چهارشنبه ۲۰/دی/۱۳۹۱ - ۹/ژانویه/۲۰۱۳
در گذشتهای نه چندان دور که خبری از برق و باتری و رایانگر و بازیهای الکترونیکی و ... نبود، بازیهای کودکان به چیزهای طبیعی و سادهی دور و برشان محدود میشد. یکی از این اسباببازیها یا بازیچهها «فرفره» است. فرفره نام چند بازیچهی کودکان است.
۱) یکی آن که کاغذی را به شکل چرخ درمیآورند و با سوزن بر سر چوبی میزنند و در باد میگیرند یا با آن میدوند تا چرخ بچرخد. این بازیچه را در گذشته با چرم هم میساختند. جالب آن که این نوع فرفره بسیار قدیمی است و در شعرهای ناصر خسرو هم از آن یاد شده است. وی در شعری بر باد دادن و تلف کردن عمر را به فرفرهبازی تشبیه کرده است:
با بیقرار دهر مجوی ای پسر قرار / عمرت مده به باد به افسون و فرفرهفرفره را «فرفر» و «فرفروک» هم نوشتهاند.
۲) بازیچهی دیگری که فرفره خوانده میشود تکهای کاغذ یا چرم است که به شکل دایره یا چرخ درآورده و از میان آن نخ یا ریسمانی میگذرانند و ریسمان را تاب میدهند و بعد از هر دو سو میکشند تا چرخ بگردد و صدا دهد. در برهان قاطع علت نامگذاری این بازیچه همین صدای «فر فر» دانسته شده است.
چوبکی یا چرمی مدوّر که میان آن سوراخ کنند و ریسمانی در آن گذارند و چون بکشند به گردش درآید.قاآنی شاعر دوران فتحعلیشاه قاجار هم این بازیچه را در شعر دستمایهی اندرز کرده است:
چرمی باشد مدوّر به دو سوراخ که به رشتهی سفته به دو دست در کشاکش آرند (غیاث).
چرخ اگر گردد به فرمانت بر آن هم دل مبند / ای برادر کار طفلان است فرفر داشتن
۳) بازیچهای مخروطی یا گرد که در بالای آن دستهی کوچکی میسازند که بتوان با دو انگشت گرفته و تاب داد. این بازیچه به خاطر گردان بودن آن «گردنا» هم گفته میشود. (به نوشتهی ذخیرهی خوارزمشاهی، «کُره» را در پارسی «گردنا» میگویند.)
گردنا: چوبی مدوّر چون گوی که یک سرش باریک باشد و اطفال ریسمان در آن پیچند و بر زمین کشند و سر باریک آن بر زمین آید و گردان شود و به عربی دُوّامَه گویند (آنندراج). در گیلکی «گردَلو» گویند.
نام دیگر آن «فرموک» است که در خراسان به دوک ریسندگی هم گفته میشود و به خاطر دوکی یا مخروطی بودن آن است. «فرموک» را به شکل «فرنَک» هم نوشتهاند (که در این شکل با «فرنگ» اشتباه شده است). شاید هم «فرموک» خوانش اشتباهی از «فرفروک» باشد.
فرنَک: چوبکی است پهن و مدوّر که پایین آن را تیز سازند و بلندی آن را آن قدر کنند که به دو انگشت گرفته توان گردانید(برهان)گاهی به جای گرداندن این فرفره با دو انگشت، نخ یا ریسمانی را به دور آن میپیچند و میکشند و آن را روی زمین میاندازند. در گذشته و در ادب پارسی به این بازیچه «بادپَر» یا «بادبَر» یا «بادفَر» هم میگفتهاند.
بادفَر: چوبی باشد تراشیده که اطفال ریسمانی در آن میپیچند و از دست رها میکنند تا بر روی زمین گردان شود (برهان).
چیزی که از چوب تراشند و اطفال ریسمانی بر آن پیچند و از دست گذارند تا بر زمین گردان شود و گردنا نیز گویند (رشیدی).
البته گاهی «بادفر» را چنین هم تعریف کردهاند: «چرمی مدوّر که کودکان ریسمانی در آن کرده در کشاکش آرند تا از آن صدا برآید و به فارسی بادفَر گویند». این تعریف برای حالت 2 مناسب است زیرا با توجه به این شعر خاقانی شروانی که به نارنج و کُرههای آسمانی (هفت طفل جانشکار) اشاره کرده است باید گفت که بادفَر با گوی/کره سر و کار دارد:
چرخ نارنج گون چو بازیچه / در کفِ هفت طفلِ جان-شکر استشکلهای دیگر بادپَر عبارت اند از: بادبَرک، بادفَرک، بادبَره، بادپَره، بادفَره. بادفَره را در بسیاری از فرهنگها با «پاداَفرَه» به معنای «مجازات و تنبیه» (در پارسی میانه: pādifrāh) اشتباه گرفتهاند و در توضیح «پادافرَه» یا «باداَفرَه» (بادَفرَه) توضیح فرفره را هم آوردهاند!
به دو خیط ملوّن شب و روز / در کشاکش به سان بادفَر است
جانشکر: جانشکار، شکارگر جان. شکار از فعل شکریدن است و این فعل در شاهنامه فراوان به کار رفته است.
خیط = رشته (با «خیت» به معنای «کنف و بور» اشتباه نشود)
بادفَرک را «بادفِرَنگ» هم نوشتهاند که شاید اشتباه در خواندن بوده است.
نامهای دیگر این بازیچه را «پهنه»، «چرخوک»، «گردا»، «شیر بانگ»، «گِلْگیس» (در گناباد)، و «پِل/پله» نوشتهاند. اما با توجه به این که «پِل/پله» به معنای تکه چوب است باید به معنای گونهی نخست فرفره باشد نه این گونهی آخر.
شاید آنچه امروزه «بادبادک» گفته میشود در اصل «بادبَرک» بوده است. زیرا یکی از تعریفهای بادبرک را چنین نوشتهاند:
بادبرک/بادبر: کاغذ باد که اطفال ریسمانی بر آن بندند و بر هوا کنند (رشیدی).
خنکساز (کولر) خانگی سنتی
البته یک معنای دیگر «فرفره» که ربطی به بازی ندارد «خشت باد» (خشت به معنای «لوزی») یا «بادبزن» یا «بادریَه» است که
بادزنی باشد بزرگ که از سقف خانه آویزند و در کشاکش آورند تا باد به همه جای خانه برسد (برهان).معنای آخر «فرفر» همان است که در زبان گفتاری هم به کار میرود و به معنای «تند تند» است.
بادبیزن بزرگ که به ریسمان بسته به سقف بیاویزند و بجنبانند (شرفنامهی منیری).
بادزنی از گلیم که در سقف خانه آویزند و ریسمانی بر کمر آن بندند که چون آن را بکشند آن گلیم بر آن خانه باد زند (آنندراج) (انجمن آرا).
فرفر: به تعجیل خواندن و به شتاب نوشتن (برهان). فرفرنوشتن: کنایه از زود نوشتن (برهان). سخنی که آن را به شتاب و تعجیل به کسی گویند.
(عکسهای بادپر از این نشانی برداشته شدهاند: http://www.cbc.ir/FairsDetail.aspx?FId=87)
3 نظر:
نوشتههایتان همیشه خواندنی است. امااین بار شیرینتر از همیشه بود.
سپاسگزارم
راستی کرمانشاهیان گردنا را «تَرخُن» میگویند. نمیدانم وجه تسمیهاش چیست.
با سپاس
من هم دقیقا" می خواستم یادداشت میترا بانو را بنویسم
سپاس
در شهر اردبیل گردنا را «گیرجنه» یا «گرجنا» مینامند
Post a Comment