پنجشنبه ۱۵/اردیبهشت/۱۳۹۰ - ۵/می/۲۰۱۱
یکی از زمینههای علمی که ایرانیان در دوران پس از اسلام آثار مهم و فراوانی در آن پدید آوردند علم زمیننگاری یا جغرافی است. جغرافیا عربی شدهی geographia یونانی است که از دو بخش تشکیل شده: geo به معنای زمین و graphia یعنی نگاشتن. حتا در دوران آغاز ترجمه از یونانی به عربی در کنار «جغرافیا» اصطلاح «صورت الارض» هم به کار میرفت. در این نوشتار به چند ایرانی برجسته در سدههای سوم و چهارم اسلامی و اثر جغرافیایی آنان میپردازم که پیشگامان و پیشوایان این علم بودند.
ابن خُرداذبه
ابوالقاسم عبیدالله بن عبداﷲ. عالم جغرافیایی ایرانی در قرن سوم هجری. وفات ۳۰۰ ق. جد او خرداذبه نخستین کس از این خاندان است که به تشویق برمکیان اسلام آورد. پدر ابنخرداذبه در زمان مامون فرماندار طبرستان بود. عبیدالله در خراسان زاده شد اما در بغداد بزرگ شد و آموزش دید. عبیداﷲ علم موسیقی را از اسحاق موصلی، از استادان موسیقی، فرا گرفته که دوست پدرش هم بود.
از آنجا که ابن خرداذبه مدتی صاحب برید و خبر (وزیر نامهرسانی و اطلاعات) منطقهی جبال (غرب ایران) و سپس سامراء و بغداد بوده کتابی به زبان عربی نوشته است به نام «المسالک و الممالک» (راهها و استانها) که مشهورترین اثر او و نخستین اثر در این زمینه است که به دست ما رسیده است. نخستین ویراست این کتاب در سال ۲۳۲ ق/ ۸۴۶ م. نوشته شده است و پس از آن نیز ابنخرداذبه پیوسته به گردآوری مطلب میپرداخت تا این که ویراست دوم کتاب خود را در سال ۲۷۲ ق./۸۸۵ م. به پایان رساند.
در این کتاب ابنخرداذبه ضمن توصیف جغرافیایی هر منطقه فاصلهی دقیق بین شهرها را هم به فرسنگ بیان کرده است. کتاب المسالک و الممالک از «سواد» (میانرودان، منطقهی شهری و تیسفون پیشین) آغاز میکند و به سوی خاور میرود. در این راه تمام شهرهای ایران را معرفی میکند و تا فرغانه و سرزمین ترکان در آسیای میانه و نیز هندوستان (سند) پیش میرود. سپس به جزیرهی عربستان و سوریه و مصر و مغرب (غرب افریقا) میپردازد. ابن خرداذبه میزان درآمد مالیاتی هر شهر و منطقه را نیز بیان میکند و دربارهی هر شهر به نامداران و فرمانروایان آن هم اشاره میکند.
نکتهی مهم و جالبی که در کتاب ابن خرداذبه آمده است میزان نرخ مالیاتی برخی شهرها به ویژه «سواد» از زمان کواذ (قباد) ساسانی تا زمان خود وی است و نیز نام و عنوان بسیاری از استانداران دوران ساسانیان در زمان اردشیر بابکان و نیز مرزبانان ایران در زمان ساسانیان را آورده است.
این کتاب پایه و الگویی برای جغرافیانویسان پس از وی شد به گونهای که چندین کتاب دیگر با همین نام پس از وی نگاشته شده است.
مسعودی، تاریخنگار مسلمان که دو نسل پس از ابنخرداذبه میزیسته، این کتاب را بهترین اثر در زمینهی جغرافی میداند. البته مسعودی چون خود تاریخنگار این کتاب جغرافی را برای «نامهرسانان» سودمند میداند. مسعودی و ثَعالبی نیشاپوری از کتاب دیگری از ابنخرداذبه نام میبرند به نام «کتاب الکبیر فی التاریخ» (کتاب بزرگ تاریخ) دربارهی تاریخ شاهان ایران که اطلاعات مفصلی داشته است اما متاسفانه این اثر بر جا نمانده است.
ابن الندیم نام پدر ابنخرداذبه را به جای عبدالله، احمد نوشته است و دیگر کتابهای او را چنین نام برده است:
- کتاب ادب السماع: آداب گوش دادن به موسیقی
- کتاب اللهو و الملاهی: کتاب سازهای موسیقی
- کتاب الطبیخ: دربارهی آشپزی
- کتاب الشراب: کتاب نوشیدنیها
- کتاب الانواء: دربارهی برآمدن و فرود ستارگان
- کتاب الندماء و الجلساء: همنشینان و همدمان
- کتاب جمهرة انساب الفرس و النوافل: نسبنامهی ایرانیان مهاجرت کرده
متاسفانه این کتابها هم به دوران ما نرسیدهاند یا دست کم هنوز نشانی از آنها پیدا نشده است و چه بسا در مجموعههای خطی در کتابخانهای منتظر باشند.
ابوزید احمد ابن سهل بلخی
در سال ۲۳۵ ق./ ۸۴۹ م. در روستای شامستیان در نزدیکی بلخ زاده شد و در ذوالقعدهی ۳۲۲ ق/ اکتبر ۹۳۴ در بلخ درگذشت. پدرش آموزگاری از سیستان بود. در جوانی به همراه کاروان حج با پای پیاده به سوی عراق رفت و هشت سال در بغداد به فراگیری دانشهای گوناگون پرداخت. معروفترین استاد وی فیلسوف معروف ابویوسف کِندی بود. وی علاوه بر فلسفه، پزشکی و فیزیک و اخترشناسی و اخترگویی را نیز آموخت. وی در علم کلام نیز استاد شد و سپس به بلخ بازگشت. در هر زمینهای که آموخته بود کتابی نوشته است و ابن ندیم ۴۳ اثر او را نام برده است و یاقوت حموی ۵۶ اثر. اما متاسفانه بیشتر آنها از میان رفته و به دست ما نرسیدهاند.
یاقوت گوید: او در همهی دانشهای نو و کهن فاضل و در تصنیفهای خویش به راه فیلسوفان میرفت اما به اهل ادب مانندهتر است. ابوحیان توحیدی گوید: در همهی گذشتگان و متاخران سه تن بیش نیافتم که اگر در مدح و نشر فضیلتهای آنان در اخلاق و علم و نگاشتهها و کتابهایشان در طول بقای جهان بنویسند و بگویند هنوز حق این سه تن را چنان که باید ادا نکردهاند: ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ (نویسندهی عرب)، ابوحنیفه احمد ابن داود دینوری (تاریخنگار ایرانی)، ابوزید احمد بن سهل بلخی. و دربارهی ابوزید گوید او شبیهی در عصر اول نداشت و گمان نمیرود پس از این نیز روزگار نظیری برای او تواند آوردن.
ابواسحاق اصطخری
ابواسحاق ابراهیم بن محمد اصطخری فارسی که وی را کرخی نیز میگفتند. در شهر استخر (نزدیک پاسارگاد) پرورش یافت و پس از آموختن دانش، به تحقیق در علم جغرافیا پرداخت. وی در کوفه، بصره، خوزستان، ری، بخارا و سمرقند (شاید ۳۱۷ ق./۹۳۰ م) هم زندگی کرده است. در سال ۳۴۰ ق. / ۹۵۱ م. با ابن حوقل، جهانگرد عرب، دیدار کرد. به نوشتهی بارتولد وی کتاب خود را به ابن حوقل سپرد تا وی آن را ویرایش کند.
وی نخستین دانشمند در عالم اسلام بود که دربارهی دانش جغرافیا به تالیف پرداخت و اثر مستقلی از خود به یادگار گذاشت و از این رو پیشوای جغرافینگاران مسلمان به شمار میرود، چه پیش از وی دربارهی این دانش تنها به ترجمهی مطالب بطلمیوس بسنده میکردند. چون وی نخستین جغرافیانویس عالم اسلام بود که در این باره به تالیف پرداخت، مطالب کتاب هم متکی بر دیدار و شنیدار خودش و نیز نقل از کتاب بطلمیوس است.
کتاب اصطخری بر پایهی تراداد (سنت) جغرافینگاری ایرانی پیش از اسلام است و جهان را به بیست کشور تقسیم کرده است. دو سوم کتاب به ایران و فرارود (ماوراءالنهر) میپردازد و ایران را بهترین و ثروتمندترین کشور جهان میداند و میانرودان را دل ایرانشهر میخواند. کتاب وی دارای ۲۱ نقشه است که یک نقشهی جهان است و ۲۰ نقشهی دیگر برای اقلیمها است.
در حقیقت کتاب وی برای مصنفان دیگر در این فن به منزلهی سرمشق و اساس به شمار می رود. کتاب وی در همان دوران به دست مترجم گمنامی از عربی به زبان پارسی برگردانده شد. اصطخری به سال ۳۴۶ ق. درگذشت.
تالیفات وی عبارتند از:
۱- المسالک و الممالک در تاریخ و جغرافیا یا جغرافیای تاریخی. ترجمهی پارسی آن را زندهیاد ایرج افشار در سال ۱۳۴۷ منتشر کرده است. دی خویه یا دی گویه (De Goeje) هلندی بر این باور است که این کتاب دو ویراست داشته است: ویراست نخست اثر ابوزید احمد ابن سهل بلخی است که از سال ۳۰۸ ق./۹۲۰ م. آغاز شده و در سال ۳۱۷ ق/۹۲۹ م. پایان یافته است. ویراست دوم را اصطخری بر پایهی ویراست نخست بلخی بین سالهای ۳۲۴ تا ۳۳۱ ق/ ۹۳۵ تا ۹۴۳ م. نوشته است و آن را با دادهها و دیدههای خود گسترش داده است.
۲- «صوَر الاقالیم» یا «الاقالیم» دربارهی حدود استانها و توصیف اقلیمهای هفتگانهی زمین و شهرها و دریاها و رودها و مسافت بین آنها به تفصیل و همهی آنها را با نقشه همراه کرده است. خود وی آنها را «صورت» (جمع: صُوَر) مینامد و نقشههای این کتاب ۱۹ است. مولف در آغاز این کتاب گوید که در این کتاب بر صور الاقالیم ابوزید بلخی اعتماد کرده است.
احمد ابن رُسته اصفهانی
ابوعلی احمد بن عمر بن رسته. اصلاً ایرانی از مردم اصفهان و در قرن سوم هجری می زیسته. از احوال او اطلاع بسیاری در دست نیست جز این که در سال 290 ق. توفیق زیارت خانهی خدا یافته و کتابی داشته به نام «الأعلاق النفیسة» در هفت جلد دربارهی جغرافی و سرزمینهای شناخته شدهی جهان و وصف شهرها و کشورها با مقدمهای در افلاک و کرهی زمین. از این کتاب تنها جلد هفتم موجود است.
ابن رُسته از جزیرهی بریتانیا نیز آگاهی داشته و در کتابش از آن یاد کرده است. نوشتههای ابن رُسته دربارهی بیزانس برای پژوهشگران تاریخ بیزانس سودمند است. وی این اطلاعات را از هارون ابن یحیا نقل کرده که این شخص مدتی در بیزانس اسیر بوده است.
جیهانی
احمد بن محمد بن احمد بن نصر، مکنی به ابوعبداﷲ. در حدود سال ۳۶۵ ق . به وزارت امیر نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی رسید و به سال ۳۶۷ برکنار شد. او وزیری دانشمند بود و از کسانی که به عنوان سفیر و فرستاده به دربار شاه سامانی میآمدند دربارهی سرزمینشان و مسیرها و شهرهای میان راهشان پرسش میکرد و اطلاعات گردآوری می کرد.
برخی از آثار او عبارتند از:
۱- المسالک و الممالک
۲- عهود الخلفاء و الامراء
۳- آئین مقالات
۴- الرسائل
۵- الزیادات فی کتاب آئین
خاستگاه:
فرهنگ دهخدا و نیز دانشنامهی ایرانیکا مقالهها و درآیههای مربوط به هر نام.
هم چنین پیشگفتار واسیلی بارتولد بر کتاب «حدود العالم» (ترجمهی پیشگفتار از روسی به انگلیسی به دست ولادیمیر مینورسکی).
Thursday, May 05, 2011
جغرافی نگاران ایرانی
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
10:57 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاریخ میانی , كتاب
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment