Wednesday, July 22, 2009

فردوسی و خرد

چهارشنبه ۳۱/تیر/۱۳۸۸ - ۲۲/جولای/۲۰۰۹

بسیاری از ما تنها بخش پایان شاهنامه و نامه‌ی رستم فرخزاد به برادرش را می‌خوانیم که ز شیر شتر خوردن و.... و یا به گمان برخی، شاهنامه تنها افسانه‌هایی درباره‌ی رستم و سهراب و اسفندیار است. اما اگر ما شاهنامه را با چشم سنجشگر بخوانیم می‌توانیم درس‌های فراوانی از آن بگیریم. نه تنها در زمینه‌ی زبان بلکه در جنبه‌های دیگر زندگی.

شاید فردوسی از اندک شاعرانی باشد که کتاب خود را پس از ستایش آفریننده‌ی هستی با ستایش خرد آغاز کرده است. این قطعه را بخوانید:


در ستایش خرد

کنون ای خردمند وصف خرد ------------- بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد -------------- که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ---------------- ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای ----------------- خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وز اوی‌ت غمی‌ست ---------------- وز اوی‌ت فزونی وز اوی‌ت کمی‌ست
خرد تیره و مرد روشن روان ----------------- نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد -------------------- که دانا ز گفتار او برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش -------------------- دلش گردد از کرده‌ی خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا --------------------- همان خویش بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند -------------------- گسسته خرد پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری --------------------- تو بی‌چشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس ------------------------ نگهبان جان است و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان ----------------- کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان
خرد را و جان را که یارد ستود؟ ------------------ و گر من ستایم که یارد شنود؟
حکیما چو کس نیست، گفتن چه سود؟ ----------------- از این پس بگو کآفرینش چه بود
تویی کرده‌ی کردگار جهان ------------------------ ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی ------------------ به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی --------------------- از آموختن یک زمان نغنوی

جالب است که توجه کنیم ستایش پیامبر پس از ستایش خرد آمده است و فردوسی حتا ما را در خواندن «نامه‌ی خسروان» به خرد و اندیشه و ارزیابی و سنجش با خرد فرامی‌خواند:
توانم مگر پایه‌ای ساختن ----------------- بر شاخ ِ آن سرو ِ سایه‌فکن
کزین نامور نامه‌ی شهریار ------------------ به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان ------------- به یکسان رَوِشن ِ زمانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد ---------------- دگر بر ره رمز و معنی برد

رَوِشن شکل قدیمی «روش» است. در زبان پارسی میانه یا پهلوی نام مصدر با «شِن» پایان می‌یافت اما در زبان پارسی نو یا دری این «شِن» به شکل «ش» کوتاه شد. مانند «بُن‌دَهِشن» به معنای آفرینش که امروزه بندهش نوشته می‌شود. نسخه‌نویسان سده‌های بعد که این را نمی‌دانستند لنگه‌ی شعر بالا به این صورت تغییر داده‌اند: به رنگ فسون و بهانه مدان.

فردوسی این نکته را به ما گوشزد می‌کند که «راه و رسم زمانه همیشه یکسان نیست. بنابراین اگر چیزی در اینجا خواندید که با رسم امروزین سازگار نیست آن را دروغ مدانید!» نکته‌ای جامعه‌شناختی و مهم در نگاه به پدیده‌های تاریخی که متاسفانه خیلی وقت‌ها فراموش می‌شود و بسیاری از مردم تاریخ و فرهنگ و پدیده‌ها را با معیارها و سنجیدارهای امروزی ارزیابی می‌کنند و می‌خواهند هنجارهای امروزی در گذشته نیز برقرار بوده باشد.

این کاربست خرد و سنجش سخنان از مهم‌ترین نیازهای فرهنگی و اجتماعی امروز ما ایرانیان است. که هر چیز را چشم بسته نپذیریم و هر چه هر کسی گفت باور نکنیم.

پی‌نوشت:
گفتن ندارد که فردوسی حتا نخستین بیت شاهنامه و ستایش آفریدگار را نیز چنین آغاز کرده است:

به نام خداوند جان و خرد ----------- کزین برتر اندیشه برنگذرد

یعنی خداوند را آفریننده‌ی جان و خرد می‌خواند. واژه‌ی «جان» در پارسی میانه (پهلوی) به صورت «گیان» بوده است. گیان و ریشه‌ی آن در پارسی کهن و اوستا و سانسکریت با آگاهی و دانش در ارتباط است و هنوز در زبان هندی گیان به معنای دانش است.

2 نظر:

mohsen ghasemishad said...

درود بر شما
مانند هميشه به نكته هاي نغزي اشاره كرديد
هنر بايدو گوهر ماندگار/ خرد يار و فرهنگش آموزگار(حكيم توس)
شاد زيويد
فر ايران را مي ستاييم
بدرود

داود said...

با درود بر شما

گیان در کردی هنوز هم به معنای جان است