Monday, April 02, 2007

بوستان سعدی

دوشنبه ١٣/فروردین/١٣٨۶ - ٢/اپریل/٢٠٠٧

شیخ مصلح‏الدین سعدی شیرازی از بزرگترین سخنوران زبان پارسی است. بر اساس نوشته‏های خودش در کودکی پدرش را از دست داد.

مرا باشد از درد طفلان خبر ------- که در خردی از سر برفتم پدر

سپس به دلیل ناآرامی‏های سیاسی با حمایت حاکم شیراز، ابوبکر بن سعد زنگی، شهر را ترک کرد.

سعدیا! حب وطن گرچه حدیثی است شریف ------- نتوان مُرد به سختی که «من اینجا زادم»
(اشاره به حدیثی از پیامبر اسلام: حب الوطن من الایمان=وطن دوستی نشانه‏ی ایمان است)

وی به خاطر علاقه و وابستگی به سعد پسر ابوبکر زنگی، تخلص سعدی را برگزید. پس از خروج از شیراز، در نظامیه‏ی بغداد درس خواند و دارای مقرری (به اصطلاح آن زمان «ادرار» = آنچه به صورت دوره‌ای داده می‌شود) یا به اصطلاح امروز بورسی بود که به احتمال از طرف حاکم شیراز برایش تهیه شده بود:

مرا در نظامیه ادرار بود --------- شب و روز تلقین و تکرار بود

سپس به حج رفته و بعد از آن به گردش و تجربه در جهان آن روز پرداخت: از هند (شهر سومنات) و چین و کاشغر در شرق گرفته تا اورشلیم و شمال آفریقا (مغرب) در غرب.

بتی دیدم از عاج در سومنات ---------- مرصع چو در جاهلیت منات

قضا را، من و پیری از فاریاب ------- رسیدیم در خاک مغرب به آب

وی سپس به زادگاه خود شهر شیراز بازگشت.

سعدی در سال ۶۵۵ هجری قمری/۶۳۶ خورشیدی به نگارش یک مثنوی پرداخت تا تجربه‏های خود را بیان کند.

در اقصای عالم بگشتم بسی --------- به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشه‏ای یافتم --------- ز هر خرمنی خوشه‏ای یافتم...
دریغ آمدم زآن همه بوستان --------- تهی دست رفتن بر دوستان
به دل گفتم از مصر قند آوردند ------ بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از آن قند دست ------ سخن‏های شیرین‏تر از قند هست...
ز شش صد فزون بود پنجاه و پنج -------- که پردُر شد این نامبردار گنج

سعدی در زمان خود شهرت فراوانی در سخنوری کسب کرده بود. گویا برای تحکیم موقعیت خود و رقابت با استاد بزرگ سخن پارسی، فردوسی توسی، مثنوی خود را بر همان وزن و بحر شاهنامه (یعنی بحر متقارب و وزن فعولن فعولن فعولن فعول) سرود. بر خلاف گلستان، سعدی به این مثنوی نام خاصی نداد و در تمام تذکره‏های ادبی به نام سعدی‏نامه شناخته می‏شده است. در سده‏های اخیر ادب‌شناسان نام «بوستان» را برای آن برگزیدند که با نام گلستان همخوانی دارد.

بوستان سعدی دارای ده در یا باب است:
چو این کاخ دولت بپرداختم ----------- بر او ده در از تربیت ساختم
یکی باب عدل است و تدبیر و رای --------- نگهبانی خلق و ترس خدای
دوم باب احسان نهادم اساس ---------- که منعم کند فضل حق را سپاس
سوم باب عشق است و مستی و شور -------- نه عشقی که بندند بر خود به زور
چهارم تواضع، رضا پنجمین --------- ششم ذکر مرد قناعت گزین
به هفتم در، از عالم تربیت --------- به هشتم در، از شکر بر عافیت
نهم باب توبه است و راه صواب -------- دهم در مناجات و ختم کتاب


یک ترجمه‏ی انگلیسی از بوستان را در این نشانی پیدا کردم.

وی در سال بعد یعنی ۶۵۶ هجری قمری / ۶۳۷ خورشیدی به نگارش کتاب گلستان به نثر مسجع و آمیخته با شعر پرداخت و در آن تجربه‏های خود را بازگو کرد.

در این مدت که ما را وقت خوش بود ------- ز هجرت شش صد و پنجاه و شش بود

گلستان دارای یک دیباچه، هشت باب، و بخش پایان کتاب است. نام باب‏های گلستان بدین شرح است:
باب یکم: در سیرت پادشاهان
باب دوم: در اخلاق درویشان
باب سوم: در فضیلت قناعت
باب چهارم: در فواید خاموشی
باب پنچم: در عشق و جوانی
باب ششم: در ضعف و پیری
باب هفتم: در تاثیر تربیت
باب هشتم: در آداب صحبت

چند ماه پیش در زمان بازخوانی گلستان یادداشت‏هایی کرده‏ام که به زودی در اینجا خواهم آورد.

پی‌نوشت:
برای دیدین این یادداشت‌ها در فهرست موضوعی دست چپ روی «سعدی» تقه (کلیک) کنید.

1 نظر:

Alemomen said...

با سلام.
وقتتون به خیر ؛
این جمله برایم بسیار جالب بود :
"چند ماه پيش در زمان بازخواني گلستان يادداشت‏هايي كرده‏ام كه به زودي در اينجا خواهم آورد".
و از این جهت که چندی پیش با دوستی قرار گذاشتیم هر شب چند صفحه از بوستان و گلستان را بخوانیم در اصل قرار شد من بوستان بخونم و دوستم گلستان و هر شب بعد از اینکه چند صفحه ای خواندیم توی یک دفترچه ی یادداشت نکاتی که در مطالب اون شب خوندیم را ثبت کنیم ولی خوب با چند تا مشکل مواجه شدیم یکی اینکه اینکار وقت زیادی می برد و اینکه در آخر هم نتیجه مثل یک نسخه برداری ناشیانه می شد و این اصلا خوب نبود چون قرار بود در پایان دفترچه هایمان را با هم عوض کنیم؛
و بعد از دیشب تصمیم گرفتیم که مطالب را به زبان خودمون و با معادلی برای زندگی های روزانه بنویسیم اما به علت بی تجربه بودن در این امر هم توفیق چندانی حاصل نشد لذا بعد از اینکه اون جمله را توی وبلاگتون خوندم خیلی خوشحال شدم و امیدوار به اینکه شما حتما خواهید توانست ما را راهنمایی کنید و راهی پیش پایمان بگذارید .
منتظر راهنمایی های راهگشای شما هستیم .
با تشکر
رامین