آدینه ۱/شهریور/۱۳۸۷ - ۲۲/آگوست/۲۰۰۸
پس از درآمدن اسلام به ایران زمین، زبان پارسی نزدیک ۲۰۰ سال از پهنهی رسمی و اداری زدوده شد تا این که با پیدایش یعقوب پور لیث رویگر (صفار) سیستانی، بنیانگذار شاهی صفاریان، دوباره به پهنه بازگشت و به دم همت شاعران و سخنوران بزرگی در خطهی خراسان بزرگ چون ابوشکور بلخی، رودکی سمرقندی، و البته فردوسی توسی به اوج رسید. در این باره نباید نقش خاندان ایرانی سامانیان را - که خود را بازماندگان بهرام چوبین میدانستند - فراموش کرد. زبان پارسی چنان اوج گرفت و نیرو یافت که پس از عربی زبان دوم سرزمینهای مسلمان شد.
با آن که ترکان و مغولان و تاتاران خاک این سرزمین را به خون کشیدند اما در برابر زبان و فرهنگ ایرانی، که در شعر و ادبیات پارسی تبلور یافته بود، سر خم کردند. شش صد سال پس از مرگ فردوسی بزرگ، کاخی که او پی افکنده بود، همان طور که خود گفته بود، نه تنها از باد و باران گزند نیافت بلکه چون سرو زرتشت «درختی گَشَن بیخ و بسیار شاخ» شد که از هر شاخ آن برگی از خرد آویخته بود و «کسی کَز خرد بَر خُورَد کی مُرَد؟» ترکان آسیای میانه که به دست ایرانیان مسلمان شدند زبان پارسی را نیز یاد میگرفتند. بعدها که این ترکان سلسلهی عثمانی را در آناتولی یا آسیای کهتر بنا گذاشتند زبان رسمی و درباریشان همین زبان پارسی بود. از سوی دیگر، بازماندگان تیمور لنگ - که به هند سرازیر شدند و سلسلهی گورکانیان هند را بنا گذاشتند - همین زبان پربار و توانمند پارسی را با خود بردند و آن را زبان رسمی و درباری شمال هند ساختند.
بازرگانان ایرانی و نیز عارفان ایرانی که به جنوب خاوری آسیا رفتند همین زبان و فرهنگ را با خود بردند. عرفان ایرانی در هند با آیین هندو درآمیخت و دین سیک زاده شد. علت این که اسلام در جنوب خاوری آسیا (هند، بنگلادش، اندونزی، مالزی و ...) دین مداراگری است به همین خاطر است زیرا به دست بازرگانان و عارفان ایرانی بدانان معرفی شد. بازرگانان نیز برای موفقیت و کامیابی، محیطی آرام و روادار نیاز دارند. رد پای زبان پارسی در زبان مالایی و البته زبان اردو آشکار است. در واقع زبان اردو ترکیبی است از زبان پارسی و هندی. (در زبان مالایی بسیاری از واژههای بازرگانی از پارسی گرفته شده مانند تاریخ، دفتر، و ... شاید بگویید اینها در اصل عربی است اما اینها در معنا و کاربرد پارسی استفاده میشوند.)
در سدهی دهم خ/شانزدهم م از هند و اندونزی گرفته تا استانبول زبان پارسی زبان درباری و ادبی و شاعری بود. یکی از علتهای پیچیدگی شعرهای شاعران پارسیگوی هندی آن است که بیشتر آنان پارسی را از کتاب آموخته بودند و زبان مادریشان نبود و برای یافتن کار در دربار به پارسی شعر میسرودند. شاید به همین خاطر است که نخستین فرهنگهای بزرگ زبان پارسی در هندوستان نوشته شدند. وضع شاعری در دربار عثمانیان نیز هم چنین بود. با ورود اروپاییان و آغاز دوران استعمار و فروپاشی گورکانیان در هند و صفویان در ایران، کم کم نقش زبان پارسی در آسیا کاهش یافت.
متاسفانه امروز بسیاری از ایرانیان از نقش و دامنهی زبان پارسی آن قدر ناآگاه اند که حتا نمیدانند در افغانستان و تاجیکستان نیز زبان رسمی پارسی است. به طوری که سال گذشته در گزارش پایان تحصیل دانشجویان غیرایرانی دانشگاه تهران، گزارشگر تلویزیون از دانشجوی تاجیکی پرسید یاد گرفتن پارسی برای شما سخت نبود؟! و تاجیک بیچاره گفت: «این زبان مادری من است! تنها لهجهی تهرانی را اینجا یاد گرفتم.»
امروزه بنیادگرایان وهابی - که سخت با اسلام روادار و عرفان ایرانی دشمن اند - نسخهی خود را از اسلام در اندونزی و شرق آسیا گسترش میدهند و از کسانی چون ابوسیاف و دیگران حمایت میکنند. همین طور در هند و پاکستان طالبان و مسلمانان افراطی را پشتیبانی میکنند. ...
چندی پیش نیز مطلب جالبی را در تارنوشت (وبلاگ) فردی هراتی (در افغانستان) خواندم که در همایشی از کشورهای جنوب خاوری آسیا شنیده بود زنی نپالی واژهی پارسی «بیچاره!» را به همین معنای رایج ما به کار برده بود و پس از گفتگوی بیشتر فهمیده بود که نپالیها بسیاری از واژههای پارسی را به کار میبرند بی آن که بدانند پارسی است. برای نمونه از هر ۱۰ چیز ۳ یا ۴ تای آنها نام پارسی داشته! یعنی نزدیک ۳۰ تا ۴۰ درسد! وی در مطلبی با نام «فارسی جنوب آسیا را تسخیر کرده است» این مطلب دردناک را بیان میکند:
در کشور ما [=افغانستان] شرایط به نحوی نیست که ما بتوانیم از فارسی دفاع کنیم و یا گسترشش دهیم اما من به عنوان یک فارسی زبان از کشور همجوار، «ایران»، گلایهام این است که با وجود این همه امکانات دست داشته چه طور تاکنون نتوانسته است به اهالی مشرق زمین و جنوب آسیا بفهماند که فارسی چیست؟! البته تنها خانههای فرهنگ ایران در برخی از شهرهای بزرگ پاکستان موجود است که بیشتر معرف فرهنگ ایرانی است. آنها در مورد فارسی که یکی از زبان[های] بزرگ جهان است چیز زیادی نمیدانند و حتی تعدادی گمان میکنند که فارسی تنها زبان تعدادی از مردم ایران است و بس.
باید به این همزبان هراتی گفت که برادر من، همشهری! شما که به نوشتهی خودت بیشتر زندگیات را در خراسان ایران گذراندهای چرا از این پرسشها میکنی؟ ....
0 نظر:
Post a Comment