آدینه ۱۹/مهر/۱۳۸۷ - ۱۰/اکتبر/۲۰۰۸
امروز به طور تصادفی به کتاب زیر برخوردم
«مقالههای همنشست بینالمللی دربارهی ابن تُرک، خوارزمی، فارابی، بیرونی و ابنسینا»
آنکارا ۹-۱۲ سپتامبر ۱۹۸۵
Acts of the International Symposium on Ibn Turk, Khwarezmi, Farabi, Beyruni and Ibn Sina
Ankara, 9-12 September 1985
برگزارکننده و ناشر: مرکز فرهنگی آتاترک
آنکارا، ترکیه
سال انتشار: ۱۹۹۰ م /۱۳۶۹ خ
دو جلد: جلد ۱ مقالههای انگلیسی و فرانسه. جلد ۲ مقالههای ترکی. هر یک ۳۸۰ صفحه
این همنشست (Symposium) در سه روز از ۹ تا ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۵ م برابر ۱۹ تا ۲۱ شهریور ۱۳۶۴ خ در شهر آنکارا برگزار شده است. در زمانی که مردم ایران با همهعربانگارانی (pan-Arabist) چون صدام حسین و پشتیبانش میجنگیدند تا خاک ایرانزمین را از تجاوز پاس بدارند همهترکانگاران (pan-Turkist) سرگرم غارت و مصادرهی سرمایههای فرهنگی ما بودند.
در پیشگفتار این مجموعه چنین میخوانیم:
هر پنج دانشور برجسته و درخشانی که نامشان بر همنشست ما نهاده شده از آسیای میانه برخاستند و آسیای میانه میهن اصلی ما، یعنی میهن اصلی ترکان است. علاقهی ژرف ما به این اندیشمندان و دانشوران بلندمرتبهی روزگاران گذشتهی این منطقه از همین جاست.
سپس در گفتمان گشایش همنشست چنین آمده است:
در دوران جابر ابن حیان الصوفی، عبدالحمید ابن تُرک، و خوارزمی شاهد فعالیت پرشور و حرارت ترجمهی کتابهایی در شاخههای گوناگون دانش از زبان یونانی و چند زبان دیگر به عربی هستیم. (ص ۶)
یادآور میشویم که در این دوران [دوران هارون الرشید] پیشنمونهی بیمارستان نوین داشت در دنیای اسلام پیدا میشد... زیر نظر وزیر و سردار نامور «فتح ابن خاقان» و ... احمد ابن تولون ... ابوبکر محمد صولی ... بنیانگذاران نخستین کتابخانهها ... جالب است که همهی این شخصیتهای برجسته از تبار ترک بودند. (ص ۶ و ۷)
بدون این که از زبان پهلوی (پارسی) به روشنی نامی ببرد. البته این زبانها شامل سریانی (Syriac) نیز بود که در دانشگاه جندیشاپور و کتابخانههای ایران وجود داشتند. نخستین بیمارستان در زمان ساسانیان در جندیشاپور ساخته شد و پس از آن خلیفههای عباسی نمونهی دیگری به تقلید در بغداد ساختند. در جملهی انگلیسی نیز یک خطای املایی هست و آن این که ancestry به معنای تبار را به اشتباه ancestory نوشته است.
در ادامه چنین آمده است:
ابونصر اسماعیل الجوهری الفارابی نیز لقب «التُرک» را داشت. ابونصر محمد الفارابی نیز ترک بود و گفته میشود که تا روز مرگ جامه و سرپوش ترکی خود را کنار نگذاشت. (ص ۱۳)
دیده میشود که خوارزمی به عنوان عضوی از هیات نمایندگی [خلیفهی عباسی] به سوی خزران فرستاده میشود. بنابراین شاید مجاز باشیم از این قطعه آگاهی دریابیم که این مدرکی است بر آن که خوارزمی ترکی را به خوبی میدانسته است. این استنتاج موجه است زیرا کشور زادگاه او خوارزم بوده است.
این استدلال سست و بیپایه بر این بنا شده که امروز خوارزم بخشی از ازبکستان ترکزبان است پس خوارزمی که ۱۲۰۰ سال پیش اهل آن شهر بوده ترکزبان است.
در مقالهای با عنوان بیرونی و شاهان ترک کابلستان و زابلستان این دو منطقهی ایرانی را نیز ترک معرفی کردهاند. دربارهی فارابی نیز مقالهی وجود دارد به نام «فارابی موسیقیدان» که در آن چنین آمده است:
در موسیقی ترکی، دانشوران پیشتازی مانند ابن سینا و عبدالقادر مراغهای میزان زیادی به الفارابی مدیون هستند. سهم الفارابی در موسیقی ترکی را در چهار بخش بررسی میکنیم. ...
الفارابی موسیقی را به ۱۲ مقام، ۷ آواز، ۴ شعبه و ۲۴ ترکیب طبقهبندی میکند. چهار مقام یگاه، دوگاه، سهگاه و چهارگاه را مانند فیثاغورث با چهار آخشیج مرتبط میداند...
نام این ۱۲ مقام عبارتند از:
۱- رهاوی ۲- حسینی ۳- راست ۴- بوسلیک ۵- زیرگوله [درست آن: زنگله یا زنگوله] ۶- عشاق ۷- حجاز ۸- عراق ۹- اصفهان ۱۰- نوا ۱۱- بزرگ ۱۲- زیرافکند
من نمیدانم چه گونه این موسیقی ترکی است که حتا یک نام ترکی در آن دیده نمیشود و تمام نامها و تقسیمهای آن پارسی است و در این متن نیز به همین شکل پارسی آمده است. گمان نکنم هیچ نشانی از این طبقهبندی حتا در موسیقی ترکی امروزه باشد.
آنچه در این متن بوسلیک (Buslik) آمده در اصل بوسُلَیک یا ابوسُلیک است که نام شخصی بوده است.
در فرهنگ دهخدا نام ۱۲ مقام چنین است:
اول راست، دوم شباب، سوم بوسلیک، چهارم عشاق، پنجم زیر بزرگ، ششم زیر کوچک، هفتم حجاز، هشتم عراق، نهم زنگله، دهم حسینی، یازدهم رهاوی، دوازدهم نوا.
صاحب کشف اللغات به جای حجاز و زنگله باخرز و نهاوند آورده و بعضی به جای شباب، صفاهان آوردهاند (غیاث )
راست، شباب، بوسلیک، عشاق، زیر بزرگ، زیر خرد، نهاوند، عراق، باخرز، حسینی، نوا.
از کلام استادان مستفاد میشود که پردههای دیگر نیز بسیارند، چون: خراسان و دلنواز و جز آن (آنندراج).
مقامهای دوازدهگانهء موسیقی عبارت است از:
راست، عشاق، بوسلیک، نوا، اصفهان بزرگ، زیرافکن، عراق، زنگوله، حسینی، راهوی، حجازی (مرآة الخیال ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تنها مقالهی درست این مجموعهی ۳۸۰ صفحهای مقالهای است نوشتهی علی اشرف صادقی استاد دانشگاه تهران که به صراحت گفته است که ابوریحان بیرونی ایرانی بوده و زبان مادریاش خوارزمی از زبانهای ایرانی بوده و در سفرهایش در سراسر ایران به زبان پارسی صحبت میکرده است. در این مقاله واژههایی از زبان خوارزمی که ابوریحان به کار برده و برابرهای پارسی آنان داده شده است.
0 نظر:
Post a Comment