پنجشنبه ۹/اسفند/۱۳۸۶ - ۲۸/فوریه/۲۰۰۸
برنارد لوییس، استاد بازنشستهی دانشگاه کلمبیا، کتابی دارد به نام «از بابل تا ترجمان: تفسیر خاورمیانه». کتاب تشکیل شده از ۵۱ مقاله و سخنرانی که در طی ۴۰ سال گذشته ارائه شدهاند.
نام کتاب: از بابل تا ترجمان: تفسیر خاورمیانه (From Babel to Dragomans: Interpreting the Middle East)
نویسنده: برنارد لوییس (Bernard Lewis)
سال انتشار: ۲۰۰۴ م/۱۳۸۳ خ
تعداد صفحه: ۴۴۰
زبان: انگلیسی
منظور از بابل اشاره به داستانی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان (Bible) است که در آن میگوید در کشور باستانی بابل، انسانها هم زبان بودند و برجی ساختند تا به آسمان بروند و سر از کار خدایان درآورند. اما خدایان ترسیدند و شبانه کاری کردند که فردایش انسانها به زبانهای گوناگون صحبت کردند و دیگر نتوانستند با هم ارتباط برقرار کنند. واژهی انگلیسی Dragoman نیز شکل لاتینیدهی «ترجمان» است به معنای مترجم. در فرهنگ دهخدا آمده که ترجمان نیز خود عربیدهی ترزبان پارسی است یعنی کسی که به چندین زبان صحبت کند.
مقالهی چهارم این کتاب «ایران در تاریخ» نام دارد که به صورت سخنرانی در سال ۲۰۰۱ در دانشگاه تل آویو ارائه شده است. این مقاله با این جمله آغاز میشود:
در تلاش برای به دست دادن دورنمایی از نقش ایران در تاریخ، همان طور که هر کسی باید چنین کند، از فتح ایران به دست مسلمانان شروع میکنم.
اما در میان مقاله شروع میکند به برشمردن دستاوردهای مشهور ایرانیان پیش از ورود اسلام! از جمله:
۱) اختراع رکاب برای اسبسواری که انقلابی بزرگ در سوارکاری، ترابری، ارتباطات و جنگ بود.
۲) دستگاه نامهرسانی «برید» هخامنشیان
۳) سواره نظام «کاتافراکت» اشکانی و تمام زرهپوش ساسانی که سوار و اسب هر دو زرهپوش بودند و سوار مسلح بود به نیزههای بلند. اینان در نوشتههای بیزانسیان و رومیان توصیف شدهاند
۴) اختراع آسیاب بادی و آبی.
۵) اختراع بازیهایی مانند نرد.
۶) اختراع کتاب به صورت شیرازهبندی شده (bound, codex) و جلددار. رومیان و یونانیان از تومار (scroll) استفاده میکردند اما ایرانیان نخستین بار کتاب را صحافی، شیرازهبندی و جلد کردند و این نیز تاثیر بسزایی در امر آموزش داشت.
سپس میگوید مهمترین تاثیر ایرانیان در جهان و تاریخ، در زمینهی اندیشه بوده است. مانند تاثیر ایدههای ایرانی بهشت، دوزخ، رستاخیر و داوری (قیامت)، اهریمن (در دیگر دینها: شیطان)، سوشیانت (مسیح و منجی) و... بر دین یهود و مسیحیت و اسلام. حتا مقامهای اسلامی نیز از زبان پارسی الگوبرداری شد مانند امیرالامرا، قاضی القضات که مانند شاهنشاه (شاهان شاه=شاه شاهان) و موبدان موبد است. پاپ مسیحیان نیز خود را «خادم خادمان خدا» (Servus Servorum Dei) میخواند. برنارد لوییس مینویسد شاید ساختار سلسلهمراتب کلیسا نیز از ساختار مذهبی زرتشتیان [هیربد، هیربدان هیربد، مغ، موبد، موبدان موبد] تقلید شده باشد.
وی مینویسد پس از اسلام، تمام کشورهای تمدنهای باستانی که به دست مسلمانان افتادند در مدت کمی اسلامی و عربی شدند. اما ایران تنها اسلامی شد اما عربی نشد. ایرانیان همچنان نام فرزندان خود را شاپور و خسرو و ماهیار و ... میگذاشتند اما در عراق کسی فرزند خود را نبوکدنضر (بخت النصر) یا سناخریب مینامد. در مصر نیز کسی خود را «توت عنخ امون» و «آمن هوتپ» نمینامید. غرور ملی ایرانیان همچنان زنده بود و خاطرهها و یاد ساسانیان در میان ایرانیان برجا بود هرچند هخامنشیان و اشکانیان فراموش شده بودند.
ایرانیان حتا گونهای از اسلام به وجود آوردند که «اسلام عجمی» نامیده شد و همین اسلام است که ترکان آسیای میانه و هندیان بدان گرویدند نه آن اسلام عربی. بعدها نیز دولت ترکان عثمانی نیز این اسلام را تا دروازههای وین گسترش داد.
برنارد لوییس از خاورشناسانی است که نظر خوشی نسبت به ایران (به خصوص ایران امروزی) ندارد و مانند بسیاری از نویسندگان غربی در نوشتههای خود نقش ایرانیان (به ویژه پیش از اسلام) را نادیده میگیرند و تنها از روم و یونان و مصر نام میبرند. این از معدود نوشتههای اوست که به نقش ایرانیان اشاره شده است. هیچ شکی نیست که ایرانیان پس از اسلام پیشرفتهای بزرگی کرده و بزرگان و دانشمندانی مانند خوارزمی، رازی، فردوسی، ابن سینا، بیرونی، بایزید بسطامی، شهاب الدین سهروردی، ملاصدرا و هزاران زن و مرد دیگر در زمینهی علم و ادب و فلسفه را به جهان پیشکش کردند.
باور دیگری که در این مقاله مطرح شده این است که پس از ورود اسلام ایدهی کشوری به نام ایران فراموش شد تا این که در سدهی نهم خ/پانزدهم م. صفویان دوباره کشور ایران را به وجود آوردند. پیشتر دربارهی این باور اشتباه نوشتهام که ایران هم چنان زنده ماند و در شعر شاعران بزرگی مانند انوری، ناصر خسرو، خاقانی، نظامی و ... افتخار به ایران و ایرانی بودن پیش از صفویان نیز دیده میشود. (ن.ک. ایران در شعر شاعران قدیم)
برنارد لوییس از عراق و سوریه به عنوان دو کشوری یاد میکند که پس از اسلام عربی شدند. اما باید گفت که کشورهایی به نام عراق و سوریه تا سدهی بیستم وجود نداشتند. منطقهی عراق که در واقع کشور باستانی بابل است پس از فتح کوروش بزرگ هرگز مستقل نشد و همواره تا زمان اسلام بخشی از ایران بود. نام عراق خود عربیدهی «اراک» پارسی است. سوریهی امروزی نیز گرچه بخشی از سرزمین آشور بود اما آشوریان نیز به دست بابلیان و مادها از میان رفتند و دیگر کشوری به نام آشور وجود نداشت و این ناحیه نیز یا بخشی از شاهنشاهی ایرانیان بود یا بخشی از امپراتوری روم. بعد هم بخشی از سرزمین اسلام شد و به نام شام یا شامات شناخته میشد. فرانسویان در سدهی بیستم نام شام را به سوریه برگردند که برگرفته از آشور (Assyria، «آشورستان» در نوشتههای ایرانی پیش از اسلام) است.
این هم تصویری از سوارهنظام سنگین ایرانی در زمان اشکانیان و ساسانیان که شکستهای سنگینی بر رومیان وارد کردند و بعدها الگوی شوالیههای اروپایی شدند. تصویر برگرفته از کتاب «دشمنان روم، کتاب ۳: پارتیان و ساسانیان»
0 نظر:
Post a Comment