آدینه ۲/امرداد/۱۳۸۸ - ۲۴/جولای/۲۰۰۹
من سخنان دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در زمینهی جامعهشناسی، به خصوص بحث «کلنگی» بودن جامعهی ایرانی و نبود ثبات و پایداری سیاسی و اقتصادی را بحث جالب و مهمی میدانم و کارهایشان را هم میخوانم. اما نمیدانم چرا ایشان هر وقت در زمینهی تاریخ نظر میدهد باید یک ایرادی در سخنانش باشد. در اسفند ماه ۱۳۸۷ نزدیک نوروز نیز در برنامهی «نقد باورها» در رادیوی فرانسه اظهار نظر کرد که ایرانیان هرگز از خود «خط مستقلی» نداشتند. من هم مطلبی در این باره نوشتم.
دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان (در خارج از ایران: مشهور به هما کاتوزیان)
نزدیک دو هفته پیش در تلویزیون پارسی بی.بی.سی دکتر کاتوزیان در برنامهی «صفحهی دو» حضور داشت و دربارهی پدیدهی «جامعهی کلنگی» صحبت میکرد. متاسفانه با گذشت دو هفته، هر چه صبر کردم که بی.بی.سی پارسی این برنامه را روی اینترنت بگذارد خبری نشد و هنوز برنامهی قبلی نشان داده میشود و خبری از گفت و گو با دکتر کاتوزیان نیست. من هم نتوانستم گفتههای دکتر کاتوزیان را نقل قول دقیق کنم. از این رو نقلهای زیر به مضمون و غیردقیق است اما سعی میکنم که محتوای اصلی حرف را بنویسم.
در این برنامه وقتی صحبت از نقش اروپاییان در استبداد ایران شد دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان گفت: (نقل به مضمون) وقتی در سدههای هفدهم و هژدهم میلادی اروپاییان وارد ایران شدند اصلا نمیدانستند استبداد چیست و وقتی به ایران آمدند تازه استبداد را دیدند! اینها چه طور میتوانند باعث ایجاد استبداد در ایران شوند؟ بعد هم نقل قولی از یکی از سیاستمداران انگلیسی کردند که در دوران قاجار در ایران بوده و رفتار شاهان قاجار را ثبت کرده است.
من معنای این جمله را نمیفهمم. آیا منظورشان این است که در تاریخ اروپا هرگز استبداد وجود نداشته و اروپاییان هرگز در تاریخ خود چنین چیزی ندیدهاند و نخواندهاند؟ یعنی استبداد همیشه فقط در شرق و ایران وجود داشته؟ درست است آدم باید در تاریخ انصاف را رعایت کند اما تا این حد؟ شاید در آن سدهها در اروپا حکومتهای مشروطهی سلطنتی و جمهوری فرانسه برقرار یا در حال شکلگیری بود و اروپاییان در ایجاد استبداد ایران نقشی نداشتند. درست است که استبداد در ایران ریشه دارد، اما این درست نیست که بگوییم اروپاییان هرگز استبداد را ندیده بودند و نمیدانستند چیست. استبداد در خوی آدمی است و در همه جا هست.
جملهی دیگر ایشان دربارهی تاریخ ایران، دربارهی وضع جانشینی و رابطهی خاندانهای شاهی بود. ایشان میگفت شما هرگز در تمام تاریخ اروپا نمیبینید که شاهی پسر خود را بکشد یا کور کند که پس از وی شاه نشود.
میگویم اصلا در افسانهی پی افکندن شهر رُم آمده که دو برادر وجود داشتند به نام ریموس (Remus) و رومولوس (Romulus) که فرزندان مارس، خدای جنگ، بودند. این دو شهر جدیدی بنا کردند و سر فرمانروایی آن با هم درگیر شدند. عاقبت رومولوس برادر خود را میکشد تا خود فرمانروای شهر جدید شود و نام خود را به آن شهر داد (رُم).
اعدامهایی که در همان انگلستان (محل اقامت دکتر کاتوزیان) در زمان فرمانروایی «خاندان تودور» (House of Tudor) رخ داد و از آن فیلمهای فراوان ساخته شده و هر گردشگری که گذارش به شهر لندن بیفتد با داستان اعدامهای برج لندن آشنا میشود. گویا این اعدامها فقط جنبهی جاذبهی گردشگری دارند و در بحث تاریخ مهم نیستند. در دیگر سلسلهها و کشورهای اروپا هم از این دست خاندانها وجود دارند.
قصد من دفاع از «تمام تاریخ» خودمان و منزه و پاکیزه جلوه دادن آن نیست. هر کشوری نقطههای تاریک و روشن دارد. اما این که دکتر کاتوزیان به عنوان «ایرانی» از تاریخ «تمام اروپا» دفاع میکند و «تمام تاریخ» ایران را تاریک میبیند برای من جای پرسش است. در ضمن چه طور میشود دربارهی تمام تاریخ قارهی اروپا نظر قطعی داد؟
به قول مولانا:
در وجود تو شَوَم من مُنعَدَم -------------- چون مُحبم، «حُبّ یَعمیٰ و یُصَم»
[یعنی من در وجود تو نابود شدهام. زیرا عاشقم و «عشق کور و کر میکند».]
سعی میکنم در فرصتی دیگر دربارهی همین بیثباتی جامعهی ایران و به قول ایشان «کلنگی» بودن آن مطلبی بنویسم.
Friday, July 24, 2009
همایون کاتوزیان و تاریخ
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
9:46 AM |
پيوند دایمی
8 نظر داده شده |
نظردهی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
8 نظر:
این استاد همه فن حریف از جمله تاریخ بخود اجازه هرگونه سخنی میدهد بخصوص در رابطه با ایران. ایشان حتی کتابهای تاریخی فرانسوی که سابقه 150 ساله ترجمه از زمان قاجار را دارند زحمت خواندنشان را بخود نداده اند. کتابهای الکساندر دوما پر از توطئه های خاندان سلطنتی اروپا است.نمونه اقوام کشی برای کسب قدرت هانری چهارم است.
به بینام:
البته باید توجه داشت که کتابهای الکساندر دوما داستان است و تاریخ نیست ولی بر پایهی تجربهها و تاریخ واقعی فرانسه است.
ولی حق با شما است. در هر یک از کشورهای دنیا که نگاه کنیم چنین رخدادهایی وجود داشته. این که تنها ایران را ببینیم و دیگران را پاک و منزه از این چیزها بدانیم بیانصافی است.
شهربراز
رجوع کنید به کتاب اقتصاد سیاسی ایران اثر استاد صفحه 7 :
استبداد:رای دولت (قانون) که هر لحظه تغییر می کند و ویژگی جامعه ی ایرانی است.استبداد نه متکی به طبقات است نه محدود به قانون.
دیکتاتوری : نظام سیاسی یک جامعه ی طبقاتی به معنای اروپایی آن است که به ظبقات حاکم متکی است.
بطور کلی مستبد رای خود را به زور اجرا می کند ودیکتاتور قانون را.
بدیهی ست که ما باید به همه ی کسانی که در کار پژوهش هستند احترام بگذاریم؛ اما متأسفانه کسانی وجود دارند که حد خود را نمی دانند. ازجمله، همین شخص محترم یعنی دکتر هما کاتوزیان که اقتصاد سیاسی خوانده و در باره ی هدایت، سعدی، جمال زاده...طنز، تاریخ قدیم و جدید و دههامورد دیگر هم اظهار نظر می کند. شعر هم می سازند.
کتابهای ایشان، به خصوص مقدمه هایشان را بخوانید تا درجه ی خود باوری را در یابید. البته بنده نمی خواهم مسئله ی شخصی ایشان را مطرح کنم. با این حال به نظرم می رسد که در فاصله ی جداشدن »اجباری« آقای دکتر از دانشگاه کنت و پیوندشان با دانشگاه آکسفورد، از نظر روانی اشکالهایی پیدا کردند و سپس به عنوان همه من حریف وارد صحنه شدند و یکباره نیز اعتقادهای سیاسی گذشته را کنار نهادند. درست از همین موقع است اظهار نظرهای سردستی اما آمرانه شان در همه جا دیده شد و مایه اش هم مخالفت با هویت ایرانی بود. به همین دلیل، رفاقتی میانشان با افراد و گروههای جهان وطن پدید آمد.
ما نباید اینجوری فکر کنیم که یک شخص همه حرف هایش درست است یا همه نادرست.و این حرف ها و کتاب های کاتوزیان اگر هم نادرست باشند حداقل حرف تازه ای است و قابل تامل.حرف هایی که مرا به دوباره فکر کردن وامیدارد
به نظر من جناب کاتوزیان تنها مورخی هستند که بی طرفانه و بدور از هرگونه تعصب کور تاریخ را مینگارند.بر عکس بعضی افراد که به هر بهانه ای قصد دارند مشکلات و عقب ماندگیهای فرهنگی و علمی را به دیگران نسبت داده،فرافکنی کنند.و فراتر رفته حتی پیشرفت و تمدن جهان را مدیون ایرانیها میدانند.
دوستان
من نمی خواهم در مورد اینکه دکتر کاتوزیان در مصاحبه با بی بی سی چه گفته حرفی بزنم زیرا مصاحبه ایشان را ندیده ام. فقط می خواهم به فرق دیکتاتوری و استبداد که دکتر کاتوزیان به خوبی در کتابهایش نشان داده اشاره کنم.
در رژیم استبدادی، حاکم مقید به هیچ قانونی نیست و در حقیقت خودش قانون است بعنوان مثال حکومت در زمان ناصرالدین شاه یک حکومت استبدادی بود و شاه هم یک مستبد تمام عیار چرا که خودش قانون بود و هر چه می خواست انجام می داد.
اما دیکتاتور مقید به یک سری قوانین است که نمی تواند از آنها عدول کند. در انگلستان قرن سیزده عده ای از بارون ها توانستند شاه را مقید به یک سری قوانین (ماگنا کارتا) بکنند که پایان استبداد بود اما نه خاتمه دیکتاتوری.
شاید اشاره دکتر کاتوزیان به استبداد در همین رابطه باشد.
با عرض تشکر از اینکه نظرات و گفته های آقای کاتوزیان رو اینجا آوردید و نظرات خوب خودتون رو هم اضافه کردید من یه چیزی به نظرم میرسه و اون این است که یکی از ویژگیهای ایرانیان پاک کردن گذشته خودشون است و همین مطلب باعث سردرگمی نظریه پردازانی مثل آقای کاتوزیان یا مجری این برنامه گشته ... چرا که وقتی ساسانیان سعی در پاک کردن آثار اشکانی میکنندو یا مسلمانان ایرانی سعی در پاک کردن آثار باستانی ایران دارند ما نمیتونیم خیلی واضح بیان کنیم که چه داشته و چه نداشته ایم ... ایکاش ابتدا بر این ویژگی ناپسند ایرانی نقدی داشته باشیم و بعد راههای بازیابی گذشته رو فراهم کنیم
Post a Comment