شنبه ۱۱/خرداد/۱۳۸۷ - ۳۱/می/۲۰۰۸
در آغاز شاهنامه در داستان سیامک (پسر کیومرث) بیتی هست که همواره برای من جای سؤال داشت و آن هم بیت آخر این بخش است:
سخن چون به گوش سیامک رسید ----------------- ز کردار بدخواه دیو پلید
دل شاه بچه برآمد به جوش ------------------ سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش
بپوشید تن را به چرم پلنگ ------------------ که جوشن نبود و نه آیین جنگ
پذیره شدش دیو را جنگجوی ------------------ سپه را چو روی اندر آمد به روی
سیامک بیامد برهنه تنا ---------------------- برآویخت با پور آهَرمَنا
بزد چنگ وارونه دیو سیاه ------------------- دوتا اندر آورد بالای شاه
فکند آن تن شاهزاده به خاک ------------------- به چنگال کردش کمرگاه چاک
سیامک به دست خود و رای دیو -------------------- تبه گشت و ماند انجمن بیخدیو
اما سیامک به دست خودش و رای دیو کشته نمیشود. در شاهنامهی تصحیح و ویرایش دکتر «جلال خالقی مطلق» بیت بدین شکل است:
سیامک به دست خَروزان دیو -------------------- تبه گشت و ماند انجمن بیخدیو
تا این که هفتهی پیش به مقالهای از مجلهی «ایرانشناسی» سال هفتم در پایگاه «آذرگشنسپ» برخوردم نوشتهی «هوشنگ رهنما» که اتفاقا به همین بیت پرداخته بود. این مقاله ابتدا به بررسی ریشهشناسی دو واژهی دیگر نیز میپردازد: واژهی سیاق در اصطلاح «خط سیاق» و «بایرام» به معنای عید و جشن. که به خاطر جالب بودن آن، خلاصهی آن دو را نیز در اینجا میآورم. برای جزییات بیشتر میتوانید به اصل مقاله نگاه کنید.
خط سیاق شیوهی عددنویسی در محاسبات دیوانی و دفترداری سنتی تجاری در ایران بوده که از زمان رونق جادهی ابریشم تا چند دهه پیش بین تاجران رایج بود و پس از رواج حسابداری غربی کم کم دارد فراموش میشود. واژهی «سیاق» ایرانی است و ریشهی بازسازی شدهی آن «سایاگ» به معنای شماره است. در زبان پهلوی (پارسی میانه) به شکل «سای» و «ساگ» به معنای مالیات درآمده که در پارسی نو و برای نمونه در شاهنامهی فردوسی و شعرهای نظامی گنجوی به شکل «ساو» آمده است. «سایاگ» به احتمال در زمان اشکانی/ساسانی به ترکی راه یافته و به شکل «سایاق» درآمده و «سای» هنوز نیز در ترکی به معنای شمردن است.
آقای هوشنگ رهنما مینویسد بایرام/بَیرام/بِیرام برخلاف نظر فرهنگنویسان ترک، واژهای ایرانی است که شاید بیش از دو هزار سال پیش به زبانهای ترکی راه یافته است. بخش اول آن (بای/بی) با «بَغ» ایرانی به معنای خدا/سرور/پادشاه ارتباط دارد. این واژه در ترکی به شکل بیک و بیگ (مونث: بیگم) یا بک و بگ (مانند آتابای=پدرخدا یا اتابک=پدرسرور) درآمده و احتمالا بایسنفر=سنقر یا مرغ شکاری شاهی نیز از همین ریشه است. رام نیز به معنای شادی و خوشحالی است و در هورام=خرم به معنای شادمان و پدرام (خوش و خرم) نیز دیده میشود. احتمالا شهر «بغرام/بگرام» در افغانستان نیز با همین ریشه مرتبط است.
اما برگردیم به داستان سیامک. آقای راهنما مینویسد وقتی کاتبی با شکل «سیامک به دست خود و رای دیو» برخورده و به اشتباه بودن آن پی برده آن را به شکل «سیامک به رای خود و دست دیو» درآورده. کاتب بعدی به اشتباه هر دو پی برده و شکل «سیامک به رای خود از دست دیو» را به وجود آورده است. کاتب دیگر نیز آن را به صورت «سیامک به دست چنان زشت دیو» درآوده است. در برخی نسخهها از جمله نسخهی دکتر خالقی مطلق نیز خزوران/خروزان/خزروان را برگزیده و بیت را به شکل یادشده در بالا درآوردهاند. در توضیح خزوران/خروزان/خزروان نیز فرهنگهای مختلف مانند برهان قاطع آن را نام دیو دانستهاند.
اما نظر آقای رهنما آن است که شکل درست این واژه «خرورا» (xrūrā) است که اتفاقا در پانویس شاهنامهی چاپ مسکو نیز آمده است. واژهی خرورا در اوستا به شکل -xrūra (صورت صرفی: xrūrāiš) به عنوان صفت اهریمن و دیوان به کار رفته است. این صفت اهریمنی به معنای «خونخوار و خونریز و سنگدل» است و بخش اول آن «خرو» با «خون» همریشه و هم معناست. از نظر تاریخی نیز خرورا با -krūrá (خونین) در سانسکریت و crudus (خونین و بیرحم) در لاتین و kpavroc (خشن) در یونانی و kruvi (خون) در اسلاویک و krov (خون) در روسی مرتبط است. واژهی انگلیسی cruel (بیرحم) نیز با اینها مرتبط است.
در بیت اول نوشته شده در بالا نیز دیدیم که دیو با صفت پلید و بدخواه یاد شده که با خونین و بیرحم نزدیک است. بنابراین شکل اصلی بیت چنین بوده است:
سیامک به دست خرورای دیو ------------- تبه گشت و ماند انجمن بیخدیو
یعنی: سیامک به دست دیو خونخوار و بیرحم کشته شد و آن گروه بی سرور و پادشاه ماند.
به قول معروف: معما چو حل گشت آسان شود!
2 نظر:
با درود
مطلب بسیار جالبی بود. بسیار زیبا درست خواندن این بیت حل شد.
پیروز باشید
علی دوستزاده
اگر ریشه نام و اسطوره کیومرث را همانن اسطوره آدم در نام آتوم خدای خالق بشریت مصری بگیریم. در این صورت ریشه اسطوره کشته شدن سیامک به دست دیو را باید در اساس سومری بدانیم که مطابق آن کینگو (شاه و سفیر) خدا-پادشاه بومیان دیرین فلات ایران به دست مردوک خدای ملی بابلیها کشته میشود. بر این اساس خرزوره هان مردوک بالیهاست.
Post a Comment