Tuesday, June 03, 2008

نشانی از دانش

سه‌شنبه ۱۴/خرداد/۱۳۸۷ - ۳/جون/۲۰۰۸

یکی از ادعاهای مسخره‌ی همه‌ترک‌انگاران (pan-Turkist) درباره‌ی نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایرانی، آن است که وی ترک (یا به قول خودشان: تورک) بوده و می‌خواسته داستان «لیلی و مجنون» را نیز به ترکی بسراید اما پادشاه (لابد شوونیست فارس!) او را مجبور کرد که آن را به پارسی بنویسد. این گونه ادعاها پیشتر به تمامی در کتاب/مقاله‌ی دوست گرامی دکتر «علی دوست‌زاده» با عنوان سیاسی‌سازی پیشینه‌ی نظامی گنجوی: تلاش اتحاد شوروی در ایرانی‌زدایی یک شخصیت تاریخی ایرانی به تمامی پاسخ داده شده و بنیاد آنها بر باد است.

اما آنچه برای من جالب بود این که این افراد هرجا سه حرف ت-ر-ک را ببینند از دانش بی‌کران خود آن را «تُرک» می‌خوانند. در همین داستان «لیلی و مجنون»، نظامی در پایان کتاب برای دعا و اندرز پادشاه چند بیتی سروده بدین ترتیب:


زین ناصح نصرت الهی ----------------- بشنو دو سه حرف صبحگاهی:
داد و دهشت کران ندارد ----------------- گر بیش کنی زیان ندارد
قادر شو و بردبار می‌باش ----------------- می می‌خور و هوشیار می‌باش
بیدار شهی به کاردانی ----------- بیدارتَرَک شو ار توانی

این دانشمندان - که سطح دانش تاریخ و جغرافی و ... خود را پیشتر نشان داده‌اند - این بار نیز دانش و سطح آشنایی خود با ادبیات پارسی و به ویژه آثار نظامی گنجوی را نیز نشان دادند. اینان لت (مصرع) دوم را به این صورت می‌خوانند:
بیدار تُرک شو ار توانی
تفسیر آن را باید از خودشان پرسید. تُرک بیدار چه صیغه‌ای است، من نمی‌دانم. تازه نظامی می‌گوید اگر می‌توایی. پس لابد «تُرک بیدار شدن» کار سختی است! باید به این بی‌سوادان گفت: نخست این که بیدارتُرک در وزن بیت «سکته» ایجاد می‌کند. بعد هم بابا جان! نظامی به پادشاه می‌گوید تو در کاردانی پادشاه بیداری هستی. اگر می‌توانی اندکی بیدارتر شو.

آدم نمی‌داند یاد کدام داستان مثنوی مولانا بیفتد: «کنیزک و خر خاتون» یا کری که به بازدید همسایه‌ی بیمارش رفت.
علم دیگ و آتش ار نبود ترا ------------- از شرر نه دیگ ماند نه ابا
چون ندانی دانش آهنگری ----------------- ریش و مو سوزد چو آنجا بگذری
[ابا: با، آش]

لابد اگر این بیت نظامی را می‌دیدند که می‌گوید

به تَرک عاشقان گفتن دلت داد؟ ----------- چه دل داری؟ که رحمت بر دلت باد!

به این نتیجه می‌رسیدند که نظامی بر دل ترکان رحمت فرستاده است!

4 نظر:

Anonymous said...

ای به فدای تو هم این و هم آن. هر چه بر این گونه ترگ بازی ها بیفزایند بر ترک بودن خود و ایرانی بودن آزری ها پای میفشارند. دانشمندی ترک در ..مین سال ؟؟؟ خردمند ایرانی=نظامی گنجوی گفته است و در ویژه نامه ای که من هم دارم - گاپیده است که نطامی برای کم کردن روی شاعران ایرانی به فارسی سخن گفته است. اگر لازم است نشانی کامل و یا اسکن مطلب را برایتان می فرستم. من به بیچارگی وابلهی آن دانشمند گریستم و خندیدم.

Anonymous said...

سلام

ميشه در مورد ترجمه پان تركيسم به ترك انگاري توضيح بدي؟

Anonymous said...

سلام و درود بر علی ی گرامی.

من «پان‌ترکیسم» رو «همه‌ترک‌انگاری» ترجمه می‌کنم. چون پیشوند «پان» یعنی همه. پسوند «ایسم» هم نشانه‌ی باور داشتن است. مانند ماتریالیسم که می‌شود «باور به این که همه چیز ماده است».

معمولا در پارسی پسوند «ایسم» را به «گرایی» ترجمه می‌کنند اما من دیده‌ام که استاد داریوش آشوری گاهی به «باوری» و «انگاری» نیز برگردانده است. در ضمن چون «پان‌ترکیسم» بیشتر «انگار و خیال» است تا واقعیت، من ترجیح می‌دهم بنویسم «همه‌ترک‌انگاری».

پس «همه‌ترک‌انگار» یعنی کسی که می‌انگارد همه کس و همه چیز ترک است همان طور که می‌بینیم اینان حتا می‌گویند پیامبر اسلام و سلمان فارسی هم ترک بوده‌اند! و عرفان اسلامی ساخته‌ی ترکان است.

امیدوارم این توضیح بسنده باشد.

Anonymous said...

ترجمه زيبايي است و از بكار بردن اصل كلمه بسيار بهتر. در ترجمه بايد به كاربردهاي متفاوت و شكل ها و نقش هاي متفاوت آن تيز توجه داشت. با اين حساب شما بايد تركيسم را ترك انگاري ترجمه كنيد كه پان تركيسم بشود همه ترك انگاري.