چهارشنبه ۱۷/مهر/۱۳۸۷ - ۸/اکتبر/۲۰۰۸
ابوریحان شاید تنها تاریخنگار و دانشمندی است که پس از اسلام نام بیشتر شاهان هخامنشی و مدت شاهی هر کدام را در کتاب «آثار الباقیه»ی خود آورده است. نام کامل کتاب «آثار الباقیه عن القرون خالیه» است به معنای «آثار برجامانده از سدههای گذشته». علت نیز آن است که وی به متنهای یونانی و سریانی و دیگر زبانها دسترسی داشته است. هم چنین در زمان وی هنوز خوارزم از مرکزهای مهم تمدن و فرهنگ ایرانی بود و ابوریحان در مواردی نشان داده که با زرتشتیان و سغدیان و دیگر گروههای ایرانی در این باره گفتگو کرده است. حتا ابوریحان دربارهی مانی بر اساس کتاب خود مانی به نام «شاپورگان» داوری میکند و میگوید برخی از چیزهایی که بر مانی میبندند دروغ است و در کتابش چنین نیامده است.
الاثار الباقیه عن القرون الخالیه
ابوریحان محمد ابن احمد بیرونی (۳۶۲ - ۴۴۰ ق)
تحقیق و تعلیق: پرویز اذکایی
ناشر: میراث مکتوب
چاپ اول: تابستان ۱۳۸۰ خ
در صفحهی ۱۰۰ ابوریحان جدولی به دست میدهد بر پایهی اسناد بابلیان که شاهان هخامنشی را در دنبالهی شاهان کلدانی و بابلی آورده است:
۱- داریوس المادی -------------------- ۱۷ سال
۲- کورش: بانی بیت المقدس ----------- ۹ سال
۳- قومبسوس [=کمبوجیه] -------------- ۸ سال
۴- داریوس الاول ------------------- ۳۶ سال
۵- اخشیرش [خشیارشا] -------------- ۲۱ سال
۶- ارطخشست الاول [=اردشیر] --------- ۴۳ سال
۷- داریوس الثانی --------------- ۱۹ سال
۸- ارطخشست الثانی --------------- ۴۶ سال
۹- اُخوس (اردشیر ثالث) ------------ ۲۱ سال
۱۰- فیروز ---------------------- ۲ سال
۱۱- داریوس --------------------- ۶ سال
۱۲- اسکندروس بن میقدون -------------- ۸ سال
آقای پرویز اذکایی، ویراستار، در پانوشت آورده که داریوش مادی در اصل هُوَخشتره پادشاه بزرگ مادی است.
منظور از بانی بیت المقدس برای کورش، اشاره به کمک وی برای بازسازی معبد یهودیان است.
قومبسوس نیز عربیدهی Cambyses در یونانی یا همان کامبیز = کمبوجیه است.
ابوریحان سپس در صفحهی ۱۲۶ نیز جدول همانندی آورده است از پادشاهان ایرانی (ملوک الفرس) با اندکی تفاوت و در آن برخی را با پادشاهان کیانی یکی دانسته است:
۱- دارا الماهی و هو داریوس
۲- کورش و هو کیخسرو
۳- قورس و هو لُهراسب
۴- قمبوزس
۵- دارا الاول
۶- اخشویرش بن دارا و هو خسرو الاول
۷- اردشیر بن اخشویرش و هو ملقب بـ«مَقروشر» اَیّ طویل الیدین
۸- خسرو الثانی
۹- صُغدیانوس بن خسرو
۱۰- اردشیر بن دارا الثانی
۱۱- اردشیر الثالث
۱۲- ارسیس بن اُخوس
۱۳- دارا آخر ملوک الفرس
ماهی: ماد در زبان پهلوی به شکل ماه درآمده بود. ماهیدشت و ماهآباد (مهاباد) اشاره به همین نام است. هم چنین در داستان ویس و رامین «سرزمین ماه» فراوان یاد شده است.
دربارهی قورس ویراستار مینویسد: پس از کورش کبیر در سلالهء هخامنشی بلافاصله قورس دیگر (لهراسب) مطلقا وجود ندارد مگر آن که نیای او «کورش بن چیش پش» پادشاه انشان را همان کیخسرو داستانی بدانیم و این قورس لهراسب را همان کورش کبیر تاریخی فرض کنیم. که این گمانها نیز هرگز پایه و مایهء درستی ندارد.
مقروشر عربیدهی Makrocheir است و مبسوط الیدین همان «دراز دست» پارسی است.
صغدیانوس نیز عربیدهی Soghdianus است. سغدیان از قومهای ایرانی ساکن در فرارود (ماوراءالنهر) بودند و هنوز نیز در تاجیکستان زندگی میکنند و استانی از تاجیکستان سغد نام دارد.
میبینیم که ابوریحان نام «خسرو» را شکل دیگری از «اخشویرش» یا همان «خشیارشا» میداند.
و اما اشکانیان به روایت ابوریحان بیرونی. ابوریحان اینجا نیز برخلاف برخی تاریخدانان در صفحهی ۱۲۹ فهرست کاملی از شاهان اشکانی و لقبهایشان به دست میدهد:
۱- اسکندر الرومی -
۲- اشک بن اشکان - خوشده
۳- اشک بن اشک بن اشک - اشکان
۴- سابور [=شاپور] بن اشک - زرین
۵- بهرام بن سابور - جودرز [=گودرز]
۶- نرسی بن بهرام - کیسور
۷- هرمز بن نرسی - سالار
۸- بهرام بن هرمز - روشن
۹- فیروز بن بهرام - بلاد
۱۰- کسری بن فیروز - براده
۱۱- نرسی بن فیروز - شکاری
۱۲- اردوان بن نرسی - الاخیر
توضیح ویراستار:
کیسور: در اصل گوشودار به معنای صاحب اقتدار.
بلاد: بالاد=والازاد.
پس از الاخیر: «و اما الحمزه: اَفدُم». یعنی حمزه اصفهانی افدم آورده است. افدم اصلا پهلوی است به معنای آخر.
در جدول دوم به نقل از حمزه اصفهانی نام ۱۱ شاه اشکانی آمده به صورت زیر
۱- اشک بن بلاش بن سابور بن اشکان بن اش
۲- سابور [=شاپور] بن اشک
۳- جودرز بن ویجن [=گودرز پسر بیژن]
۴- ویجن بن بلاش بن سابور
۵- جودرز بن ویجن بن بلاش
۶- نرسه بن ویجن
۷- هرمزان بن بلاش
۸- فیروزان بن هرمزان
۹- خسرو بن فیروزان
۱۰- بلاش بن فیروزان
۱۱- اردوان بن بلاش بن فیروزان
سپس به روایت حمزه از موبذ ۱۸ نام میآورد و میگوید که پس از اسکندر گروهی از روم [=یونان] پادشاهی کردند که وزیرانشان ایرانی بودند و شمارشان ۱۴ بود. و منظورش سلوکیان است. سپس از کتاب ابوالفرج زنجانی جدول سومی میآورد با ۱۲ نام. پس از آن نیز به روایت شاهنامهی ابوعلی بلخی ۱۱ نام میآورد.
پروفسور ریچارد نلسون فرای میگوید چه طور میشود بیرونی از هخامنشیان خبر داشته باشد اما ساسانیان که چندصد سال پیش از وی بودند خبر نداشته باشند؟ وی علت نیامدن نام هخامنشیان در تاریخ ملی ساسانیان یعنی خوتاینامگ را (که بعدها سرچشمهی شاهنامههایی چون شاهنامهی فردوسی شد) انگیزههای مذهبی موبدان ساسانی میداند که دست اندرکار نوشتن خوتای نامگ بودند. وی معتقد است موبدان اوستا را مرجع قرار دادند و چون هخامنشیان در تاریخنگاری ارمنیان و سریانیان و یونانیان و رومیان هم بودند اما در اوستا نبودند موبدان ترجیح دادند هخامنشیان را نادیده بگیرند.
هم چنین نگاه کنید به نوشتهی پیشین با نام ساسانیان و هخامنشیان
Wednesday, October 08, 2008
ابوریحان و هخامنشیان
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
2:32 AM |
پيوند دایمی
1 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , تاریخ میانی , كتاب , هخامنشیان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 نظر:
شاید بهمن که در تاریخ ایران هست همان کورش که ما میشناسیم باشد کورش تاریخی هم فرماندار بهمن در بابل بوده که یهودیان رو ازاد کرد و در تورات به نام شاه و بجای بهمن
ثبت شده
Post a Comment