سهشنبه ۳۰/تیر/۱۳۸۸ - ۲۱/جولای/۲۰۰۹
بیشتر ما نام «ماراتن» را شنیدهایم و داستان شوق و شعف یونانیان از «شکست» ایرانیان که سبب شد سربازی از دشت ماراتن تا شهر آتن یک نفس بدود تا خبر «پیروزی» را برساند و سپس به شکل غمانگیز و تاثرآمیزی در همانجا خودش از خستگی مُرد.
اروپاییان، به ویژه با راهاندازی دوبارهی بازیهای المپیک، خاطرهی این «پیروزی» را زنده کردند که لابد برایشان پیروزی «دموکراسی غربی» بر «استبداد شرقی» بود. از آن پس ماراتن به طور گستردهای وارد زبانهای امروزی شد و از هر گونه فعالیت پیوستهای به عنوان ماراتن یاد میشود. حتا برنامههای طولانی تلویزیونی که چند ساعت طول بکشد «تِلهتُن» (Telethon) خوانده میشود. یا مسابقههایی برای بالا رفتن در حال دو از برجهای بلند جهان وجود دارد که «تاوِرتُن» (Towerthon) نام دارد. خلاصه با این کار گویا باید همیشه به یاد نجات «آزادی و دموکراسی و خرد» از دست «بردگی و استبداد و خرافه» باشیم.
اما واقعا داستان نبرد ماراتن چه بود؟ در اینجا ترجمهی بخشی از کتاب «ارتش هخامنشیان» نوشتهی پژوهشگر معاصر «نیکولاس سکوندا» را میآورم که ببینید کل داستان چه بوده و چه اهمیت و شکوهی داشته است:
در سال ۴۹۰ پ.م. یک نیروی اعزامی هخامنشی از راه جزیرههای دریای اژه فرستاده شد و شهر اریتریا را با خاک یکسان کردند. بخشی از این گروه اعزامی، که گویا تشکیل میشده از یک «بَهایوَربام» مادی زیر فرمان «داتَه» که با تعدادی هنگ پیادهنظام پارسی و سکایی به علاوهی سوارهنظام همراه آنان تقویت میشد. این گروه با کشتی به قلمروی آتنیان فرستاده شد و در دشتهای ماراتن اردو زد. در اینجا ارتش آتن با آنان رو در رو شد. این ارتش تشکیل میشد از ۹ هزار نفر آتنی که هزار پالاتهای به آنان کمک میکردند. بدین ترتیب دو طرف تقریبا از نظر شمار با هم برابر بودند. آتنیان میترسیدند که حمله کنند زیرا هیچ سوارهنظامی از خودشان نداشتند و ایرانیان هم منتظر باقی نیروهای خود شدند.
این حالت پات چندین روز برقرار بود تا این که به نیروی اعزامی ایرانی دستور داده شده که باز سوار کشتی شود و به همراه باقی ناوگان به آتن برود. ... در روز اول سوارهنظام ایرانی سوار کشتی شد و میلتیادِس دیگر سرداران آتنی را ترغیب کرد که حالا که سوارهنظام ایرانی رفته و آتنیان هم دست بالا را دارند، به ایرانیان حمله کنند. این کار نیاز به ترغیب فراوانی داشت زیرا پیش از آن، آتنیانِ اندکی با ایرانیان روبرو شده بودند و هیچ ارتش یونانیای هم نیروهای ایران را شکست نداده بود. ....
آتنیان به پیش تاختند و در هر دو جناح - که تعداد نیروهایشان برابر بود - رقیبان خود را به عقب راندند. اما پیشروی آتنیان در جناح میانه به خاطر درگیری بین دو صف آهسته و گسسته شد. وقتی آتنیان به قلب سپاه ایران رسیدند - که به هر حال از جناح خودشان فشردهتر و ژرفتر بود و از هنگهای نخبهی پارسی و سکایی تشکیل میشد - ایرانیان آنان را به عقب راندند. در همین حال برخی از هنگهای آتنیان که در جناحها موفقتر بودند توانستند پیشروی خود را متوقف کنند و صفبندیشان را عوض کنند و به باقی نیروهای ایرانی در جناح میانه حمله کنند.
از دید ایرانیان، نبرد ماراتن تنها یک پسروی ناخوشایند در یک عملیات جزیی بود. اما برای یونانیان از نظر روانشناختی اهمیت بیاندازهای داشت که برای نخستین بار کشف کردند میتوانند با ارتش ایران روبرو شوند و پیروز هم بشوند.
همین! میبینیم که در این نبرد آتنیان برتری عددی داشتند و ایرانیان نیز به انگیزهی نبرد حتمی به ماراتن نیامده بودند زیرا منتظر فرمان بودند. و از این گذشته، این پسروی و عقبنشینی کوچک برای ایرانیان اهمیتی نداشته است. شاید اگر در این نبرد، سوارهنظام در کنار پیادهنظام مانده بود هیچ وقت نامی از نبرد ماراتن نمیشنیدیم! مانند نبردهای فراوان دیگر که در آن یونانیان و رومیان از ایرانیان شکست خوردند.
بَهایوَربام اصطلاحی است در زبان پارسی کهن به معنای دههزارتایی و یکی از تقسیمهای ارتش هخامنشیان بود. ارتش هخامنشیان شاید نخستین ارتشی بود که برای تقسیمبندی دستگاه دهدهی را به کار میبرد. بَهایوَر (baivar) در زبان پارسی میانه یا پهلوی به صورت بیوَر (bivar) درآمد و در زبان پارسی نو تقریبا فراموش شد. فردوسی در شاهنامه گوید:
جهانجوی را نام ضحاک بود /دلیر و سبکسار و ناپاک بود
کجا بیوراسپش همیخواندند / چنین نام بر پهلوی راندند
کجا بیور از پهلوانی شمار / بود بر زبان دری دههزار
دیگر تقسیمبندیهای ارتش هخامنشی عبارت بودند از:
دَتهبام: ده تایی زیر فرمان دتهپَتیش (دهبَد یا دهبُد)
سَتهبام: سدتایی زیر فرمان ستهپتیش (سدبَد یا سدبُد)
هَزارهبام: هزارتایی زیر فرمان هزارهپتیش (هزاربَد یا هزاربُد)
ساسانیان نیز از همین روش پیروی کردند و در ارتش خود هزارمرد و هزاربد داشتند.
پینوشت:
در متنهای یونانی اصطلاح پارسی کهن «بَهایوَر» را به myriad ترجمه کردهاند که در اصل به همان معنای «ده هزار» بوده اما امروزه در انگلیسی به معنای بیشمار به کار میرود. اصطلاح هَزارهپَتیش نیز در یونانی به chiliarch ترجمه شده است.
همچنین دوستی ارمنی اشاره کرد که واژهی بیور در زبان ارمنی راه یافته اما به جای bivar آن را به صورت byur مینویسند و bee-ur تلفظ میکنند.
5 نظر:
با سلام ! مثل همیشه از خواندن نوشته شما ، هم چیزی آموختیم و هم لذت بردیم . خدا قوت !
چندی پیش می اندیشیدم در نبرد یونانیان باستان و ایرانیان ، سپاه پیاده یونانی ، از اسلحه سنگینتر استفاده می کرده است . شاید علت آن این بوده که بعلت ساختمان جامعه یونانی ، ایشان - بر خلاف ایرانیان - از بردگان بعنوان انجام دهنده اصلی امور جامعه استفاده می کردند که باعث می شده بیشتر وقت و همت ایشان بر آموزش نظامی قرار بگیرد . و این بر خلاف سپاه غیر دائمی ایران ( منهای جاویدانان ) بوده است .
دقیقا هنگامی که ایرانیان موفق شدند از راه اصلاح نژاداسبی را پرورش بدهند که قوت حمل سوار مسلح را داشته باشد ( اسب نیسایه ؟) ، ورق برگشته و سپاهیان ایران توانستند در مقابل یونانیان و رومی ها به ایستند .
با سپاس ، البرز
درود بر البرز گرامی.
سپاس از سخنان مهرآمیزتان.
ایرانیان از قدیم در جنگ سواره برتری داشتند و پیادهنظام از سواره نظام ضعیفتر بود. شاید اگر در این نبرد، سوارهنظام در کنار پیادهنظام مانده بود هیچ وقت نامی از نبرد ماراتن نمیشنیدیم! مانند نبردهای فراوان دیگر که در آن یونانیان و رومیان از ایرانیان شکست خوردند.
دربارهی اسب نسایی هم درست میگویید. نسا نخستین پایتخت اشکانیان بود، نزدیک اشکآباد که امروزه در کشور ترکمنستان قرار گرفته است و به اشتباه عشقآباد گفته میشود. جالب آن که در انگلیسی نام آن را اشگآباد مینویسند. (Asghabat)
سپاس
شهربراز
شهربراز عزیز
در تایید گفته شما پیرامون نام شهر اشک آباد باید عرض کنم که این نام اشتباه عشق آباد فقط و فقط در ایران رایج است و در هیچ کجا چنین نامی تداول ندارد. حتی در خود شهر اشک آباد و جمهوری ترکمنستان. یعنی در سراسر دنیا نام ایرانی این شهر کاربرد دارد جز در ایران. چنانکه نام ایرانی دریای کاسپین/ کاسپی هم در سراسر دنیا رواج دارد، جز در میان ایرانیان.
اگر بتوان دانست که این نام عجیب عشق آباد از کجا و چگونه در میان ایرانیان راه یافته است. باید جالب و مفید باشد.
اهمیت این جنگ این بود که سرآغاز شکست ایران از یونانیها شد.از طرف دیگر، با توجه به اینکه آتن تنها حکومت دمکراتیک دنیا بود و اینکه اسپارتها به کمک آتن نیامدند، اگر آتن در این جنگ شکست میخورد، به احتمال زیاد ایده حکومت دمکراتیک از یاد میرفت.
به بهرام
درود.
هم میهن گرامی «شکست ایران از یونان» از دروغهای بزرگ غربیان و یونانیان است. در ماراتن سپاه ده هزار نفره ی آتن با لشکر ده هزار نفره ی هخامنشیان روبرو شد و بر آنها پیروز شد. اما ماراتن برای ایران هیچ ارزشی جز یک درگیری جزیی نداشت. به کتاب شاهنشاهی هخامنشی از کورش تا اسکندر نوشته ی پی یر بریان فرانسوی نگاه کنید.
پیروز باشید.
شهربراز
Post a Comment