان کاری است که آتاترک در ترکیه انجام داد و امروزه یک گسست فرهنگی بزرگ به وجود آمده و مردم امروز ترکیه دیگر نمیتوانند نوشتهها و متنهای پیش از ۱۹۲۳ را بخوانند و باید تمام آثار گذشته را با خط جدید برایشان بازنویسی کنند. یکی تعریف میکرد که وقتی به ترکیه رفته بود شعرهای پارسی در کاخهای عثمانیان را به جهانگردان نشان میدهند و میگویند اینها به زبان ترکی قدیمی است! گناهی ندارند زیرا آتاترک میخواست ارتباط ترکیه را با گذشتهی اسلامیاش قطع کند و آنان را به دنیای پیشرفتهی غرب نزدیکتر کند. و حکومتی دنیاگرا (سکولار) بسازد. از این رو خط لاتین را برگزید.
با تغییر خط، ارتباط ما با هزار سال نظم و نثر پارسی از میان میرود. یعنی بریدن ریشهی فرهنگی خودمان. از آن گذشته، بر پایهی آمار گویا زبان پارسی جزو پنج زبانی است که بیشترین وبلاگ را در اینترنت دارد. بنابراین تغییر خط پارسی اصلا شدنی و عاقلانه نیست. میگویند وقتی آتاترک به رضا خان پیشنهاد کرد که او هم خط ایران را لاتین کند رضا شاه در پاسخ گفت: «جواب حافظ و فردوسی را چه بدهم؟» به راستی در صورت تغییر خط تکلیف ما با آثار غنی و بزرگ فرهنگمان چه میشود؟
یکی از فنهای شعر جناس خط است. مثلا این بیت:
در این درگه که گه گه کَه کُه و کُه کَه شود ناگه
به امروزت مشو غره که از فردا نهای آگه
به کدام خط دیگر میتوانی زیبایی و شیوایی این شعر را نشان داد؟
میگویند «خط باید روشن باشد تا انتقال معنا راحتتر باشد. خط برای بازی نیست.» اما ادبیات و شعر و خط نیز بخش مهمی از فرهنگ و زبان است. اگر خط پارسی را تغییر دهیم تکلیف هنر خطاطی و خط نقاشی چه میشود؟
من وقتی به موزههای معروف میروم و میتوانم به راحتی کتابهای قدیمی مانند «پنج گنج» نظامی یا شاهنامهی فردوسی و دیگر کتابهای پارسی بازمانده از سدها سال پیش را بخوانم احساس شوق و پیوستگی با تمدن هزار ساله را دارم.
میگویند «خط پارسی سخت است و باید آن را عوض کرد تا میزان باسوادی بالا برود» از اینان باید پرسید خط پارسی سختتر است یا چینی و ژاپنی و کرهای؟ آنها هم چنان خط خود را حفظ کردهاند و در حال پیشرفت نیز هستند. به طوری که ژاپن جزو کشورهای پیشرفتهی دنیا نیز هست و میزان باسوادی در آنجا ۹۹٪ است. همچنین است در کرهی جنوبی. از سوی دیگر در هندوستان با این که خط و زبان آموزش انگلیسی است تنها ۶۱٪ جمعیت باسواد اند! بنابراین میزان باسوادی ربطی به خط ندارد.
یا میگویند «کودکانی که در خارج از ایران به دنیا میآیند و علاقه دارند خط پارسی را بیاموزند برایشان راحتتر است که با خط لاتین شبیه باشد». این نیز بهانه و بیپایه است. مگر میلیونها کودک در سراسر ایران و افغانستان همین خط را نمیآموزند؟ و در هزار و چند سد سال گذشته چنین نکردهاند؟ قصد اهانت ندارم اما مثلی هست که میگوید «برای یک نفر بینماز مسجد را نمیبندند». مگر خط انگلیسی یا فرانسوی آسان است؟ هزاران استثنا و قاعده برای خواندن و نوشتن دارند. چه طور یادگیری این زبانها آسان است؟
تاجیکستان نمونهای از تغییر خط پارسی است. امروزه بسیاری از ادیبان و دانشوران این کشور، مانند «محمد جان شکوری بخارایی»، معتقد است که باید به خط نیاکانمان برگردیم. زیرا ارتباطمان با آثار ادبی و فرهنگی گذشته و نیز آثار امروز ایران و افغانستان به خاطر نوشتن زبان پارسی به خط سیریلیک (شبیه خط روسی) گسسته شده است.
ما یک بار با تغییر خط از پهلوی به عربی در زمان گسترش اسلام ارتباط نوشتاریمان را با گذشتهی پیشااسلامی خود قطع کردهایم. هرچند فراوردههای نوشتاری آن گذشته به هیچ وجه برابر آثار هزار و چند سد سال پس از آن نبوده و شاید میزان تمام آثار نوشتاری هزار سال گذشته نیز برابر آثار نوشتاری ۱۰۰ سال اخیر نباشد.
اما میتوان در خط پارسی سادهسازیهایی کرد. همان طور که نیاکان هوشمند ما وقتی خط عربی را برگزیدند برای صداهایی که در زبان خودشان بود اما در زبان عربی نبود کاربرد سه نقطه را ابتکار کردند. بدین ترتیب برای صدای «ژ» سه نقطه روی حرف «ر»، برای صدای «چ» سه نقطه زیر حرف «ح»، و برای صدای «پ» سه نقطه زیر حرف «ب» گذاشتند. برای حرف «گ» نیز در آغاز سه نقطه روی «ک» گذاشتند که بعدها با یک سرکش اضافه جایگزین شد. اما این شکل حرف «گ» هنوز در دیگر خطهایی که از پارسی گرفته شدهاند (مانند خط اویغور و خزر و خط اصلی مالزی) دیده میشود و در یونیکد نیز وجود دارد. (ڭ)
برای نمونه چند سادهسازی که به نظر من میرسد:
۱) در زبان عربی گاهی صدای «آ» در میانهی واژه نوشته نمیشود مانند اسمعیل و اسحق. حتا در قرآنهای چاپ تازه انسان را نیز به صورت «انسن» مینویسند. اما در زبان پارسی ما همهی اینها را به صورت کامل مینویسیم یعنی اسماعیل و اسحاق و انسان. (یا زکوه و مشکوه را به صورت زکات و مشکات مینویسیم.) بنابراین بهتر است بنویسیم الاهی نه الهی یا الاهیات نه الهیات.
۲) همان طور که واژههای عربی «تمنی» و «تماشی»، صغری و کبری را امروزه به صورت تمنا، تماشا، صغرا، کبرا مینویسیم بهتر است موسی، عیسی، مصطفی، مرتضی، مجتبی را نیز به شکل موسا، عیسا، مصطفا، مرتضا، مجتبا بنویسیم. یعنی تا جای ممکن الف کوتاه (مقصوره) را از پارسی حذف کنیم.
۳) واژههایی را که عربی نیستند با حروف عربی ننویسیم. مثلا باطری، امپراطور، بلیط همه لاتین هستند. بنابراین آنها را باید باتری، امپراتور و بلیت نوشت. تهمورث را طهمورث یا تهماسب را طهماسب ننویسیم.
۴) واژههایی مانند صد (۱۰۰) و شصت (۶۰) پارسی هستند باید آنها را سد و شست نوشت. همان طور که دیگر قفس را به شکل قفص نمینویسیم.
۵) در پارسی صدای ذ و ث داریم مانند موبذ، گذشت و کاغذ یا گاثا و پارث و میثرا. گویا یکی از نخستین شعرهای ثبت شدهی پارسی پس از اسلام این بیت است:
آهوی کوهی در دشت چگونه رَوَذا؟ -------- او ندارد یار بییار چگونه بُوَذا؟
بنابراین به گمانم کسانی که میگویند تهمورث را باید تهمورس بنویسیم درست نیست. البته طهمورث نادرست است.
۶) یکی از مشکلهای خط پارسی (و نیز عربی) ننوشتن صداهای کوتاه است یعنی زیر و زبر و پیش
( ـ ِ ـ َ ـ ُ ). باید در جاهایی که امکان اشتباه وجود دارد صداهای کوتاه را نیز نوشت. مثلا شُکر و شِکر.
۷) وقتی موصوف یا مضاف الیه به ـه ناخوانده (ناملفوظ) پایان یابد بهتر است کسرهی صفت یا اضافه را همان طور که میخوانیم بنویسیم. یعنی به شکل «ی». مانند کسرهی اضافه! تیلهی قشنگ. اما فرمانده جنگ.
پیشنهادهای بیشتر را وقتی به نظرم برسد خواهم نوشت.
Tuesday, December 25, 2007
خط پارسی
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
9:59 PM |
پيوند دایمی
1 نظر داده شده |
نظردهی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 نظر:
از شما واقعا انتظار نداشتم!
واقعا شگفتیدم!
آخه مرد حسابی!
کل متون فارسی از آغاز تا همین امروز رو میشه با تکنولوژی
ocr
در ده سال به خط جدید برگردوند!
آخه کی گفته ارتباطمون قطع میشه؟
اگر فرض کنیم ارتباط ما با گذشته قطع میشه، خوب پس این قطع شدگی 1400 سال پیش اتفاق افتاده و ما باید برگزدیم به 1400 سال پیش!
پیشنهاد می کنم اینو بخونید
http://persianlanguage.ir/interviews/2214
Post a Comment