آدینه ۴/امرداد/۱۳۸۷ - ۲۵/جولای/۲۰۰۸
دشمنان ایران امروزه از هر فرصتی برای ضربه زدن به تاریخ و فرهنگ ایران بهره میگیرند. انگار تمام تاریخ ایران به دست رهبران و حکومت امروزی ایران ساخته شده است. به راستی که دنیای عجیب و مسخرهای شده است.
با وجود منبعها و نوشتههای فراوان دست اول تاریخی - که نویسندگان آن بابلیان، یونانیان و دیگر ملتهای مغلوب یا مخالف ایرانیان هخامنشی بودهاند - و نیز نوشتههای دوهزاروپانسد سال گذشته (مانند نوشتههای منتسکیو و دیگران) و هماهنگی و همنوایی آنان دربارهی رفتار بزرگمنشانه، مداراگر و روادارانهی کوروش بزرگ به ویژه پس از گشودن سرزمین بابل، ناگهان مجلهی اشپیگل مقالهای منتشر میکند که کوروش را ستمگر و خودکامهای مینامد که به مکانهای مذهبی حمله میکرده و گوش و بینی مخالفانش را میبریده. کسی که بنیانگذار شاهنشاهی بزرگ و تمدنسازی چون شاهنشاهی هخامنشی میشود و بر گسترهی پهناوری از جهان متمدن فرمان میراند و در آبادی و آبادانی میکوشد.
تموچین در تمام منبعها و نوشتههای تاریخی دست اول - حتا کتابهایی که ایرانیان شاغل در دربار مغولان و نوههای چنگیز نوشتهاند - و تمام نوشتههای هفت سد سال گذشته فرد خونخوار و ویرانگر و ددمنشی بوده است و باعث کشتار و ویرانی فراوان در تمام سرزمینهایی شد که آنها را گشود و حتا به سگ و گربههای شهرها نیز رحم میکرد اما در همین روزگار، ناگهان گروهی بر اساس یک کتاب شعر مغولی که در سدهی نوزدهم میلادی کشف شده او را به عنوان مرد روادار و آیندهبین و سازنده معرفی میکنند. قومی که همواره نامشان برای کشورهای فراوانی در طول تاریخ مترادف وحشیگری و ویرانی و تجاوز بوده است و در طول تاریخ خود چیزی نساختهاند. بعد فیلمی دربارهی او میسازند تا او را از کارهایش پاک کنند و تاریخ را بازنویسی کنند. متاسفانه برخی ایرانیان نیز به تعریف از این فیلم میپردازند. به نظر من این فیلم بیشتر جنبهی تبلیغاتی دارد و ارزش نقد سینمایی ندارد دست کم برای ما ایرانیان که تموچین یا چنگیزخان مغول را به خوبی میشناسیم.
نقد سینمایی پرویز جاهد دربارهی فیلم «مغول» چنین مینویسد:
بر این اساس از پیش میپذیریم که فیلم «مغول» ساختهی سرگئی بودور نمیتواند سند تاریخی قطعی و بیچون و چرایی دربارهی این شخصیت بزرگ و مقتدر تاریخی باشد و بسیاری از مورخان و پژوهشگران، احتمالاً اعتبار تاریخی آن را زیر سؤال خواهند برد.
با این استدلال که «من به جنبههای سینمایی فیلم کار دارم نه محتوای تاریخی». غافل از این که امروزه روز رسانهها - به ویژه رسانههای تصویری مانند سینما - در شکلدهی نظر و نگاه مردم بسیار تاثیرگذارند. به خاطر شلوغی و درگیریهای زندگی امروزی، دیگر کمتر کسی از مردم عادی به سراغ مطالعهی تاریخ و منبعهای پژوهیده میرود. بسیاری از مردم بر این باورند که لابد نویسنده و کارگردان فیلم در این باره تحقیق و جستجو کردهاند و اگر چیزی میگویند حساب شده است. بسیاری از مردم آگاهیهای خود را از فیلمها و سریالها میگیرند. بنابراین وقتی میبینند که در فیلمی «تاریخی» میگوید که ۳۰۰ نفر اسپارتی جلوی یک میلیون ایرانی ایستاد باورشان میشود. یا اگر فیلمی گفت که تموچین آدم مهربانی بود باورشان میشود.
مطالعات اخیر دربارهی چنگیز، خصوصاً دستاوردهای نمایشگاه چنگیزخان و میراث او در موزهی استانبول به مناسبت هشتصدمین سالگرد تأسیس امپراتوری مغول، نشان میدهد که چنگیزخان، بر خلاف تصاویری که از او در ذهنها وجود دارد، مردی خونآشام و دیوسیرت نبود؛ بلکه رهبری نرمخو و اهل مدارا و پایبند قانون بود که به زنان احترام میگذاشت و ارزشهای اخلاقی و خانوادگی را ارج مینهاده است.
چنان از پایبندی تموچین به قانون صحبت میشود که انگار پایهگذار حقوق بینالملل بوده است. حال آن که پایینتر به این «قانون» اشاره میشود:
بعد از رسیدن به قدرت، قانونی را تصویب میکند که در آن کشتن زنان و کودکان در جنگ، خیانت به خان قبیله و تسلیم شدن در برابر دشمن، منع شده است.
این که خیانت به خان قبیله منع شود چه قدر پیشرفت بوده است؟ در بیشتر قبیلهها نیز این «قانون» وجود دارد. حتا در میان درندگان نیز این «قانون» وجود دارد. اینها پیشپاافتادهترین قراردادهای قبیلهای است. حال ما چه کنیم اگر مغولان پیش از تموچین از این سطح «قانون» هم برخوردار نبودند.
در زمان مائو و انقلاب فرهنگی چین، نام چنگیز به عنوان بنیانگذار کشور متحد چین از کتابهای درسی و تاریخی حذف شده بود.
من نمیدانم تموچین مغول از کجا متحدکنندهی چین بوده است. اگر وی متحدکننده بود چرا چینیان دیوار بزرگ چین را برای جلوگیری از حملههای بیابانگردانی چون او ساختند؟ چینیان هزار سال پیش از تموچین کشور متحدی داشتند.
جان مان، مورخ بریتانیایی کسی که کتاب «زندگی، مرگ و رستاخیز چنگیزخان» او از منابع مورد استفاده بودورف در ساختن این فیلم بوده، معتقد است که بیشتر منابع تاریخی موجود دربارهی چنگیزخان، منابع کشورهای مغلوب مثل ایران و روسیه بوده که قربانی هجوم مغولها بودهاند.
به اعتقاد جان مان، مغولها از نظر تاریخنگاری بسیار ضعیف بوده و تنها کتابی که دربارهی چنگیز در این سرزمین وجود دارد، کتاب شعری است به نام «تاریخ پنهان مغول» که در قرن نوزدهم در چین کشف شده است.
مغولان اصلا فرهنگ به ویژه سواد خواندن نوشتن نداشتند چه رسد به این که در تاریخنگاری ضعیف باشند. این که تاریخ مغولان به دست کشورهای مغلوب نوشته شده دلیل کافی برای نادرست بودن آن نیست. بابلیان و دیگر ملتها نیز مغلوب کوروش شدند اما همه از آبادگری و مهربانی و گذشت او نوشتهاند. از یک سو میگویند تاریخ به دست برنده نوشته میشود از سوی دیگر میگویند چون این تاریخ را مردمی نوشتهاند که مغولان به آنها هجوم آوردهاند بنابراین درست نیست. لابد باید انگلیسیها تاریخ مغولان را مینوشتند؟
این هم از سطح فرهنگ مغولان در سدههای سیزده و چهارده میلادی/هفتم و هشتم خورشیدی:
فيلمساز نشان میدهد اين ترس مغولها از رعد و برق بوده که آنها را زمينگير کرده و عامل شکستشان در برابر چنگيز شده است.
جالب آن که آقای پرویز جاهد چنان از این فیلم سخن گفته که مجبور شده در بخش نظرها پیوندی به نوشتهی پیشین خود با عنوان «اعادهی حیثیت چنگیزخان» را اضافه کند دربارهی نمایشگاهی که دو سال پیش در ترکیه دربارهی چنگیزخان برپا شده بود.
مرتبط:
نوشتهی پیشین دربارهی فیلم «مغول»
1 نظر:
جالب اینجاست که نام فایل آن مقالهی آقای جاهد
post_300.html
است!
Post a Comment