پنجشنبه ۵/آذر/۱۳۸۸ - ۲۶/نوامبر/۲۰۰۹
در یکی دو هفتهی گذشته رسانهها پر بود از خبر پیدا شدن آثاری از ارتش گم شدهی کمبوجیهی دوم (پسر کوروش بزرگ) به دست دو برادر ایتالیایی به نام آنجلو و آلفردو کاستیلیونی (Castiglioni که به اشتباه در بیشتر رسانهها پارسی زبان کاستیگلیونی نوشته شده و در شبکهی انگلیسی زبان دیسکاوری نیز به همین صورت تلفظ شده است. ترکیب gl در زبان ایتالیایی «لی» خوانده میشود.) اصرار فراوانی هم در یادآوری دوقلو بودن این دو تن میشد. در فیلمهای این خبر چندین کاسهی سر و استخوان نشان داده میشد که بسیار تمیز و براق و مشکوک بودند که چه گونه طی ۲۵۰۰ سال هنوز دست نخورده باقی ماندهاند.
آقای رضا مرادی غیاثآبادی در مقالههایی در وبلاگ خود این خبر را جعلی و دروغ خواند. اما جالب بود که برخی ایرانیان به هیجان آمده و خواهان بازگرداندن بقایای «این سربازان جان باختهی وطن» با احترام فراوان به میهن شده بودند! حتا سازمان میراث فرهنگی نیز - که توجهی به میراثهای موجود در کشور ندارد - درخواستهای مشابهی برای این میراث خارج از کشور کرد.
به نظر من، خود داستان گم شدن ارتش کمبوجیه پایه و اساسی ندارد تا چه رسد به پیدا شدن آن پس از ۲۵۰۰ سال. زیرا نخستین کسی که آن را نقل کرده هرودوت است و دلیل لشکرکشی را هم این طور گفته که کمبوجیه از وَخشور معبد آمون (Oracle of Ammon) در شهر سیوا در نزدیکی لیبی خشمگین شد و لشکری پنجاه هزار نفری از مصر به آن شهر فرستاد تا این راه دور و دراز را در بیابانهای بی آب و علف طی کنند تا این وخشور را تنبیه کنند زیرا به کمبوجیه توهین کرده و او را آزرده است!
مسیری که گمان میشود لشکر گم شدهی کمبوجیه پیموده است.
مسیر پیشنهادی برادران «دوقلوی» کاستیلیونی
درست است که کتاب هرودوت یکی از منبعهای ما برای تاریخ دوران هخامنشیان است اما اصولا هرودوت بیشتر به داستانسرایی پرداخته تا تاریخنگاری به ویژه دربارهی برخی شاهان هخامنشی سعی داشته آنان را مردانی نامتعادل و مانند خدایان یونانی نشان دهد. به نوشتهی مهدی بدیع در کتاب «یونانیان و بربرها» یونانیان باور داشتند که پسر مردان بزرگ خل و دیوانه هستند و به همین خاطر است که در داستانهای هرودوت میبینیم که کمبوجیه - پسر کوروش بزرگ - مانند دیوانهها به گاو مقدس مصریان هجوم میبرد و آن را میکشد. یا خشیارشا - پسر داریوش بزرگ - مانند دیوانهها بر آب تازیانه میزند. در حالی که کمبوجیه مانند پدرش به دین مردمان زیردست احترام فراوانی میگذاشت. یا خشیارشا به پیروی از باورهای ایرانی آب و آتش را مقدس میدانست و هرگز بر آب تازیانه نمیزند. اساسا بر آب تازیانه زدن کار عاقلانه و معناداری نیست!
هرودوت همان کسی است که نوشته خشیارشا لشکری یک میلیون نفره را برای جنگ با آتن و اسپارت برد اما ۳۰۰ اسپارتی در برابر او سه روز مقاومت کردند! بنابراین باید در خواندن نوشتههای هرودوت احتیاط فراوانی به کار برد و حرفهایش را بسیار سبک و سنگین کرد.
خوشبختانه رسانههای ایرانی در یکی دو روز گذشته به این نتیجه رسیدند که این خبر نادرست بوده. البته بعد از این که یک باستانشناس مصری به نام «زاهی حواس» (که نام او هم به اشتباه زاهی هواس نوشته شده) این خبر را دروغ دانست. یعنی این بار هم باید یک منبع بیگانه به ما بگوید که هر چه را شنیدید زود باور نکنید تا ما گوش کنیم.
پینوشت:
پس از گفتگو و نظرهای دوستان، میتوان گفت که: کسی شک ندارد که هرودوت، به خاطر جهتگیری سیاسیاش، منبع قابل اطمینانی نیست و حرفهایش را باید با احتیاط زیاد بررسی کرد. هم چنین زاهی حواس هم به خاطر گرایشهای ناسیونالیسی مصری/عربی منبع معتبری نیست. بنابراین به احتمال زیاد داستان ارتش گمشدهی کمبوجیه دروغ است و این یافتهها هم به آن ارتش تعلق ندارد. اما شاید این یافتهها به دوران هخامنشیان تعلق داشته باشد. پس نظر من آن است که تا منتشر شدن مقاله و گزارش تخصصی دربارهی این کشف از اظهار نظر قطعی خودداری کنم.
Thursday, November 26, 2009
ارتش گمشدهی کمبوجیه
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
12:55 AM |
پيوند دایمی
18 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ باستان , تاريخ معاصر , روزانه , هخامنشیان
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
18 نظر:
من كه باورم نشد
از شما هم سپاس گزارم
لطفا بفرمایید دلیل شما برای این حکم چیست؟شما هیج برهاتی براین گفته خود ارائه نکرده اید
به بینام.
این که هرودوت منبع قابل اطمینانی نیست بر کسی پوشیده نیست. باید حرفهای او را - به ویژه وقتی که به عددسازی و غلو مربوط میشود - با احتیاط فراوان سنجید. در این باره بیشتر تاریخنگاران همنظر هستد. برای نمونه به کتاب «شاهنشاهی هخامنشیان» نوشتهی اومستد و ترجمهی زندهیاد دکتر محمد مقدم (۱۳۴۱ خ) نگاه کنید یا به کتاب زندهیاد محمدمهدی بدیع به نام «یونانیان و بربرها».
شیوهی توصیف هرودوت و دلیل لشکرکشی به نظر من سستی داستان را نشان میدهد. دیگر این که سالیان سال است که کسی نشانی از آن به دست نیاورده و به نوشتهی همان پایگاه RougeClassicism (ن.ک. مطلب آقای مرادی غیاثآبادی) بسیاری از تاریخدانان آن را جعل تاریخی یا غلو دانستهاند.
پیروز باشید.
شهربراز
معلوم نیست چگونه هر جا که این یونانی ها به ضرر ایران سخن می گویند سخنشان مورد اطمینان است اما اگر خدای نکرده، نا خواسته چیزی بگویند که سودی برای ما در پی دارد به ناگهان غیر قابل اطمینان می شوند. مثلا سخنان گزنوفون در "بازگشت ده هزار نفری" راست است اما همان گزنوفون در "کوروش نامه" که کوروش را ستایش کرده غلو و اغراق کرده.
ضمنا شما به جز تلفظ نام برادران ایتالیایی و حمله به هرودوت دلیلی نیاوردید. در حقیقت همان سخنان زاهی هواس را در وبلگش تکرار کردید. این جا اصلا مسئله هرودوت نیست. دو باستان شناس معتبر این ها را پیدا کرده اند و فیلمش را هم نشان داده اند. حالا هرودوت هر چه می خواهد بگوید. از غیاث آبادی این گونه درفشانی ها بعید نیست و کار همیشه است. این همان فردی است که کوروش را متجاوز و انوشیروان را ظالم خوانده!!! چیزی مانند همان کاتوزیان که خودتان فرمودید. اما با توجه به این که دیر زمانی است که خواننده ی شما هستم از شما این سخنان و آب ریختن در آسیاب زهی هواس را بعید می دانستم. گویا احمد شاملو باب کرده چیزهایی را در این مملکت. افسوس
به سیاوش گرامی
درود.
راستش من کارشناس باستانشناسی نیستم بنابراین نظرم فنی نیست. همان طور که گفتم بر پایهی پیشینهی هرودوت در این گونه موارد، من به داستان شک دارم. با این حرفتان موافقم که هرگاه نوشتههای یونانی – مانند ستایش گزنفون از کوروش – به نفع ایرانیان بوده اروپامحوران آن را غلو دانستهاند. اما به نظر من این که کمبوجیه به خاطر اهانت یک نفر به او پنجاه هزار نفر لشکر بفرستد چندان به رفتار شاهان نخستین هخامنشی نمیخورد. میدانم که ایتالیا از بهترین مرکزهای ایرانشناسی است اما دربارهی این دو تن بیشتر جستجو خواهم کرد.
از زاهی حواس چندان خوشم نمیآید چون یکی دو بار در شبکهی تاریخ او را دیدم و خیلی لافهای «ناسیونالیستی» دربارهی مصر میزد. شنیدهام که هر سال با «کشفهای» جدید، قدمت تمدن مصر باستان را – که مردم مسلمان امروز مصر ارتباط چندانی با آن ندارند – بیشتر و بیشتر میکند. همین طور دربارهی احمد شاملو که به تاریخ و ادبیات ما حمله کرد. من از شباهت یافتن با او به شدت خودداری میکنم. نمیدانم چرا مرا با او مقایسه کردهاید و یاد او افتادهاید؟!!؟
پیروز باشید
شهربراز
دکتر زاهی حواس، مدیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر در پایگاه اینترتی خود اعلام کرده است یافتههای برادران کاستیلیونی قابل تأیید نیست و آنها مجوز انجام کاوش باستانشناسی را نداشتهاند.
هیچکس زمانی که برادران کاستیلیونی میگویند ما این اشیاء را یافتیم، آنجا حضور نداشته و هیچکس نمیداند آنها این اشیاء را دقیقاً کجا پیدا کردهاند و هیچکس (غیر از خودشان) تاکنون این اشیاء را از نزدیک ندیده است. بنابراین این یک رویه و روش علمی نیست. این آقایان باستانشناسان آماتور هستند و حرفهای به حساب نمیآیند. چون باستانشناسان حرفهای و متخصص به گونهی دیگری عمل میکنند.
حرفهای ها در ابتدا اشیاء پیدا شده را در جای خود باقی گذاشته تا از آن مستندنگاری علمی، عکاسی و گزارش کاوش تهیه کنند و سپس بلافاصله مقامات مسؤول را در خصوص یافتههای خود در جریان میگذارند.
به دلیل اینکه از نظر علمی، نقطه ای که شما یک شیء را در آن پیدا میکنید بسیار مهم است. بعد از تمام این مراحل علمی است که اشیاء پیدا شده میتوانند از نقطه اولیه خود به جای دیگری منتقل شوند. آقایان کاستیلیونی باستانشناسان آماتوری هستند که مدتهاست اجازه ورود به مصر را دیگر ندارند چون مقامات مصری دقیقاً به خاطر روشهای غیرعلمیشان به آنها بیاعتمادند.
با درود
در چرند بودن افسانه سرایی های هرودوت که شکی نیست اما همان گونه که گفتم این جا مسئله هرودوت نیست. مسئله یافته های باستان شناسی است. حالا آن دو باستان شناس در کنار یافته هایشان اشاره ی هرودوت به این واقعه را هم چاشنی کار خود کرده اند. در مورد احمد شاملو من شما را با وی مقایسه نکردم ( چنین مباد ) بلکه رفتارهای این غیاث آبادی و ترک تازی هایش به تاریخ و شاهان ایران را همانند شطحیات شاملو یافتم. مثلا در همین مورد این آقا می گوید ( شما هم شوربختانه تکرار کردید ) که چرا جمجمه ها تمیز بود. خوب آقای به اصطلاح اختر باستان شناس تقریبا محترم : این ها را که از زیر گل و شُل که نیافته اند. این اسکلت ها را در "شن روان" پیدا شده. هر فرد غیر کارشناسی هم می تواند خاصیت "شن روان" را حتی از نامش بفهمد.
در مورد زهی هواس ( و نه حواس ) هم درست می گویید. فردی است بسیار فریبکار. از زمانی که بر مسند باستان شناسی مصر نشسته تا کنون چند هزار سال بر قدمت تاریخی مصر افزوده شده!!! بهتر است همان گونه که داستان های هرودوت برایمان سند نیست جعلیات این فرد و امثال غیاث آبادی ها هم که برای شهرت حاضرند هر چیزی را زیر سوال ببرند نباشد. در پایان پروانه می خواهم که با شیخ اجل هم نوا شوم که :
که ای نیک بخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
شکسته باد خامه هایی که جوهرشان، مهر ایران نیست. ایدون باد
پاینده ایران
دوستان این چه گونه سخن است در برابر شهربراز که سخنی منطقی نوشته است؟
شما چطور فهمیدید که آن دو تا برادر باستانشناس معروف هستند کی گفته معروفند؟ ما تا دیدیدم و خواندیم یا گفتند آماتور هستند یا گفتند دلال هستند.
ادعایی مطرح شده در حوزه باستان شناسی.
اما جز نشریات عمومی هیچ باستانشناسی اینرا تایید نکرده. سه باستانشناس ایرانی و مصری و ایتالیایی هم تا حالا آنرا رد کرده اند
اگر باستانشناسی پیدا شد که اینرا تایید کرد آنوقت میشود در باره اش حرف زد و تحلیل کرد.
تا آنزمان فقط میشود گفت که دروغ بوده است و نظرهای امثال ما بدردی نمیخورد
و این قضیه هیچ ربطی به احمد شاملو و ترک تازی و این لاطلائلات ندارد .
چه خوب بود ما یاد می گرفتیم برای هر کاری به متخصص همان کار رجوع میکردیم و خودمان متخصص همه چیز نمیشدیم
این که ما از کجا فهمیدیم که آن باستان شناسان معروف هستند کار سختی نبود. ادعایی که این دو مطرح کردند ، جهانی شده و در کانال معتبر دیسکاوری نیز نمایش داده شده. ضمناً این دو از سوی دانشگاه لچه بودند و این دانشگاه نیز مطالب را تایید کرده. اگر امروز من و شما یا همان آقای غیاث آبادی ادعایی مطرح کند هیچ کس برای آن ادعا تره هم خورد نمی کند. از این جا فهمیدیم که آن دو معتبرند. اما این که فرمودید باستان شناسان ایرانی و مصری تکذیب کرده اند !!! اگر منظورتان از ایرانی غیاث آبادی و از مصری زاهی هواس است پیش از این به اعتبار سخن این دو پرداختیم. از کی تا حالا غیاث آبادی باستان شناس شده؟ خود این فرد همچین ادعایی نمی کند. او خود را اختر باستان شناس می خواند که هر چند معلوم نیست چیست ولی همین قدر معلوم است که به ستارگان ربط دارد نه اسکلت های درون زمین. ایشان هیچ گونه مدرک یا مجوز باستان شناسی ندارد و هیچ گونه تحصیلات آکادمیک در این رشته و هیچ رشته ی دیگر ندارد. تنها یک مدرک دکترا از دانشگاه هاوایی دارد که معلوم نیست در چه رشته ای است. در مورد زاهی هواس و فریبکاری هایش هم در بالا سخن رفت.
مسئله هم همین است که ما خودمان متخصص نشویم. باستان شناسان معتبر، دانشگاه معتبر (لچه و نه هاوایی) سازمان میراث فرهنگی معتبر و کانال تلویزیونی معتبر این مطلب را تایید کردند بنابر این بهتر است من و شما و اختر باستان شناسان نا معتبر عقاید شخصیمان را برای خودمان نگه داریم. ضمنا گویا ایشان بدون درج نامشان در بالا کامنتی گذاشته و همان مطالب وبلگش را کپی کرده. کاش اینقدر شجاعت داشتند که نامشان را درج کنند.
بخوانید و بشنوید:
http://zamaaneh.com/rohani/2009/11/post_296.html
جناب سیاوش
منش شما مثل میراث فرهنگی چی ها آمیخته با فحش و توهین است . از دلیل آوردن عاجزید چون بی اطلاعید
اگر خبر داشتم که شهربراز کامنتهای توهین آمیز را هم تایید میکند از اول چیزی نمی نوشتم.
جناب
یاد گیرید چه گفته میشود نه که میگوید. زاهی حواس درست است نه هواس. ان مطلب نیز از سایت ادیو زمانه است.http://zamaaneh.com/rohani/2009/11/post_296.html
برای روشن شدن این موضوع و بدون هرگونه پیشداوری، نظر پائولو گاللو رییس هیئت باستان شناسی در واحة البحرین مصر و محقق مصرشناس در دانشگاه تورین ایتالیا و عضو انجمن باستانشناسی اسکندریه مصر را در این مورد جویا شدم.
پائولو گاللو در پایان ضمن تصدیق این نکته تاریخی که در مورد حضور ایرانیها و پادشاهان هخامنشی مانند کمبوجیه و داریوش در مصر هیچ تردیدی نیست، میگوید شخصاً در خصوص ناپدید شدن یک لشکر پنجاه هزار نفری در صحرا تردید دارد. او دلایل خود را این گونه شرح میدهد:
تنها منبعی که از ناپدید شدن این لشکر سخن میگوید فقط هردوت است. تمام داستان و تاریخنگاری هرودوت، مورخ یونانی، علیه کمبوجیه است. او در حقیقت میخواهد تصویری منفی از کمبوجیه ترسیم کند. احتمالاً به همین دلیل او از این تحرک نظامی در صحرا سخن میگوید تا نشان دهد کمبوجیه اصلاً فرمانده خوبی نبوده است. اما عجیب است که از این واقعه فقط هرودوت سخن میگوید.
هرودوت وقتی از کمبوجیه مینویسد، برای این که تصویر او را کاملاً بد نشان دهد، میگوید او گاو مقدس مصریها، به نام آپیس در شهر ممفیس را کشت. این داستان را هم فقط هرودوت میگوید. اما ما اینجا میتوانیم ثابت کنیم که هردوت حقیقت را نمیگوید.
در جریان حفاریهای باستانشناسی در مقبره گاو مقدس، تابوت بسیار زیبا و بزرگی به دست آمد که آن را کمبوجیه برای تدفین این گاو مقدس ساخته و به مصریها اهدا کرده است. بنابراین باستانشناسی برخلاف گفتههای هرودوت نشان داد که این گاو توسط کمبوجیه کشته و سوزانده نشده و کمبوجیه اصلاً به آن بی احترامی نکرده است. بنابراین من به گفتههای هرودوت زیاد اعتماد ندارم.
ای کاش این دوستانی که کامنت گذاشتند شجاعت این را داشتند و نام خود را هم می نوشتند. دست کم ای کاش آقای غیاث آبادی این شجاعت را می داشتند. بله من آن مطلب را در رادیو زمانه خوانده ام. همان حرف هایی است که آقای غیاث آبادی تکرار کرده اند و پاسخش داده شد. آقایان مرتبا می فرمایند هرودوت فلان است و بهمان است. هرودوت معتبر نیست. همان گونه که گفتم اصلا هرودوت مطرح نیست. شما فرض کنید اصلا هرودوتی وجود نداشته. این آثار با اشیای مشخصاً هخامنشی یافت شده و تصاویرش موجود است. مگر هر چه که در دنیا یافت می شود باید در کتابی که از نظر جناب غیاث آبادی معتبر است به آن اشاره شده باشد. این آثار پیدا شده و به جز رییس فریبکار و جاعل باستان شناسی مصر در دنیا تایید شده. حالا این که جناب غیاث آبادی خوششان نمی آید چیز عجیبی نیست. رویکرد ایشان نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران کاملا شناخته شده است.
در ضمن بفرمایند در کجای سخنان من توهین و ناسزا بوده؟ پاسخ های شما نیز مانند همان زاهی هواس عاری از راستی می باشد
به سیاوش
دربارهی این که آقای غیاثآبادی با نام مستعار اینجا نظر بدهند من مدرکی ندارم و شما نیز. پس بهتر است تهمت نزنیم و احترام دیگران را نگهداریم.
برگردیم به موضوع اصلی مطلب. ما هر دو قبول داریم که نمیتوان به هرودوت در این باره استناد و اعتماد کرد. دربارهی این که اشیاء یافت شده (مانند خنجر و گوشواره و ...) به دوران هخامنشیان تعلق دارد یا نه، عکسهای نشان داده شده در ظاهر چنین میگویند. اما به نظر من بهتر است صبر کنیم ببینیم محفلهای علمی و باستانشناسی در ماه آینده در این باره چه میگویند.
پیروز باشید
شهربراز
شهربراز جان، امروز مصاحبه آقای رضا براهنی را در برنامه رو در روی تلویزیون صدای آمریکا را دیدم، گفتم شاید مایل بوده باشی که این گفتوگوی را گوش دهی و ببینی(به دلیل یکی از نوشتههایت در پایین در رابطه با او.). لینک این گفتو گوی
http://www1.voanews.com/persian/programs/tv/69519982.html
سیاوش(البته من سیاوش دیگری هستم(
سلام علیکم
مقالات جدیدت را خواندم
با دیدن واژه ی
برخط
که البته نمی دانم برساخته ی شما است یا دیگران ساخته اند و شما (هم) به کار می بری
نمی دانم چرا یاد شعر عجیب غریب دَف افتادم
که چند شب قبل دیدم رضا براهنی در گفت و گویش با صدای آمریکا می خواند
من همایون کاتوزیان را زیاد نمی شناسم
ولی اگر کسی
هر کسی
بگوید شاخصترین ویژگی ی ایران در سه هزار سال گذشته
استبداد بوده است
و کسی
هر کسی
بگوید شاختصرین ویژگی ی ایران در سه هزار سال گذشته
ادبیات بوده است
گمان می کنم من هم نظر هستم با آنان که گزینه ی استبداد را نام برده اند
احتمالاً فایل پی دی اف زندگینامه ی خودنوشت ملک الشعراء بهار جالب باشد
البته هنوز دانلود نکردم بخوانم
چند روز قبل از مؤلف کتاب پیشگامان فرهنگ گیلان شنیدم در حدود دهه ی 1320 برادر ملک الشعراء بهار
که نامش را هم گفت
در گیلان رئیس اداره ی کار و تبلیغات
یا چنین چیزی بوده
شک از سیدمحمدی است
راستی چرا وبسایت ایشان پسوند
Fr
دارد؟
درباره ی رضا براهنی و آمار
من تا به حال نام وبسایت اتنولوگ را نشنیده بودم
طبعاً اطلاعی و نظری ندارم
اما
اما احتمال نامعقول نیست اگر آمارگیران رسمی در ایران حاضر به اعلام کردن تعداد و درصد واقعی ی ترک زبانها نباشند، چنان که تعداد و درصد واقعی ی اهل سنت را هم احتمالاً حاضر نیستند اعلام کنند، و چنان که ظاهراً
تعداد شیعیان
هم در عربستان سعودی مسئله ای امنیتی است
با احترام
سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogfa.com
شهربراز گرامی
درود
گفتاری در وبلاگم -از این اَوستا- آورده ام با عنوان [اندر احوال ِ رصد خورشید در چهارتاقی نیاسر] خواندنش خالی از لطف نخواهد بود و به گونه ای با بحث شما نیز مرتبط است
http://www.asha.blogsky.com/
درود
هرودوت درباره كانالكشي خشايارشا ميان مديترانه و اژه هم چيزهايي نوشته بود كه تا پيش از كشف آن آبراهه، دروغ پنداشته ميشد در حالي كه چنان نبود.
موافقم که هرودوت منبع قابل اطمینانی نیست ولي گمان نميكنم اين دليلي شود هر سخني از او را به راحتي رد كنيم.
Post a Comment