پنجشنبه ۲۹/اردیبهشت/۱۳۹۰ - ۱۹/می/۲۰۱۱
هفتهی پیش پروندهای در قالب پی.دی.اف به دستم رسید با این مشخصات:
نام: فرهنگ روس: ویژهنامهی معرفی ایرانشناسان روس - بخش اول - از قرن ۱۷ تا ۱۹
سال: شماره ۳۴، فروردین ۱۳۹۰
ناشر: رایزنی فرهنگی سفارت ج.ا. ایران در فدراسیون روسیه
مدیر مسئول و سردبیر: ابوذر ابراهیمی ترکمان
ترجمه و تدوین: فرزانه شفیعی، مهدیه تاری
این ویژهنامه تشکیل شده است از:
- سخن نخست
- تاریخچهی ایرانشناسی
- اولین سفر ثبت شدهی روسها به سرزمین ایران باستان
- معرفی ایرانشناسان روس (۳۰ تن)
- مصاحبه با گرانت آوانس واسکانیان
این کوشش میتوانست سودمندتر باشد اگر دقت بیشتری در تهیهی آن میشد. چند ایراد مهمی که در این کار وجود دارد عبارتند از:
- ایرانشناسی محدودهی جغرافیایی کشورهای امروزی ایران و افغانستان و تاجیکستان را شامل میشود (ص۶).
- طبق آییننامهی سال ۱۸۳۶ کلاسهای زبانهای شرقی به سه گروه تقسیم شده بودند: زبانهای عربی-فارسی، ترکی-تاتاری-فارسی، و مغولی-ترکی-تاتاری (ص ۱۲).
- طبق آییننامهی سال ۱۸۳۵، بخش زبانهای شرقی در دانشگاه کازان به سه گروه تقسیم شد: گروه عربی-فارسی، عربی-ترکی، و مغولی-سانسکریت (ص ۱۵).
- ایلیا نیکولاویچ برزین، ترکشناس و ایرانشناس روس، یکی از مهمترین تالیفات تاریخی زبان فارسی را تحت عنوان «سالنامه تاریخی» رشیدالدین فضل الله همدانی را به زبان روسی برگرداند (ص ۲۱).
- میبینیم که خود سردبیر به خوبی نمیداند که حوزهی ایرانشناسی کجا است! یعنی دست کم آسیای میانه و قفقاز را از این حوزه خارج کرده است و تنها کشورهایی را در نظر داشته که زبان رسمیشان پارسی است.
- با آن که همهی این مطلبها ترجمهاند اما در هیچ جا نشانی از متن اصلی و نام نویسنده یا نویسندگان آنها داده نشده است.
- در میان ۳۰ ایرانشناس روس نام «واسیلی بارتولد» را ندیدم در حالی که بارتولد از دانشمندان بزرگ روس و استاد ولادیمیر مینورسکی بوده است.
- مترجمانی که این مقالهها را ترجمه کردهاند گویا هیچ شناخت ادبی و تاریخی و فرهنگی نداشتهاند. زبان عربی-فارسی یا ترکی-تاتاری-فارسی چه زبانی است؟ یا زبان عربی-ترکی؟ زبان مغولی-سانسکریت؟! مترجم حتا زحمت نکشیده است که نام اصلی کتاب خواجه رشیدالدین فضل الله را هم پیدا کند و به جای «جامع التواریخ» نام کتاب خواجه را «سالنامهی تاریخی» گذاشته است!
شاید اینها زیاد مهم نباشد اما در بخش «نخستین سفرهای روسها به ایران باستان» میبینیم که نخستین سفر ثبت شده را یک روس در سال ۱۴۶۶ م. انجام داده که «ایران باستان» نیست بلکه سال ۸۷۰ ق. است یعنی زمان پیری عبدالرحمان جامی! همه جا هم «سرزمین پارس» نوشته شده که ترجمهی اشتباه Persia است و بایستی به جای آن مینوشتند ایران.
اشتباه مهم دیگر در این ویژهنامه آن که: در صفحهی 79 در معرفی برتلس (Bertels) بی هیچ توضیحی یکی از کتابهای او را چنین نام برده است: «شاعر بزرگ آذربایجانی: نظامی». آخر سواد و درک ادبی و تاریخی اینها کجا رفته است؟ نظامی گنجوی شاعری ایرانی است نه آذربایجانی (جمهوری موسوم به آذربایجان). کشور آذربایجان از سدهی بیستم به وجود آمده حال آن که نظامی ۸۰۰ سال پیش از این میزیسته است. آیا مترجم نباید در زمینهای که ترجمه میکند هیچ آگاهی و شناختی داشته باشد؟
هم چنین کتاب دیگر برتلس را «اصطلاحات نظمی صوفیان» ترجمه کرده است که معنا ندارد. به گمانم باید «اصطلاحات فرقههای صوفیان» باشد. در انگلیسی فرقههای صوفیان را Sufi Orders میگویند. شاید هم در روسی همین را بگویند.
2 نظر:
با عرض سلام
دوست گرامی، بنده یکی از مترجمین این شماره فرهنگ روس هستم. از انتقاد شما اصلا عصبانی نیستم، همیشه مطالب و کتب نقد می شوند، چه برسد به چنین مطلب کوتاهی. اما یکی از خصایص بارز ما ایرانی ها متاسفانه این است که همیشه به دنبال نقص و عیوب دیگران و یا کار دیگران می گردیم. همیشه عادت کرده ایم در ملاقات هایمان با یکدیگر، بگوییم: واااای، تو این چند سال که ندیدمت «چقدر پیر شدی!» بدون اینکه بدانیم، با گفتن این جمله،شخص مقابل در همان لحظه چند سال دیگر پیرتر می شود.
فکر می کنم منظور بنده را از این مثال کاملا دریافته باشید. من و مترجم دیگر این فرهنگ روس، با مشقت فراوان مطالب را جمع آوری کردیم، بسیار تلاش کردم که هیچ نامی را بدون چک کردن آن در اینترنت و اطمینان از صحت آن، استفاده نکنم. اما کار زیاد بود و زمان کم. شرایط خیلی دشوارتر از آن بوده که شما با گذاشتن یک یا دو ساعت وقت روی کتاب با این لحن تند همه را زیر سوال ببرید. هدف انجام یک کار خوب بوده، ولی همیشه می توان ایراداتی پیدا کرد. شاید حق با شما بوده و اطلاعات ما خیلی کم بوده. شاید اصلا نباید در این زمینه کار می کردیم. اما همان مثالی که شما با لحن مسخره آمیز در اینجا اورده اید (گروه زبان های ترکی - فارسی ...)، برگردان از زبان روسی بدون کم و کاست است و مطالب نیز از منابع معتبر تهیه شده، به همین خاطر من نمی توانستم شکی در نادرستی آن بکنم.
اما اگر من به جای شما بودم، به جای استفاده از این لحن تند که احتمالا پس از به پایان رساندنش لبخندی پیروزمندانه به لب داشته اید، سعی می کردم ایرادات و اشکالات را به منبع مربوطه (دفتر رایزنی فرهنگی) انتقال دهم تا برطرف شوند. نظر شما چیست دوست عزیز: آیا الان با این اقدام «فرهنگی شما» اشکالات کتاب برطرف شد؟
خانم فرزانه شفیعی
سلام و درود بر شما.
من نوشتم این کار سودمند است اما میتوانست سودمندتر باشد اگر این ایرادها را نمیداشت.
اگر تند رفتهام پوزش میخواهم اما به گمانم ایرادهایی که گرفتهام (که برخی به سردبیر بوده نه به مترجمان) به «زمان کم» مربوط نمیشود مانند نبودن نام نویسندگان اصلی یا متن اصلی. یا ایرادی نام زبانها. مطمئن باشید من هیچ گاه به دنبال لبخند پیروزمندانه نیستم. بیشتر دلم برای ایران میسوزد و نگران گسترش اطلاعات غلط ام.
برطرف کردن بسیاری از این گونه خطاها وظیفهی ویراستار و سردبیر است.
اجازه بدهید نکتهای را یادآوری کنم: به منبعهای مربوط به تاریخ و علوم انسانی تهیه شده در روسیهی تزاری و شوروی همیشه باید با دیدهی شک نگریست زیرا بیشتر اینها با دیدگاه خاص سیاسی نوشته شدهاند.
البته این شک در همهی زمینههای پژوهشی لازم است. شاید مینورسکی متنی پارسی را اشتباه خوانده باشد یا ریچارد فرای تاریخ رویدادی را اشتباه کرده باشد یا والتر هنینگ ریشهی واژهای را اشتباه فهمیده باشد. بنابراین صرف اعتبار نویسنده دلیل بر درستی همهی سخنان او نیست.
اگر دوست داشتید میتوانید نشانی رایانامه (ای-میل) خود را بدهید تا با شما نامهنگاری کنم.
با سپاس
شهربراز
Post a Comment