شنبه ۲۰/مهر/۱۳۸۷ - ۱۱/اکتبر/۲۰۰۸
در مهرماه سال ۱۳۵۲ خ/سپتامبر ۱۹۷۳ م در تهران هزارهی ابوریحان بیرونی برگزار شد. مجموعهی مقالههای ارزشمند و پربار این همایش مهم در کتابی به نام «یادنامهی بیرونی» در دو جلد و ۱۱۰۰ صفحه شامل مقالهها و سخنرانیهای پارسی (۲۸ مقاله) و انگلیسی و فرانسه (۳۰ مقاله) منتشر شده است.
یادنامهی بیرونی
الف: مجموعهء سخنرانیهای فارسی
شورای عالی فرهنگ و هنر
مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی
عکس خیالی بیرونی در این کتاب بر اساس توصیفهای موجود. | تمبر یادبود بیرونی به مناسبت هزارهی او |
در مقالهی نخست این مجموعه با عنوان «گزارش احوال ابوریحان بیرونی» به قلم استاد ذبیح الله صفا نکتهای هست که در پاسخ به گردانندگان همنشست آنکارا در سال ۱۹۸۵ م/۱۳۶۴ خ (که در مطلب پیشین آمد) نیز به کار میآید. وی مینویسد:
در اینجا باید به یاد آورد که «خوارزم» نام ناحیهی معروفی است در جنوب دریاچهیی به همین نام (=آرال). مردم این ناحیه شعبهیی از اقوام آریایی ایرانی بودند و به قول ابوریحان بیرونی «کانوا غُصناً من دَوحَة الفُرس و نَبعَةً من سَرحَتِهم» [=شاخهای از درخت بزرگ پارسیان=ایرانیان هستند] و زبانشان هم شعبهیی از زبانهای ایرانی و رسوم و اعیادشان نزدیک به رسوم و اعیاد باقی شعب اقوام ایرانی و دینشان زرتشتی بود و در زمان ابوریحان یعنی در دورهء تالیف الاثار الباقیه هنوز بقایای زرتشتیان در آن ولایت به سر میبردند و عدهیی از اهالی این ولایت نیز مسیحی بودند. دعوی کسانی که اهل خوارزم را در روزگار قدیم و از آن جمله در عهد بیرونی تُرک میشمارند از جمله مدعیات مضحکی است که مبالغه در تعصبات نژادی و نادانی منشاء آن میتواند بود و کلیهء دلایل تاریخی و زبانشناسی بطلان این دعوی را ثابت میکند و از کثرت وضوح در اینجا حاجتی به اعادهء آن مطالب نمیبینم.
پانوشت: دربارهء نژاد و زبان خوارزم قدیم بهتر آن است که به «دایرةالمعارف اسلامی» ذیل عنوان خوارزم مراجعه شود که به قلم بارتولد (W. Barthold)، خاورشناس بزرگ، نگارش یافته است.
هم چنین در مقالهی دیگری آمده است که ابوریحان همهی روزهای سال را کار میکرد به جز دو روز و آن دو روز هم نوروز و مهرگان بوده است. (ص ۱۶۰، مقالهی دکتر محمود نجمآبادی)
مقالهای از زندهیاد استاد دکتر بهرام فرهوشی را که در «یادنامهی بیرونی» (ص ۵۳۹ تا ۵۴۵) چاپ شده در اینجا میآورم:
بهرام فرهوشی
روایت ابوریحان بیرونی دربارهء کانال سوئز
(آقای فرهوشی سخنرانی خود را در ساعت ۱۰:۱۵ روز یکشنبه ۱۳۵۲/۷/۱ ایراد کردهاند.)
بیرونی در میان نویسندگان ایرانی و عرب تنها کسی است که از دورهء هخامنشیان آگاهیهای دقیق و ویژهای دارد. نویسندگان دیگر از سلسلهء هخامنشی گاه فقط ذکری از کوروش و داریوش مادی میکنند و آنها را به سلسلههای کیانی یا بابلی میپیوندند و بیرونی تنها دانشمندی است که سلسلهء هخامنشی و اشکانی را میشناسد و حتی دربارهء اخبار راجع به سالهای سلطنت سلسلهء اشکانی تردید میکند و به تحقیق مقایسهای میپردازد. در تحقیق از روش دقیق علمی پیروی میکند و به تاریخ نیز ریاضیوار مینگرد و علاوه بر این تنها از منابع ایرانی و عربی استفاده نمیکند و مطالب خود را از متون سریانی و یونانی نیز میگیرد.
روایتی که وی در کتاب «تحدید نهایات الاماکن» دربارهء حفر کانال سوئز آورده است یکی از موضوعاتی است که هیچ یک از مورخان ایرانی و عرب ذکری از آن نکردهاند و در این مورد، در میان نویسندگان یونانی و رومی نیز فقط هرودوت و ارسطو و استرابو و دیودور سیسیلی و پلینیوس سخن از کانال نیل به میان آوردهاند و ابوریحان بر آنچه اینان نوشتهاند مطالب جالبی هم افزوده است.
