Saturday, September 13, 2008

سه جزیره‌ی همیشه ایرانی

شنبه ۲۳/شهریور/۱۳۸۷ - ۱۳/سپتامبر/۲۰۰۸

در دنیا رسم بر آن است که سندهای طبقه‌بندی شده پس از ۳۰ سال آزاد می‌شوند. در سال ۱۳۸۰ خ/۲۰۰۱ م وزارت امور خارجه‌ی بریتانیا می‌بایست سندهای مربوط به سال ۱۳۵۰ خ/۱۹۷۱ م را منتشر می‌کرد که کرد. اما در میان آن سندها مجموعه‌ی مربوط به مذاکره‌های ایران و بریتانیا بر سر سه جزیره‌ی ایرانی خیلج فارس را منتشر نکرد به این بهانه که موضوع حساس است و انتشار آنها را ۱۰ سال به عقب انداخت!



اما دکتر مجید تفرشی، ایرانی پژوهشگر تاریخ و ساکن لندن، این تصمیم را به پرسش کشید و توانست به این سندها دست یابد و از آنها نسخه بردارد. وی امیدوار است که به زودی این سندها نیز آزاد شوند و در دسترس همگان قرار گیرند. رادیو فردا گفتگویی با دکتر مجید تفرشی کرده است که بخش‌های مهمی از آن را در اینجا می‌آورم:

تا قبل از ۱۸۲۰ [م / ۱۲۰۰ خ] شيوخ اين سه جزيره که به «قواسم» معروف بودند، که همان «قاسمی‌ها» هستند، به طور کامل، اگر دولت‌های مرکزی ايران مقتدر بودند، به حکومت مرکزی و اگر حکومت محلی قوی بودند، مانند حکومت لنگه، به حکومت محلی خراج می‌دادند و تحت‌الحمايه و تحت فرمان آنها بودند. در مواردی هم اگر زورشان می‌رسيد، ياغی و دزد دريايی بودند که از فرمان دولت مرکزی سرپيچی می‌کردند. ولی در هر صورت، اگر فرمانبری وجود داشته، اينها تابع دولت ايران بوده‌اند و استقلالی به مفهوم امروز اصلا وجود نداشته است. از سال ۱۸۲۰ [م/ ۱۲۰۰ خ] تا سال ۱۹۷۱ [م/ ۱۳۵۰ خ]، اين شيوخ به تناوب تحت‌الحمايهء دولت بريتانيا و دولت ايران بوده‌اند. يکی از مواردی که مورخان بريتانيايی و به خصوص مورخان عرب از طرح آن پرهيز می‌کنند، مسئلهء ريشه و تبار شيوخ قواسم است که بيشتر اينها به صفحات جنوبی ايران باز می‌گردد و وابستگی‌شان به ايران کاملا آشکار است.

در اواخر قرن نوزدهم و در سال ۱۸۸۶ [م/ ۱۲۶۵ خ]، مساحان يا نقشه‌کش‌های وزارت درياداری بريتانيا، غير از امور دريايی، مسئوليت امنيتی و خارجی کشور بريتانيا را بر عهده داشتند و به خصوص در خليج فارس مستقر بودند، نقشهء بسيار ريز و دقيقی را در سال ۱۸۸۶ تهيه کردند که در اين نقشه به طور کامل و با رنگ مشخص قلمرو ايران، سه جزيره متعلق به ايران شناسانده و تصريح شده است. اين نقشه دو سال بعد توسط ملکه ويکتوريا به واسطهء لرد سالزبوری به دربار ناصرالدين شاه هديه می‌شود و ناصرالدين شاه بلافاصله وقتی نقشه را می‌بيند، متوجه اين نکته می‌شود و در مکاتبات بعدی خود به همين نقشه استناد می‌کند که: شما خودتان اذعان داريد اين جزاير متعلق به ايران است. بعد که اين مسئله مرتب در مکاتبات ايران تکرار می شود، لرد سالزبوری در مکاتبات بعدی‌اش می‌گويد اعطای اين نقشه به ايران و بهره‌برداری ايران از آن به من ياد داد هرگز به هيچ دولت خارجی نقشه اهدا نکنم.

روز ۱۰ نوامبر ۱۹۷۱ [م / ۱۹ آبان ۱۳۵۰ خ] در کاخ بابلسر، مذاکراتی بين سفير وقت بريتانيا و شاه برگزار شد که البته آقای زاهدی هم در مذاکرات حضور داشت. موضوع اين مذاکرات، بازگرداندن حاکميت جزاير سه‌گانه به ايران بود، يعنی در ابوموسی به نوعی حاکميت مشاع باشد، به عبارت ديگر، حاکميت نظامی به طور کامل به ايران تعلق گيرد و حاکميت در مراکز غيرنظامی به طور مشترک بين ايران و امارات باشد، ولی ايران همچنان تفوق بر امور حساس نظامی و غيرنظامی داشته باشد، ولی شارجه‌ای‌ها هم در ابوموسی باشند. بر سر اين مسائل توافق کامل شد و بر سر حضور نيروهای نظامی ايران در جزاير سه‌گانه و استقبال نمايندگان شيوخ رأس‌الخيمه و شارجه از آنها و اعلام پذيرش از سوی شيوخ در قراردادی که با شاه منعقد می‌شود، زمان‌بندی صورت گرفت و دقيقا مشخص شد. بر اساس اين اسناد، هيچ ترديدی در پذيرش مسالمت جويانه حاکميت ايران بر جزاير توسط شيوخ امارات وجود ندارد. نکته ای را بر اساس اين اسناد می‌توان به آن رسيد و اصل فرض کرد، اين است که مسئلهء جزاير سه‌گانه به طرز عجيبی با حاکميت و منافع ملی ايران گره خورده است و هيچ دولتی در ايران نمی‌تواند از حاکميت کشور خود بر اين جزاير صرف نظر کند؛ چه بخواهد و چه نخواهد. بنابراين مسئلهء جزاير عليه منافع ايران غيرممکن است که حل شود.

0 نظر: