Sunday, January 13, 2013

واژه‌شناسی: ناموس

یک‌شنبه ۲۴/دی/۱۳۹۱ - ۱۳/ژانویه/۲۰۱۳

واژه‌ی «ناموس» در زبان پارسی از ریشه‌ی یونانی nomos به معنای «اداره و دستور و قاعده» است. این واژه‌ی یونانی در بسیاری از واژه‌های انگلیسی دیده می‌شود مانند astronomy (اخترشناسی، معنای واژگانی: قانون ستارگان) و مانند آن. در اینجا می‌کوشم مسیری برای فرگشت معناها و کاربردهای آن پیشنهاد کنم. البته با توجه به متن‌های یاد شده، می‌بینیم که این رشته‌ی معنایی لزوماً تاریخی نیست. یعنی معناهای فهرست شده شاید همزمان به کار می‌رفته‌اند. منظور من دنباله‌ای است که معناها به واژه بسته شده‌اند.

۱) معنای نخست و اصلی «ناموس» همان «قاعده و دستور و قانون» است.

چون حسن صباح بنیادِ ناموس بر زهد و ورع و امر به معروف و نهی از منکر نهاده بود (جهانگشای جوینی). ناموس تطور در زبان (ملک الشعرا بهار، سبک شناسی)
۲) از این معنای کلی، دومین کاربرد «ناموس» به معنای «فرمان ایزدی» یا «شریعت و حکم الاهی» شده است.
مپندارید که آمدم تا ناموس و توریت باطل کنم، نه نیامدم که منسوخ کنم. (انجیل فارسی)
۳) در راستای گسترش معنای دوم، «ناموس» به معنای «وحی» و باز از آنجا به فرشته‌ی وحی هم گفته شده است. چنانکه جبرییل را «ناموس اکبر» هم گفته‌اند.

۴) معنای دیگری که به «ناموس» داده شده «شگرد» و «تدبیر» و «سیاست» است.
شاه چون این پیغام بشنید، گفت: هر سه را بگیرید و این ناموس بود (اسکندرنامه).
و از آنجا معناهای «راز و سرّ» هم گرفته است.
پرده‌ی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد. (سعدی - گلستان)

کوس ناموس تو بر کنگره‌ی عرش زنیم ----------- علم عشق تو بر بام سماوات بریم (حافظ)
۵) معنای بعدی ناموس «حرمت و احترام و آبرو» است. شاید این معنا به خاطر شباهت آوایی آن با «نام» تصور شده است زیرا در بسیاری کاربردها با «نام» همراه است. شاید هم از معنای «سرّ» گرفته شده است.
همه کار جهان ناموس و نام است --------------- وگرنه نیم نان روزی تمام است (عطار نیشاپوری)

بکن خرقه‌ی نام و ناموس و زَرق ------------- که عاجز بود مرد با جامه غرق (سعدی)
در این معنا ترکیب‌هایی وجود دارد مانند «ناموس شکستن»، «ناموس بردن» و «ناموس برداشتن» به معنای «بی احترامی کردن و بی قدر و اعتبار کردن» است:
به اقبال شه راه بربستمش ------------- همه نام و ناموس بشکستمش (نظامی گنجوی)

خلیفه «مقتدی» بود، ده هزار دینار می داد تا ناموس نشکند، نپذیرفت و غلام را قصاص کرد (راحة الصدور راوندی).

زردشت گشتاسپ را فرمود که با او صلح نشاید کردن و ... ناموس او بشکن که او جادو است (تاریخ طبری ترجمه‌ی بلعمی).

شکر ز لعل تو در لؤلؤ خوشاب شکست --------- صبا به زلف تو ناموس مشک ناب شکست (اثیر اخسیکتی)

هرکه لعل شکّرینش دید گو نامش مبر --------- ز آن سبب کز نام او ناموس شکّر بشکند (مجیر بیلقانی)

کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن ------------ به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن (حافظ شیرازی)

ناموس عشق و رونق عشاق می برند ------------ عیب جوان و سرزنش پیر می کنند (حافظ شیرازی)
- رفتن ناموس: بی اعتبار و بی حرمت شدن
نخواست که ناموس آن مُلک بر دست او برود (ترجمه‌ی تاریخ یمینی).
۶) از معنای «سر» سپس «پنهان‌کاری» و «نیرنگ» و «ریا و سالوس و ...» هم بدان داده شده است.
گفت: ای شیخ! تا کی از این نفاق و ناموس (اسرار التوحید).

که می‌داند که مشتی خاک محبوس ------------- چه در سر دارد از نیرنگ و ناموس (نظامی)

چند از این ناموس و تزویر و ریا ----------- توبه کن زین هر سه و دیندار باش (عطار)

ندانی که بابای کوهی چه گفت؟ ------------ به مردی که ناموس را شب نخفت
برو جان بابا به اخلاص پیچ --------------- که نتوانی از خلق بربست هیچ

(ناموس را شب نخفت: شب از روی ریاکاری نخوابید)
از همین کاربرد «ریا»، معنای «کبر، خودپسندی، نخوت، خودستایی» هم ناشی شده است:
اگر با نام و با ناموس باشی ------------- نباشی مرد ره، سالوس باشی (ناصرخسرو)

گوید خاقانیا! این همه ناموس چیست ----------- نه هر که دو بیت گفت، لقب ز خاقان برد (جمال الدّین عبدالرّزاق اصفهانی)

ای دوای نخوت و ناموس ما ------------- ای تو افلاطون و جالینوس ما (مولوی)
۷) در هیچ یک از متن‌ها و کاربردهای قدیم واژه‌ی «ناموس»، به معنای رایج امروزی آن برنمی‌خوریم. به نظر می‌رسد معنای امروزی تنها از «فرهنگ نظام» (نگاشته: ۱۳۰۵ ق.) و فرهنگ «ناظم الاطباء» (نگاشته‌ی ناظم الاطبا نفیسی، درگذشته ۱۳۴۵ ق.، پدر سعید نفیسی) یعنی از سده‌ی چهاردهم ق. و دوران قاجار به بعد ثبت شده باشد.
- شرم و عفت و پاکدامنی و حیا
- زوجه و زن‌های متعلق به یک مرد، مثل مادر و خواهر و دختر و جز آنها (فرهنگ نظام).
البته معناهای دیگری برای واژه‌ی «ناموس» نوشته‌اند که چندان ربطی به این گروه معنایی ندارد و به نظرم از نظر ریشه‌شناسی باید چیز دیگری باشند و شاید هم اشتباه نویسندگان و فرهنگ‌نویسان بوده که این معناها را برای «ناموس» نوشته‌اند. این معناهای دیگر عبارت اند از:

- جنگ و جدال
- صاحب سرا و خانه و منزل. خداوند خانه و سرای
- خانه‌ی راهب و صومعه‌ی ترسایان
- کُنام شیر، خوابگاه شیر
- کازه/کاژه‌ی صیاد. کمینگاه صیاد. حفره‌ای که شکارگران به هنگام صید در آن کمین می‌کنند. در کرمان این کمینگاه را «کومه» گویند
- مرد دانا
- مرد سخن چین
- بسیار دروغگو

1 نظر:

مهدی said...

در ترکی استامبولی هم ناموس می‌گویند به معنای شرف و آبرو وعزیز نسین هم داستان جالبی دارد به نام ارزش ناموس!ء