یکشنبه ١٢/فروردین/١٣٨٦ - ١/اپریل/٢٠٠٧
تصمیم دارم ترجمهی منشور کوروش بزرگ را پیدا کرده و در اینجا بگذارم تا ببینم واقعا این همه که گفته میشود نخستین منشور حقوق بشر است تا چه اندازه واقعی است.
این هم ترجمهی نادقیق و سرسری من از این منبع. به زودی آن را ویرایش خواهم کرد.
بند ٣: شخص نالایقی [یعنی نابونیدوس] نصب شده بود که بر کشورش سروری کند
بند ٤: و او بر آنان ... تحمیل میکرد
بند ٥: او نمونهای از ایساگیلا درست کرد برای شهر اور و باقی مرکزهای دینی
بند ٦: مناسکی که برای آنان نامناسب بود. نمایشی نامقدس که ... پیشکش میکردند بدون ترس روزانه وردهایی را تکرار میکرد. بدون احترام
بند ٧: بر پیشکشهای معمولی پایان نهاد و در مرکزهای دینی دخالت میکرد. او در مرکزهای مقدس تاسیس کرده بود. با نقشههای خود از پرستش مردوک، پادشاه خدایان، کناره گرفت
بند ٨: او پیوسته در حق شهر مردوک شرارت میکرد. بدون وقفه بر ساکنان آن تحمیل میکرد و پیوسته آنان را نابود میکرد.
بند ٩: خدای خدایان با شنیدن نالههای مردم خشمآلوده از نابونیدوس عصبانی شد و مرزهای آنان را ... کرد. خدایانی که در میان آنان زندگی میکردند آنان را فراموش کردند.
بند ١٠: عصبانی از این که او [نابونیدوس] آنان را به بابل آورده است. مردوک، خدای متعال و خدای خدایان به سکونتگاههایی که رها شده بودند روی کرد
بند ١١: و همهی مردم سومر و اکد که جنازه شده بودند. بازگشت کرد و به آنان رحم کرد. بازگشت کرد و به آنان رحم کرد. او همهی سرزمینهای اطراف را بررسی کرد. همهی آنان را
بند ١٢: او همه جا را گشت و سپس پادشاه پرهیزگاری را دلخواه خود گرفت. دستش را گرفت و نامش را صدا کرد: کوروش شاه انشان. مردوک نام او را به عنوان پادشاه همهی جهان اعلام کرد.
بند ١٣: مردوک همه ی زمین گوتیوم و همهی اومان-ماندا [ماد] را در پای او به کرنش آورد و او [کوروش] با پرهیزگاری همهی مردم سیاه-سر را شبانی کرد
بند ١٤: همان مردمی که مردوک او را بر آنان پیروزی داده بود. مردوک، خدای بزرگ، نگهبان مردم او، با خوشحالی به کارهای او و قلب راست نگاه کرد.
بند ١٥: مردوک به او دستور داد که به شهر او یعنی بابل برود. او کوروش را بر مسیر بابل قرار داد و همچون همراه و دوستی در کنار او میرفت.
بند ١٦: ارتش وی که شمارهی آن مانند آب رودخانه دانسته نیست به تمامی مسلح در کنار او گام برمیداشت.
بند ١٧: مردوک او را بدون جنگ و نبرد وارد شهر بابل کرد. او بابل را از سختی نجات داد. او نابونیدوس، شاهی که به مردوک احترام نمیگذاشت، را در دست کوروش تحویل داد.
بند ١٨: همهی مردم بابل همهی سرزمین سومر و اکد، شاهزادگان و فرمانداران، به او تعظیم کردند و پای او را بوسه دادند. آنان از پادشاهی وی خوشنود شدند و رویشان درخشید.
بند ١٩: خدایی که با یاری او مردگان زنده شدند و همه از سختی نجات یافته بودند با شادی به او درود فرستادند و نامش را ستودند.
بند ٢٠: من کوروش هستم شاه جهان، شاه بزرگ، شاه قدرتمند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار اقلیم
بند ٢١: پسر کمبوجیه (کامبیز)، شاه بزرگ، شاه انشان. نوهی کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان. نبیرهی چیش پیش (تیس پیس)، شاه بزرگ، شاه انشان.
بند ٢٢: از خاندان ابدی پادشاهی. بعل و نابو پادشاهی او را [مرا] دوست دارند. آنان پادشاهی او را برای نشاط قلب خود میخواهند. وقتی من به روشی صلحجویانه وارد بابل شدم
بند ٢٣: منزل شاهانهام را در کاخ شاهی گرفتم در میان شادی و خوشحالی. مردوک، خدای بزرگ، مشیت خود را به صورت قلب بزرگواری برای من تعیین کرد که عاشق بابل باشم و من روزانه به پرستش او میپردازم.
بند ٢٤: ارتش انبوه من با صلح وارد شهر بابل و تمام مرکزهای مقدس آن شد. شهروندان بابل نیز که نابونیدوس بر آنها تحمیل کرده بود که خواست خدایان نبود و در خور آن مردم نبود
بند ٢٥: من از فرسودگیشان آسودهشان کردم و آنان را از خدمت آن رسوم آزاد کردم. مردوک، خدای بزرگ، از کارهای نیک من خوشنود شد.
بند ٢٦: او بر من، کوروش، برکت فرستاد. پادشاهی او را میپرستد و بر کمبوجیه، پسری که فرزند من است و بر همهی ارتش من.
بند ٢٧: و با صلح در برابر مردوک ما دوستانه در اطراف حرکت کردیم. با کلام والای او همهی شاهانی که بر تخت مینشینند
بند ٢٨: در تمام دنیا از دریای برین تا دریای زیرین. که در مناطق دوردست زندگی میکنند، شاهان باختر که در چادر زندگی میکنند، همهی آنان
بند ٢٩: باژهای سنگین خود را به پیش من آوردند و در بابل بر پای من بوسه زدند. از بابل تا آشور، از سوسا (شوش)، آگاده، اشنونا، زمبان، می-تورنو، در، تا منطقهی گوتیوم، مرکزهای مقدس در سوی دیگر تگریز (دجله) که حرمهایشان مدت زیادی رها شده بود.
بند ٣٠: من تصویرهای خدایان را که از پیش در آنجا [بابل] سکونت قرار داشتند به جای خودشان برگرداندم و گذاشتم که در منزل ابدیشان سکونت داشته باشند. من همهی ساکنانشان را گرد آوردم و آنان را به سکونتگاهشان برگرداندم.
بند ٣١: افزون بر این، به فرمان مردوک، خدای بزرگ، من آنها را در خانههایشان ساکن کردم. در منزلهای دلپذیر خدایان سومر و اکد که نابودینوس با وجود خشم خدای خدایان آنان را به بابل آورده بود.
بند ٣٢: باشد که همهی خدایانی که من در مرکزهای مقدسشان برگرداندم هر روز
بند ٣٣: از بعل و نابو بخواهند که روزهای من طولانی باشد و باشد که شفاعت رفاه حال مرا بکنند. باشد که به مردوک، خدای من، بگویند: برای کوروش، شاهی که به تو احترام میگذارد و برای کمبوجیه، پسرش.
بند ٣٤: مردم بابل شاهی مرا برکت دهند و من همهی این سرزمین را در منزلهای صلحآمیز ساکن کردم.
بند ٣٥: من روزانه تعداد پیشکشهای قو، دو اردک، و ده قمری را اضافه کردم بر تعداد پیشین پیشکشهای قو و اردک و قمری.
بند ٣٦: دور-ایمگور-انلیل دیوار بزرگ بابل، وضعیت دفاعی آن را تقویت کردم.
بند ٣٧: دیوار آجری بارانداز که شاه پیشین ساخته بود اما تمام نکرده بود
بند ٣٨: و تمام شهر را در بر نگرفته بود و هیچ شاه پیشینی تمام نکرده بود
بند ٣٩: با آجر و ملاط من از نو ساختم و تمام کردم
بند ٤٠: دروازههای باشکوه سدار با روکش مفرغ، آستانهها و سوراخهای دری که از مس ریخته شده بود من همه را ترمیم کردم.
بند ٤١: کتیبهای با نام آشوربانیپال، شاهی که پیش از من بود، در آن میان دیدم.
پینوشت:
این دو ترجمه را هم پیدا کردم که بهتر هستند:
ترجمه خداداد رضاخانی
ترجمه دکتر رضا مرادی غیاث آبادی
Sunday, April 01, 2007
منشور كوروش بزرگ
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
10:59 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , هخامنشیان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment