سهشنبه ۱۲/آبان/۱۳۸۸ - ۳/نوامبر/۲۰۰۹
آقای رضا بَراهِنی نظریهای دارند که نام آن را «زبانیت» گذاشته است. من با خود این نظریه و نقد آن کاری ندارم چون نقد ادبی نمیدانم. اما واقعا باید پرسید این چه شاعر و نویسندهای است که این قدر با زبان بیگانه است که حتا متوجه غلط بودن ساختار این واژه نمیشود؟ آخر چه طور میشود پسوند عربی/عثمانی «-یت» را به واژهی پارسی «زبان» چسباند؟ آیا هیج میفهمد حس زیباشناسی زبانی یعنی چه؟ اگر پاسخ آری است، چه گونه متوجه چندشآور بودن این اصطلاح نمیشود؟ البته شاید به این خاطر باشد که ایشان دکتری زبان انگلیسی را از ترکیه گرفته است. (طبق قانون ایران، مدرک دکتری زبان و ادبیات تنها در صورتی معتبر است که زبان مزبور زبان رسمی کشور صادرکنندهی مدرک باشد و چون زبان انگلیسی زبان رسمی کشور ترکیه نیست دکتری زبان و ادبیات انگلیسی از ترکیه در ایران اعتباری ندارد.)
جالب آن که برخی افراد (مانند کسی به نام رضا فرخ فال) در این واژه «بلاغت پنهانی» نیز یافتهاند!!! بهرام بیضایی نیز در مراسم بزرگداشت براهنی در تورنتوی کانادا گفت: من در این قطعات به معنای زبان کاری ندارم. بلکه به زبانیت زبان کار دارم. این زبانیت زبان همان چیزی است که او [=براهنی] آن را lanuageality (؟) مینامد. زبانیت کشف زبان بودن زبان و اصل قرار دادن آن است. به گفتهی دیگری: این نظریه به قولی چكیدهی یك عمر فعالیت ادبی و پیجویی مستمر براهنی در عرصهی نقد ادبی است.
خوش به حال فردوسی که نیست تا ببیند «شاعران» زبان پارسی چه بلایی بر سر این زبان میآورند.
پینوشت:
دوست گرامی ح. جوشنلو پرسیده این قاعده که «پسوند عربی را نمیتوان به واژهی فارسی اضافه کرد و برعکس» از کدام کتاب دستور معتبر یا کتاب مقدس آمده و گفته چرا این واکنش را به واژههایی چون «فهمیدن» و «رقصیدن» نشان نمیدهم؟ آیا علت آن است که آنها را روشنفکران نساختهاند؟ و در کنار این خراب کردن چه پیشنهادی برای آباد کردن دارم.
چون فکر کردم شاید این پرسش برای دیگران نیز پیش بیاید در این پینوشت به آن میپردازم.
نخست این که این قاعده تنها دربارهی افزودن پسوندهای عربی به واژههای پارسی است و نه برعکس. دقیقا نکته در همین جا است. اگر ما پسوندها و پیشوندهای زبان پارسی را به واژههای عربی (و انگلیسی و فرانسوی) بیفزاییم و آنها را با دستور زبان پارسی صرف کنیم هیچ مشکلی نیست (البته شرط زیباشناسی و ساختارشناسی زبان را نیز باید رعایت کرد). زیرا در واقع آن واژهی بیگانه را در دستگاه گوارش زبان پارسی وارد میکنیم. اما اگر پسوند و پیشوندهای زبان بیگانه را بر سر واژههای پارسی بگذاریم داریم از واژهی پارسی هویتزدایی میکنیم. مانند ساختن واژههای غلطی چون «مُکلا» از «کلاه» به جای کلاهدار یا ساختن «ممهور» از «مُهر» به جای مهرشده و یا «کفاش» از کفش به جای کفشگر و «حسب الفرمایش» و صدها نمونهی دیگر که در دوران صفویان به خاطر بیسوادی و بیتوجهی به ساختار و دستور زبان پارسی ساخته شدند. امروزه نیز میبینیم که کسانی که با زبان پارسی آشنایی کامل ندارند ترکیبهایی چون «ممنوعالکار»! و «ممنوع البازی» و یا خواهشاً و گاهاً و .... را میسازند.
این که من با «فهمیدن» و «رقصیدن» هیچ مشکلی ندارم از همین رو است زیرا در اینجا زبان پارسی واژهی عربی را در خود جذب کرده و در ساختار درونی زبان مشکلی پیش نیامده است. اینها را کسانی ساختند که با زبان خود آشنا بودند و درک زبانی درستی داشتند. نیازی نیست که حتما در کتاب مقدسی این گفته شود. این ماهیت و طبیعت هر زبانی است. آیا دیدهاید در زبان انگلیسی قید را با افزودن پسوندی از زبان فرانسه بسازند؟! یا در زبان آلمانی واژهها را به روش زبان روسی جمع ببندند؟ بحث وامواژهها جدای از ساختار واژهسازی و دستور زبان است. این که امروز در زبان پارسی از ابزارهای جمع عربی (مانند -ین و -ون و -ات: روحانیون، معلمین، گزارشات! یا جمعهای شکسته/مکسر) استفاده میشود در واقع نشانی از تجاوز و دستدرازی زبان عربی و عربیدانان پارسیندان به ساختارهای دستوری زبان پارسی است که با آن مقابله نشده و برای برخی از مردم عادی شده است. و همین دستدرازیهای زبان عربی و عربیدانان باعث برخی پیچیدگیهای نالازم در آموزش زبان پارسی شده است.
گاهی فکر میکنم مشکل ما از دست همین کسانی است که آنها را به اشتباه «روشنفکران» میخوانند، کسانی که دانش کافی ندارند اما ادعای فراوان دارند. روشنفکر کسی است که نخست فکر کند و اندیشه داشته باشد و اندیشهاش روشن و راهنما و راهگشا باشد.
اما دربارهی آباد کردن و پیشنهاد کردن در برابر خراب کردن و انتقاد کردن: سالها پیش زندهیاد مهرداد بهار و نیز دکتر میرشمسالدین ادیب سلطانی پیشنهادهایی برای چنین مواردی کردهاند. هم چنین دکتر حیدری ملایری در واژهنامهی اخترشناسی خود در این باره بحث کرده و من نیز پیشتر یکی دو بار دربارهی این پسوند «-یت» نوشتهام از جمله مطلبی در این نشانی.
Tuesday, November 03, 2009
زبانیت؟
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
11:46 PM |
پيوند دایمی
4 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی زبان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 نظر:
درود جناب شهر براز
من هنوز متوجه نشده ام این قاعده " پسوند عربی را نمی توان به واژه فارسی اضافه کرد یا برعکس"
از کدام کتاب دستور زبان معتبر یا کتاب مقدس آمده است و حرمت و تقدسش را از کجا می گیرد؟
چه ایراد منطقی وجود دارد که یک واژه فارسی پسوند غیر فارسی بگیرد یا برعکس؟
زبان فارسی برای پیشرفت و رفع نیازهای متکلمینش نیازمند استفاده از کلیه قابلیتهای خود است حتی قابلیتهایی که از زبانهای دیگر در اختیار گرفته.
ضمنا سوال دیگر اینکه چرا این واکنش تند و فریاد واایرانا را کسی نسبت به واژه هایی چون "فهمیدن" و "رقصیدن" نشان نمی دهد؟ چون اینها را روشنفکران نساخته اند؟
از سوی دیگر مقتضای یک نقد آن است که هم خراب کند هم بجایش بسازد. در اینجا یعنی اگر منتقد می گوید این واژه نادرست است باید واژه جایگزین آنرا که به نظرش نادرست نیست را نیز ارائه دهد.
تا بعد
درود بر شما
به پی نوشت نگاه کنید.
پیروز باشید
شهربراز
چه خوب است که همان پسوند پهلوی ایه را در فارسی زنده کنیم و مثلا بگوییم زبانیه یا مدرنیه
zabanih,modernih
آرش
درود بر آرش.
پیشنهاد جالبی است. همان طور که گفتید این پسوند اسممصدرساز «ی» در پهلوی «ایه» بوده است مانند آکاس -> آکاسیه (آگاه -> آگاهی).
باید دربارهی آن بیشتر فکر کرد.
پیروز باشید
شهربراز
Post a Comment