بیرونی چنانکه خود ذکر میکند قسمتی از مطالب خود را از کتابهای سریانی گرفته است و دور نیست که مطلب مربوط به حفر کانال نیل را هم از کتابهای سریانی و یا از ترجمههای متون یونانی به سریانی گرفته باشد.
خبری که ابوریحان دربارهء کانال سوئز آورده، در گرداندهء آن به فارسی توسط جناب احمد آرام چنین است:
«آن گاه که سرزمین مصر دریا بود، پادشاهان ایرانی هنگام چیره شدن بر مصر، اندیشهء آن کردند که از دریای قُلزُم به آن گذرگاهی بکنند و زبانهء میان دو دریا را از میان بردارند تا چنان شود که کشتی بتواند از دریای محیط در باختر به آن بیاید و از آنجا به خاور رود و این همه برای نیکخواهی و مصلحت عامه بود.من در اینجا به چند نکته از این روایت پرداختهام.
نخست کسی که به این کار برخاست ساسسطراطیس پادشاه مصر بود و سپس داریوش. مسافت درازی زمین را کندند که هنوز کندهء آن برجای است و آب قلزم به هنگام مد به آن درمیآید و هنگام جزر از آن بیرون میرود ولی چون بلندی آب قلزم را اندازه گرفتند از بیم این که بلندتر از آن نسبت به نیل سبب ویرانی رود مصر شود، از این کار دست کشیدند. سپس این کار را بطلمیوس سوم به دست ارشمیدس چنان به پایان رسانید که زیانی از آن برنخیزد، ولی پس از آن یکی از پادشاهان روم برای جلوگیری از درآمدن ایرانیان به مصر آن راه آب را پر کرد.»
نخستین خبری که در این روایت جلب توجه میکند این است که بیرونی از زمانی سخن میگوید که مصر دریا بوده. تبیین این مطلب در نخستین نگاه دشوار است. زیرا بیرونی از دورانهای معرفه الارض [=زمینشناسی] سخن نمیگوید، سخن او مربوط به دوران پادشاهان مصر است.
ولی پس از مروری در روایات هرودوت دربارهی مصر و بررسی تحقیقات باستانشناسی، صحت سخن بیرونی تایید میگردد. بدین شرح که:
در دوران پادشاهی میانهء مصر، آب دریاچههای بازمانده در مصر، هنوز وسعت زیادی داشت و هنوز آبراهههای آبیاری به دست پادشاهان مصر ساخته نشده بود و گاهی به هنگام طغیان نیل قسمت بزرگی از مصر سفلی به صورت دریایی درمیآمد که شهرها به شکل جزیرههایی در آن پدیدار میشدند. مثلا در زمان سلسلهء دوازدهم در همان دوران سزوستریس که بیرونی از او به نام ساسسطراطیس یاد میکند، مدینه الفیوم کنونی در کنار دریاچهء بزرگ موریس (دریاچهء قارون کنونی) واقع بود و امروز فیوم از این دریاچه حدود بیست کیلومتر فاصله دارد و نیز هرودوت در کتاب دوم بند ۹۷ آورده است که هنگامی که نیل سرزمین مصر را فرامیگیرد فقط شهرها در بالای آب پدیدار میشوند و مانند جزیرههای دریای اژه میمانند و بقیهء خاک مصر به دریا تبدیل میشود و دیگر کشتیها فقط از شاخههای نیل عبور نمیکنند، بلکه بر روی دشت راه خود را در پیش میگیرند و برای رفتن از Naucratis به ممفیس از کنار اهرام میگذرند.
هم چنین در بند ۹۹ همان کتاب از پادشاهی به نام Min سخن میگوید که سدی بالای ممفیس ساخت تا آن را از طغیان آب نیل بر کنار دارد و یا خمی که از خاکبرداری ایجاد کرد، بستر قدیم را خشک کرده و آب را به میان دشت روانه کرد و نیز از ایرانیانی سخن میگوید که در زمان او در روی همین خم که بستر قدیمی را خشک و نیل را منحرف کرده است کار میکنند و نظارت دقیق بر این خم دارند و هر سال آن را تقویت میکنند زیرا اگر چنین نکنند و سد بشکند ممفیس به زیر آب فرو میرود.
بنابر این روایات، تصور میشود که بیرونی سخن از مصر سفلی میگوید که در زمان سلسلهء دوازدهم گاه تبدیل به دریا میشده است. در قسمت دیگر این روایت، بیرونی اطلاعات تازهای میدهد و نخستین پادشاه مصر را که به اندیشهء حفر کانال افتاد ساسسطراطیس معرفی میکند در حالی که هرودوت نخستین پادشاهی را که کانال را حفر کرد نخائو فرعون مصر میداند (۵۹۹-۶۰۹). بنا بر روایت هرودوت، اوست که کوشش کرد تا کانال را از میان دریاچههای تلخ به خلیج سوئز بکشاند. میدانیم که در این حفاری بنا به قول هرودوت ۱۵۹-۲ تعداد ۱۲۰ هزار نفر مصری تلف شدند و پس از این که غیبگویی به او گفت که این کار به نفع بیگانگان است، کار معوق ماند. باز از منابع دیگر میدانیم که حفر این کانال پیش از نخائو یعنی در دوران ستی اول (۱۲۹۸-۱۳۱۸) و رامسس دوم شروع شده است (Herodotes II-158, N. 5). اما بیرونی تاریخ حفر کانال را در حدود شش صد سال بالاتر میبرد و خبر از حفر کانال به فرمان ساسسطراطیس میدهد. اما این ساسسطراطیس کیست؟
ساسسطراطیس شکل عربی شدهء شکل یونانی Sesosteris است که خود آن از شکل مصری Senousret گرفته شده است.
در دورهی پادشاهی میانه در سلسلهء دوازدهم سه فرعون به نامهای سزوستریس اول و دوم و سوم سلطنت کردهاند. این پادشاهان سلسلهء دوازهم در آبیاری و کشیدن کانال شهرت دارند و از میان اینان سزوستریس دوم (۱۸۸۸-۱۹۰۶) به سدسازی پرداخته است و یکی از کارهای او سدی است که درهء بحر یوسف را از خطر طغیان نیل محفوظ میداشت و خود او در ساختمان سد نظارت میکرد و تصور میشود که مقصود ابوریحان همین سزوستریس دوم است.
دربارهء این سزوستریس هرودوت در کتاب دوم بند ۱۰۸ آورده است که هنگامی که وی به مصر بازگشت اسیرانی به همراه آورد و آنها را به کار واداشت و تمام کانالهایی که امروز در مصر وجود دارد هم اینان کندهاند.
باز هرودوت در بند ۱۳۷ از همان کتاب از کانالهایی که سزوستریس حفر کرده یاد میکند و یادآور میشود که شهر بوباستیس خاکریزی و تقویت شد و بعد در بند ۱۳۸ از همان کتاب آورده است که دو کانال از نیل منشعب میشوند و معبد بوباستیس را که در میان شهر است دربر میگیرند و این کانالها هر یک صد پا عرض دارند و دور شهر با خاکریزی بالا آورده شده است و در جای دیگر در بند ۱۵۴ مینویسد که شاخهء نیل که از آن کانالها به شهر کشیده شده است در زیر شهر در کنار دریا واقع است و پلوسی (Pelusi) نام دارد.
بنابراین، آن قسمت از نیل که در بوباستیس به دریاچهء تمساح و دریاچههای تلخ میپیوسته است، نخستین بار توسط سزوستریس دوم کنده شده و در این صورت تاریخ حفر کانال تا زمان داریوش چنین میشود:
سزوستریس (۱۸۸۸-۱۹۰۶)
ستی اول (۱۲۹۸-۱۳۱۸)
رامسس دوم (۱۲۳۲-۱۲۹۸)
نخائو (۵۹۴-۶۰۹)
و سرانجام داریوش در حدود ۵۱۸ پیش از میلاد آن را به پایان برد.
اما بیرونی دربارهء اتمام کار به وسیلهء داریوش - با این که به کنده شدن کانال به دست داریوش اشاره میکند - گویا از روایت دیودوروس (Diodorus I.32, 9) متاثر است و آورده است که کار کانال به پایان نرسید، زیرا به شاه گفتند که چون سطح دریای سرخ بالاتر از نیل است مصر در آب دریا غرق خواهد شد.
اما سنگنبشتهء مصری و نیز سنگنوشتهء پارسی باستان کانال قسمت اول گفتهء بیرونی را تایید میکنند. در سنگنوشتهء فارسی باستان داریوش میگوید که از «پیراو نام رودی» در مصر کشتیها به سوی دریای پارس روان شدند و سنگ نوشتهء مصری نیز میرساند که ۴۴ کشتی از کانال روانهء پارس شدند.
گویا داریوش حدود ۸۵ کیلومتر از کانال را که هنوز پایان نیافته بود کنده است و پس از این تاریخ است که داریوش اسکیلاکس را برای اکتشاف راه دریایی هند فرستاد.
ابوریحان خبر درست دیگری میدهد و آن این است که این کار را بطلمیوس سوم به دست ارشمیدس به پایان رسانید.
میدانیم که پس از داریوش از این راه دریایی چنان که باید استفاده نشد و کانال بار دیگر پر شد و بطلمیوس دوم (۲۴۶-۲۸۳) دوباره کانال را پاک کرد و از آن بهرهبرداری نمود و نیز میدانیم که ارشمیدس همزمان او بوده و حتی برای تحصیل به اسکندریه هم رفته است. اما همکاری او با بطلمیوس دربارهء کانال دانسته نیست و اگر سخن ابوریحان را در این مورد درست بپنداریم، میتوان تصور کرد که شایعهء ریزش آب دریای سرخ به نیل و ویرانی مصر هنوز در اذهان مردم بوده است و ارشمیدس بطلمیوس ار در کاری که در پیش داشته است اطمینان خاطر بخشیده است.
هم چنین نگاه کنید به ابوریحان بیرونی و هخامنشیان
0 نظر:
Post a Comment