چهارشنبه ۲۵/اردیبهشت/۱۳۸۷ - ۱۴/می/۲۰۰۸
هخامنشیان به خاطر گستردگی و پهناوری شاهنشاهی خود چهار پایتخت داشتند در چهار نقطهی مهم: شهر بابِل در میانرودان، شهر هگمتانه (اکباتان/همدان امروزی) در سرزمین ماد، شوش در سرزمین عیلام، و پارسه در سرزمین مادریشان. پارسه یا پارسهگِرد (مانند سوسنگرد، سیاوشگرد، بروگرد) به معنای شهر پارسیان یا شهری که پارسیان ساختهاند. این شهر را در یونانی «پرسپولیس» به معنی شهر پارسیان نامیدند.
در زمان ساسانیان که داستانهای باستانی پیشدادیان و کیانیان، که شاهان شرقی ایران بودند، با هخامنشیان مخلوط شد کاخهای داریوش و خشایارشا هخامنشی را تخت جمشید خواندند. به نظر من شاید یکی از دلیلهای این نامگذاری، توصیف جمشید و شباهت آن به نقش داریوش در پارسه باشد. این توصیف را در شاهنامه (که بر پایهی نوشتههای ساسانی است) چنین میخوانیم:
به فر كيانی یكی تخت ساخت ---------------- چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
كه چون خواستی دیو برداشتی ------------- ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا --------------------- نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر آن تخت اوی ---------------- شگفتی فرو مانده از بخت اوی
و این هم سنگنگاره در «تالار تخت» (Throne Hall) در مجموعه کاخهای داریوش:
هفتهی گذشته روز چهارشنبه ۱۸/اردیبهشت/۱۳۸۷ برابر ۷/می/۲۰۰۸ رهبر ایران که به استان فارس سفر کرده بود سخنانی گفت که سروصدای زیادی به پا کرد. روزنامهی «کارگزاران» چنین مینویسد:
«... برخورداری شیراز از شاهچراغ و چند امامزاده عالیمقام دیگر را امتیازی كمنظیر برای استان فارس خواندند و خاطرنشان كردند: شیراز بعد از مشهد و قم، سومین حرم اهل بیت(ع) است و این برجستگی و محوریت، باید در «تبلیغات عمومی و رسانهای» و هنگام تخصیص اعتبارات گوناگون، مورد توجه قرار گیرد تا دلهای مشتاقان در داخل و خارج از كشور بیشتر متوجه قداست و اهمیت این بارگاه مهم شود.»
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به دو نگاه متفاوت به آثار تاریخی قبل از اسلام از جمله تخت جمشید افزودند: «از یك منظر، این آثار متعلق به جباران تاریخ ایران است و نفرت از استبداد و جباریت، این گونه آثار را در چشم و دل انسانها از جمله متدینین، بیجاذبه میكند. اما از جنبه مثبت، نباید فراموش كرد كه این آثار، به هر حال محصول سرپنجه هنرمند، ذهن خلاق، روحیه بلندنظر و «ذوق و ابتكار ایرانی» است و این واقعیات، تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی را در سراسر كشور، مایه افتخار ملت ایران و جزء مفاخر تاریخی این كشور قرار میدهد.
ما به مفاخر تاریخی قبل از اسلام نیز به عنوان نشانههای هنر ایرانی افتخار میكنیم اما واقعیت و تحقیق علمی نشان میدهد كه «تمدن، هنر، فرهنگ و دانشی» كه ایرانیان در قرون ۴ و ۵ هجری یعنی بعد از اسلام به آن دست یافتند قبل از اسلام هرگز سابقه نداشته و این اوجگیری به بركت اسلام بوده است».
جالب آن که روزنامههایی مانند همین «کارگزاران» یا «اعتماد ملی»(!) با توجه به حساسیت مردم به تخت جمشید، عنوان خبر خود را از جملهی دوم انتخاب کردند یعنی تخت جمشید مظهر هنر ایرانی است نه جملهی اول که میگوید این گونه آثار متعلق به جباران تاریخ ایران است.
شکوه میرزادگی نیز در مطلبی با عنوان «خلیفهای ایستاده، پشت به نامهای بزرگ» در پایگاه گویا نوشت:
اکنون میشود ثابت کرد که چرا دولت تنگه بلاغی را به آب بسته است، چرا میخواهد پاسارگاد را ويران کند، چرا هرمز اردشير را چراگاه گاوها کرده است، چرا معبد زرتشت [منظور بنای موسوم به کعبهی زرتشت است. شهربراز] و نقش رستم را با ريلهای قطار به لرزه انداخته است، چرا بر نقشهای معابد و آثار مذهبی رنگ میپاشد، چرا بر دو سوی آرامگاه فردوسی بزرگ دکلهای برق زده است، چرا در هر کجايی که اثری از گذشتهی قبل از اسلام ايران هست، سدی، پلی، ريل قطاری، زمين فوتبالی، آپارتمانی، هتلی برپا میشود و چشم که بر هم بگذاری اثری از آن چه بوده ديگر نخواهد بود. اکنون معلوم میشود که چرا نمايندهی ايران در دادگاههای مربوط به کتیبههای هخامنشی شيگاگو شرکت نمیکند، و چرا کتيبههای قبلاً تحويل شده به ايران ناپديد شدهاند. اکنون آشکار میشود که چرا به کشورهای عربی برای به کار بردن نام خليج فارس اعتراض که نمیکنند هيچ، رئيس دولتشان در مراسم مخصوصی که با نام «خليج عربی» بر پا شده حضور میيابد. اکنون روشن میشود ... چرا افرادی را به عنوان تاريخ شناس عَلَم میکنند و تمام امکانات را در اختيار آنها قرار میدهند تا فيلمهای تبليغاتی عليه گذشتهی ايران بسازند و تخت جمشيد را «قلابی» قلمداد کنند و ايرانيان قبل از اسلام را «وحشی» مینامند، و تاريخ ما را انکار نموده و ساخته و پرداختهی «صيهونيست»ها اعلام کنند.
ديگر هيچ کدام از اين چراها بیجواب نيست و اکنون به راحتی میشود گفت: اینها نظر خليفهی بزرگ شيعيان است.
0 نظر:
Post a Comment