چهارشنبه ۵/دی/۱۳۸۶ - ۲۶/دسامبر/۲۰۰۷
سبک عراقی
با سرازیر شدن بیشتر ترکان از فرارود به درون مرزهای ایران و قدرتگیری «سلطان غازی یمینالدوله محمود غزنوی» پسر سبکتگین و «قرمطی»کُشیهای او و نیز آمدن «خواجه حسن میمندی» (وزیر محمود) و عربیگرایی او، بسیاری از شاعران و دانشمندان خراسان به سمت غرب ایران گریختند. پس از محمود غزنوی نیز ترکان سلجوقی و پس از آنان مغولان این گریز به سوی غرب را تشدید کردند.
در این زمان (سدهی دوازدهم م/ششم خ) بخشهایی از غرب ایران را نیز عراق میگفتند اما برای تمایز با بخش میانرودان (بینالنهرین)، آنجا را «عراق عرب» و اینجا را «عراق عجم» مینامیدند.
حافظ میگوید:
خرد در «زنده رود» انداز و می نوش -------------- به گلبانگ جوانان عراقی
[زنده رود همان زاینده رود است.]
در این زمان مرکز ثقل ادبی ایران به آذربایجان و عراق عجم منتقل شد. شاعران بزرگی مانند «نظامی گنجهای» و «خاقانی شروانی» یا« عبدالرزاق اصفهانی» و پسرش «کمالالدین اسماعیل» در این دوران ظهور کردند و سبک عراقی را به وجود آوردند. به خاطر این که نفوذ زبان عربی در این قسمت ایران بیشتر بود در شعرهای این شاعران واژههای عربی بسیار بیشتر بود. سعدی شیرازی، مولانای بلخی و حافظ شیرازی و فخرالدین ابراهیم همدانی (عراقی) از شاعران مشهور این سبک اند.
در این دوران عارفان و صوفیان نیز برای بیان مقصود خود به سوی شعر و ادبیات آمدند و از این رو ادبیات عرفانی و صوفیانه در این دوران قوی شد. از همین راه میزان زیادی کلمهها و اصطلاحهای عربی و قرآنی و مانند آن در شعرها و نوشتهها وارد شد. نمونه از حافظ:
شب قدر است و طی شد نامهی هجر --------- «سلام فیه حتی مطلع الفجر»
رنگارنگسرایی (ملمع) که در آن بیتها یا مصراعهای پارسی و عربی با هم آمیخته بود نیز رایج شد. مثلا حافظ در غزلی میگوید:
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه --------------- انی رایت دهرا من هجرک القیامه
هرچند که آزمودم از وی نبود سودم --------------- من جرب المجرب حلت به الندامه
سبک اصفهانی و هندی
سبک عراقی به حیات خود ادامه داد تا این که در زمان تیموریان (سده پانزدهم م/نهم خ) که بسیاری از دربارها و حکومتهای محلی ایران به دست تیمور نابود شدند دیگر درباری نبود که شاعران برایش بسرایند. از این رو شاعری به میان مردم آمد و مردم عادی شروع کردند به شعرگویی و بیان احساسات خود به زبان شعر. با قدرتگیری صفویان و انتقال پایتخت به اصفهان سبک جدیدی از شعر رایج شد که بیشتر شاعران آن پیشهوران بودند مانند قصاب و نانوا و بقال و ... اینان غروب پس از پایان کار روزانه در قهوهخانهها جمع میشدند و به شعرآزمایی میپرداختند. به خاطر مشغلههای کاری شعر آنان معمولا کوتاه بود و گاه یک تک بیت. اما این تک بیتها بسیار فشرده و پرمعنا بود.
مثلا صائب تبریزی میگوید:
دست طلب که پیش کسان میکنی دراز ------------ پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
یا این بیت از کلیم کاشانی که امروزه بر سردر «وادی رحمت»، گورستان شهر کاشان، نقش بسته است:
خوش هوای سالمی دارد دیار نیستی -------------- ساکنانش جمله یکتا پیرهن خوابیدهاند
بدین ترتیب سبک اصفهانی آفریده شد.
(در همین زمان نیز نقاشی قهوهخانهای رایج شد. یعنی هنرمندان و نگارگران نیز از دربار به میان مردم آمدند.)
با فشار تعصب حکومت صفوی بسیاری از شاعران و ادیبان و دانشوران و معماران ایران به هندوستان مهاجرت کردند. زبان پارسی زبان درباری مغولان هند (اکبرشاه، شاه جهان و ...) بود. از این رو بسیاری از هندیان برای یاقتن کار زبان پارسی میآموختند. (همان طور که بسیاری از ترکان برای پذیرش در دربار ترکان عثمانی پارسی میآموختند تا شعر پارسی بسرایند.) اما این هندیان به خاطر این که زبان مادریشان پارسی نبود نمیتوانستند خوب به سبک اصفهانی شعر بسرایند. به همین دلیل بسیاری از شعرهای آنان پیچیده و دیریاب است. گویا هندی فکر کردهاند و پارسی سرودهاند. (مثل حرف زدن برخی از ایرانیان در کشورهای انگلیسی زبان که پارسی فکر میکنند و به انگلیسی ترجمه میکنند!) شعر اینان سبک هندی خوانده میشود.
در گذشته (سدهی هفتم و هشتم هجری) شاعران بزرگی در هندوستان داشتیم مانند «امیرخسرو دهلوی» که به «سعدی هندوستان» مشهور است یا حسن دهلوی. مثلا امیرخسرو از خانوادهای ایرانی در دهلی به دنیا آمد. از این رو زبان مادریش پارسی بود. یکی از شاعران مشهور سبک هندی «بیدل دهلوی» است.
دورهی بازگشت و شعر نو
به تدریج سبک اصفهانی/هندی به ابتذال گرایید و در زمان قاجار (سدهی هژدهم م/دوازدهم ح) شاعران خراسانی (مانند صبوری پدر محمدتقی بهار) و دیگر شاعران ایرانی تصمیم گرفتند به سبک خراسانی بازگشت کنند. از این رو سبک آنان را دورهی بازگشت مینامند.
سپس در زمان انقلاب مشروطه، با ترجمهی شعرهای اروپایی و نیز اشتیاق به آگاهی بیشتر از فرهنگ و تاریخ پیشااسلامی در آغاز پادشاهی پهلوی (سده بیستم م/چهاردهم خ) شاعران با نمونههای شعر ساسانی و هجایی ایران باستان آشنا شدند. در این زمان «علی اسفندیاری» شاعری از تبرستان با نام شاعری «نیما یوشیج» شعر نوین پارسی را پی افکند. شاید حتا کاربرد پسوند تبری «ایج» (برابر «ایگ» یا «ایک» در پارسی میانه) برای بیان صفت نسبی شهر یوش، خود نشانی از بازگشت به فرهنگ و زبان ایران باستان باشد.
به گفتهی ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ ایرانی سدهی چهارم خ/دهم م.، شعر عروضی پس از اسلام نیز از شعر آریایی/ایرانی پیش از اسلام گرفته شده است.
Wednesday, December 26, 2007
سبکهای ادبی و تاریخ - ۲
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
11:16 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی ادبيات , تاریخ میانی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment