Tuesday, August 12, 2008

دستور و دکتر

سه‌شنبه ۲۲/امرداد/۱۳۸۷ - ۱۲/آگوست/۲۰۰۸

در فرهنگ دهخدا «دستور» چنین تعریف شده است:

دستور: صاحب مسند. صاحب دست یا چاربالش. مسندنشین. وزیر و امیر و صاحب مسند. این لفظ مرکب است از لفظ «دست» که به معنی مسند و قدرت باشد و از لفظ «-وَر» که به معنی صاحب آید. به جهت تخفیف، واو را ساکن کردند چنانکه در گنجور و رنجور.

پیشوای امت زردشت را نامند مانند هیربد و موبد. خادم بزرگ آتشکده. رئیس مذهبی زردشتیان. روحانی زرتشتی. عالم دین زرتشتی مانند کشیشان نصاری و فقیهان اسلام و این لقب عام در زرتشتیان ایران و زرتشتیان مهاجر هندوستان هنوز متداول است.

سپس علامه دهخدا در ادامه می‌نویسد:
دستور اصل کلمهء یونانی «دکتر» است. دستور، رئیس روحانی زردشتیان در هر شهر است و این کلمه به دست ایرانیان مسیحی وارد کلیسا شده است و در زبان‌های اروپایی درآمده مانند دکتر در خداشناسی (docteur en theologie) و سپس در علوم دیگر. نمونه: یوحنا الدمشقی دکتر کنیسهء یونانی بود. [هنوز نیز در زبان انگلیسی به کارشناسان علوم کلیسایی (مانند فقیه در اسلام) دکتر گفته می‌شود. ]

ظهیرالدین ابوالحسن پسر امام ابوالقاسم بیهقی (درگذشته نزدیک ۵۶۵ ه.ق.) در کتاب موسوم به «حکماءالاسلام» آنجا که از حکیم عمر خیام نیشابوری یاد می‌کند می‌نویسد: «الدستور الفیلسوف حجةالحق عمر بن ابراهیم الخیام». و نیز علی پسر زید بیهقی در «صوان الحکمه» می‌نویسد: «الدستور الفیلسوف حجةالحق عمربن ابراهیم الخیامی» و می‌دانیم عمر خیام هیچ وقت وزیر نبوده است تا بر او عنوان دستور اطلاق گردد. (از یادداشت‌های مرحوم دهخدا).

البته «دکتر» یونانی نیست بلکه لاتین است. این که در نوشته‌ی پسااسلامی از خیام به عنوان دستور یاد شده کافی نیست که استدلال کنیم دکتر همان دستور است. برای اثبات گفته‌ی شادروان دهخدا باید مدرک بیشتری یافت و تحقیق بیشتری انجام داد. مانند یافتن و نشان دادن نخستین متن لاتین/یونانی/سریانی یا زمانی که ایرانیان مسیحی این واژه را وارد کلیسا کردند.

در فرهنگ «میراث امریکایی» (American Heritage Dictionary) ریشه‌یابی «دکتر» چنین آمده است:

doctor: from Old French docteur, from Latin doctor, teacher, from docēre, to teach; see dek- in Indo-European roots

dek-: To take, accept. Oldest form *de-, becoming *dek- in centum languages.
Derivatives include decent, paradox, and disdain.


پی‌نوشت:
پس از پرسش از دکتر محمد حیدری ملایری درباره‌ی ریشه‌شناسی «دستور»، ایشان چنین نوشتند:

Mid.Pers. dastûr "priest, religious authority, having power, authority",
from dast "able, skillful, wise", from Av. dah- (the "a" phoneme is nasal) "to teach",
dastvâ- "religious doctrine, dogma",
cognate with Skt. dams- "to have miraculous power, be able of something wondrous",
Gk. dedae "thought",
PIE base *dens- "to learn; talent".

همان طور که در این ریشه‌شناسی می‌بینیم «دست» در «دستور» با اندام «دست» در بدن انسان ربطی ندارد.

1 نظر:

Anonymous said...

ظاهرا ریشه یابی حضرت دهخدا با اتیمولوژی حضرات فرنگی جور در نمی آید چرا که اگر دستور را
dastvar
بدانیم در نتیجه ریشه این واژه باید به
ghosto
که همان دست در سرزبان هندواروپایی است برسد در حالی که همانطور که آورده اید در اتیمولوژی فرنگی تبار این واژه را به
*de-
می رسانند
حال کدام با واقعیت نزدیکتر است ...