Friday, May 27, 2011

عثمانیان و ترک و زبان ترکی

آدینه ۶/خرداد/۱۳۹۰ - ۲۷/می/۲۰۱۱

روشن است که سخن گفتن به زبان و گویشی خاص نه موجب افتخار است و نه سبب سرافکندگی. هم چنین است تعلق به قومی خاصی. زیرا ملاک و ارزش هر شخص به کرده‌های خود اوست و به قول سلطان ولد پسر مولانای بلخی «هر چیز که می‌ورزی می‌دان به همان ارزی».

متاسفانه برخی از ایرانیان آذربایجانی زیر تاثیر تبلیغات زهرآگین بیگانگان و دشمنان ایران، یعنی پان‌ترکان، خود را نه ایرانی ترک‌زبان که «تورک» می‌دانند و نمی‌دانند که دولت‌های باکو و استانبول دایه‌ی مهربان‌تر از مادر نیستند و دلسوزی‌هایشان برای این ایرانیان و دادن امکان تحصیل رایگان در دانشگاه‌های باکو و استانبول و آنکارا در راستای چیزی است که نظریه‌پرداز پان‌ترک به نام «بدرالدین» آن را استراتژی یا «اصل ختنه» (Principle of Circumcision) نامیده است. یعنی همان گونه که برای ختنه‌ی پسربچگان نخست سر آنان را با اسباب بازی و نقل و شیرینی گرم می‌کنند و در لحظه‌ی موعود تا کودک بخواهد بفهمد چه شده است دیگر کار از کار گذشته است پان‌ترکان نیز با این گونه پشتیبانی‌ها و «دلسوزی»ها به دنبال برنامه‌های توسعه‌طلبانه‌ی خود هستند.

وی یک استراتژی سه مرحله‌ای را برای رسیدن به آن‌چه که ایجاد «فدراسیون ترک‌ها» می‌‌خواند پیشنهاد می‌کنند:
۱- در مرحله‌ی نخست پان‌ترکیست‌ها بر ایجاد روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میان ترک‌ها تاکید می‌کنند.
۲- در مرحله‌ی دوم استحکام سیاسی در اولویت قرار خواهد گرفت، اما این استحکام سیاسی به شش کشور مستقل ترک روسیه سابق محدود خواهد بود.
۳- مرحله‌ی سوم زمانی است که حرکت این کشورها به رهبری جنبش پان‌ترکیستی، برای «آزادسازی خلق‌های ترک» و اتحاد سیاسی آنها از قید استعمار در روسیه (تاتارها، یاقوت‌ها و ...)، چین (اویغورها)، ایران (آذربایجانی‌ها)، و غیره آغاز خواهد شد.

بدرالدین به دلیل حساس بودن دنیای غرب، روسیه و کشورهای منطقه به اقدامات ترکیه، تاکید می‌کند در عین این که ترکیه یک نقش محوری و رهبری کننده را در جریان پان‌ترکی به عهده دارد اما در مراحل اولیه‌ی ادغام و اتحاد ترک‌ها، باید با احتیاط تنها بر جنبه‌ی فرهنگی رهبری ترکیه تاکید کرد.

شرح بیشتر این جریان را در نوشته‌ی دکتر حمید احمدی در این نشانی در پایگاه آذرگشنسپ بخوانید.

بد نیست در همین رابطه ببنیم تا پیش از شکل‌گیری «پان‌ترکیسم» در سده‌ی نوزدهم و بیستم میلادی، نظر نویسندگان ترک و ترک‌زبانان در دولت عثمانی نسبت به «ترک» و «زبان ترکی» چه بوده است. در اینجا بخش‌هایی از فصل ۳۷ کتاب دکتر منصور فیروزی با نام «مطالعاتی درباره‌ی تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان» را می‌آورم:

نظریات عثمانیان درباره‌ی ترک و زبان ترکی

عثمانی‌ها - که نژاد و تبار ترک داشته و دارند و زبان نیاکان و رسمی‌شان ترکی بوده - از زمان تشکیل دولت سلجوقیان روم در آناطولی [=سده‌ی پنجم ق/یازدهم م.] تا اوایل قرن حاضر، بدترین تحقیرها و تعبیرهای ناسزا را درباره‌ی ترک و ترکان و زبان آنان به کار برده و تاریخ و ادبیات قدیمی خودشان را مالامال کرده‌اند. فقط از روی کار آمدن آتاتورک و تشکیل فرقه‌های پان‌ترکیست، کلمه‌ی «ترک» در کشور عثمانی حرمت پیدا کرده و به ملت و دولت آن کشور اطلاق گردیده است. ولی، تعصب آن برای جوانان آذربایجانی وسیله‌ی تحریک اعصاب و برای دشمنان وحدت ملی ایران ابزار جنجال و فتنه‌انگیزی شده است.

برای این که آذربایجانیان گرامی و سایر هم‌میهنان عزیز از پیدایش این تعابیر ناروا و تفاخر بی‌جای عثمانیان به اتراک آگاهی یابند و به سیر و سابقه‌ی قضیه احاطه داشته باشند و با سروده‌های ایران بسنجند در این بخش قسمتی از آنها را از تاریخ و ادبیات عثمانیان استخراج و عرضه می‌دارد. پیشاپیش از هم‌میهنان ترک‌زبان به واسطه‌ی زیاده‌گویی منابع عثمانی عذر خواسته و عرض می‌نماییم که ذکر این موارد برای شناساندن جایگاه زبان ترکی در نزد کسانی است که امروزه با مقاصد سیاسی مروّج پان‌ترکیسم می‌باشند.


فواد کوپرولوزاده در کتاب «ترک ادبیاتندا ایلک متصوفلر»:
پس از تشکیل و استقرار دولت سلجوقی در آناطولی [۱۰۷۷ م./۴۷۰ ق.] معلوم نیست زبان ترکی از چه زمانی «لسان تحریر» بوده است ولی محقق است که نوشته‌های ترکی آن دوره بی‌نهایت محدود و ابتدایی بوده و اگر چیزی هم وجود داشته به دست ما نرسیده است و در این باره نمی‌توان نظر واضح ابراز کرد. ... نه تنها فرمانروایان و درباریان حاکم و روسای مستقر در مسند قدرت ... بلکه صنف‌های منور [=روشنفکر] و برگزیده هم ضمن سرودن مثنوی و مُلمّعات و بسط و ترویج ادبیات و عرفان ایران در آناطولی، زبان ترکی را از سرای‌ها [=کاخ‌ها] و مراکز قدرت دور ساختند و در نتیجه به زبان و کتاب ترکی با نظر حقارت و استخفاف نگریستند.

عثمان توران در مقدمه‌اش بر کتاب «تاریخ آق‌سرایی» نوشته‌ی محمود پسر محمد آق‌سرایی چنین می‌گوید:
قبایل ترک اکثراً در ییلاق‌ها و مرزها زندگی می‌کردند. ترکان کوچ‌وَر و روستانشین دوست داشتند آداب و رسوم عشیره‌ای، سُنن آباء و اجدادی و زبان «ملی» [!] خود را حفظ نمایند. از این رو همیشه با شهرنشینان - که شیفته‌ی فرهنگ ایرانی بودند - تضاد و تصادم داشتند. بدین جهت شهرنشینان ترکان را به بدی یاد می‌کردند.

در زمان اورخان غازی [Orkhan Gazi یا اورخان یکم، از نخستین فرمانروایان عثمانی و درگذشته به سال ۱۳۶۱ م./ ۷۶۲ ق.، زمان حافظ شیرازی]، مسعود پسر احمد در کتاب «سهیل و نوبهار» دشواری و رنج‌آور بودن نظم ترکی را چنین بیان کرده است: [به وزن فعولن فعولن فعولن فعول]
بو آراده عذرم همین ننگ درر ------- که تورکن دیلی گن دگل تنگ درر
عربچه و یا پارسی اوله لفظ ------- که نظم اولجیق ترکیا گلسه لفظ
بو برنیچا بیتی دوزنجا بنوم ------- خجالتدن اریدی یارو تنیم

ترجمه: در این میان عذرم همین ننگ است که زبان ترکی فراخنای ندارد و تنگ است. لفظ ترکی همانند عربی و پارسی به نظم نمی‌آید. این چند بیتی را که به نظم درآوردم از خجالت نصف تنم آب شد.

[نقل چندین صفحه مثال‌هایی به زبان ترکی از آثار نویسندگان عثمانی تا سده‌ی نوزدهم در نکوهش و خوارسازی «ترک» و زبان ترکی مانند:

[وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل]
ندر بلدنمی‌سن عالم‌دَه تُرکی؟ -------- اولا اگنن‌ده کورکی، باش‌دَه بورکی
نه مذهب بیله، نه دین و دیانت --------- یومز یوزین، نه آبدست و طهارت
مثل دربونی دیرلر اهل مذهب: --------- عوان چوپان شرن‌دَن صاقلا! یارب
ترجمه:
می‌دانید در عالم چه کسی تُرک است؟ آن که پوستین به تن دارد و کلاه بر سر. نه مذهب می‌شناسد و نه دین و دیانت و نه صورتش را می‌شوید و نه آبدست و طهارت می‌گیرد. اهل مذهب چنین مثل می‌زنند که: خداوندا ما را از شرّ چوپان ظالم مصون دار!

تورک دانشمند اولور، آدام اولماز! = ترک دانشمند می‌شود اما آدم نمی‌شود.
]

رواج این گونه امثال ناروا، تلقین و تبلیغ عثمانیان حاکم، چنان تاثیر بخشیده بود که کلمه‌ی «ترک» مترادف با دشنام و ناسزاگویی تلقی می‌شد و عارف و عامی چنان بدین لغت حساسیت پیدا کرده و بیزاری می‌جستند که از انتساب آن به خود پرهیز می‌کردند.

«حالت افندی»، سفیر عثمانی، هنگامی که در سال ۱۸۰۳ م. در پاریس رسید از این که او را «سفیر ترک» نامیدند سخت برآشفت.

نامِق کمال (Namik Kemal)، روشنفکر سده‌ی نوزدهم عثمانی، توضیح می‌دهد که کسانی را که اروپاییان «ترک» می‌خوانند همان «عثمانیان»اند یعنی مسلمان سنی حنفی که به زبان عثمانی (ترکی آمیخته با فارسی و عربی) سخن می‌گویند.

تمام متن این فصل را هم می‌توانید از پایگاه آذرگشنسپ در این نشانی در قالب پی.دی.اف بخوانید.

در همین راستا، برنارد لوییس هم در کتاب «از بابل تا ترجمان» (سال ۱۹۵۳ م. بازچاپ ۲۰۰۴ م) در فصل «تاریخ‌نویسی و زنده‌سازی ملی در ترکیه» در ص ۴۲۳ می‌نویسد:
تا میانه‌ی سده‌ی نوزدهم در عثمانی از نام «ترکیه» استفاده نمی‌شد. این نامی بود که کشورهای غربی برای نامیدن آنجا به کار می‌بردند.... در واقع واژه‌ی «ترک» استفاده می‌شد اما بسیار شبیه واژه‌ی «فلاح» [=کشاورز] در زبان عربی امروزی یعنی برای نامیدن روستاییان نادان. اگر به آقای محترم عثمانی در شهر استانبول «ترک» خطاب می‌شد این را توهینی به خود می‌دانست.

3 نظر:

رفیق فردوسی said...

با درود
اینجا را هم ببینید


http://iranchehr.blogpars.com/?blogname=iranchehr&post=59&tpl=

Anonymous said...

لطفا در مورد پان فارس ها وشونیسم فارس ها هم مقالاتی ارایه دهید
ali

shahrbaraz said...

به بی‌نام (علی)

پدیده‌ای به نام «پان‌فارس» و «شوونیسم فارس‌ها» از ساخته‌های خیالی پان‌ترکان بر پایه‌ی آموزش‌های استالین است.

البته شکی نیست که در میان ایرانیان کسانی هستند که رفتارهای زشت و زننده و تعصبی دارند اما اینان مانند «پان‌ترکان» سازمان یافته نیستند و هدف سیاسی یا تجزیه‌طلبانه‌ای را دنبال نمی‌کنند. درباره‌ی اینها هم نوشته‌ام. باز هم خواهم نوشتم.

پیروز باشید
شهربراز