یکشنبه ۲۰/امرداد/۱۳۸۷ - ۱۰/آگوست/۲۰۰۸
کاغذ واژهای است پارسی که در عربی بدان «قرطاس» میگویند. قرطاس خود عربیدهی chartas در لاتین و khartēs در یونانی است که به کاغذ پاپیروس میگفتند. از واژهی chartas لاتین در انگلیسی امروزی card و در فرانسه carte را داریم، هم چنین واژههای chart (نقشه، نمودار)، charter (نقشهبرداشتن مانند unchartered waters به معنای آبهای بینقشه یا ناشناخته) و cartography (گیتانگاری یا نقشهسازی). شاید نقشه در زبان عربی یعنی «خریطه» نیز با این واژهی لاتین مرتبط باشد. (در ترکی استانبولی، خریطه را هریطه harita تلفظ میکنند.) از واژهی papyrus نیز paper در انگلیسی و papier در فرانسه را داریم.
کاغذی که ما امروزه میشناسیم از چین ریشه گرفته است. و چینیان نیز چند روز پیش در گشایش المپیک ۲۰۰۸ م./ ۱۳۸۷ خ. این را به همهی جهانیان یادآوری کردند.
در زیر چکیدهای از درآیهی کاغذ در فرهنگ دهخدا را برای آگاهی بیشتر میآورم:
پیش از کاغذ
ابن الندیم از دانشوران سدهی چهارم ق/دهم م. میگوید: «... مردم مصر قرطاس مصری را به کار میبرند و آن را از نی گیاه بردی (پاپیروس) میساختند... مردم روم یا بر حریر سفید یا بر پوست نازک یا بر تومارهای مصری یا بر پوست خر وحشی مینوشتند و ایرانیان بر پوست گاومیش و گاو و گوسفند. اما عرب برای نوشتن، استخوان شانهی شتر یا سنگهای نازک سفید یا شاخههای پوست کندهی درخت خرما را به کار میبردند. چینیان بر کاغذ چینی مینوشتند که از گیاهان خشک تهیه میکردند و بیشتر درآمد مملکت ایشان از این کالا بود. مردم هند بر روی مس و سنگ یا بر حریر سفید مینوشتند.»
ابوریحان بیرونی در کتاب «تحقیق ماللهند» دربارهی مواد به کار رفته برای نوشتن میگوید: هندیان عادت نداشتند که مانند یونانیان بر پوست [جانوران] بنویسند. از سقراط پرسیدند که چرا به کار نگارش نمیپردازی؟ گفت نمیخواهم آنچه را که از دل مردم زنده میتراود بر پوست گوسپند مرده بنویسم. در سرزمینهای جنوبی هندوستان درخت بلندقامتی است مانند درخت خرما و نارگیل که میوهی آن را میخورند و برگهای آن به طول یک ذراع [=یک متر] و عرض سه انگشت به هم چسبیده است. نام آن درخت به هندی «تاری» است. مردم هند روی این برگها مینویسند بعد آنها را با نخی از سوراخی که در میان آن برگها میکنند به هم میچسبانند. اما در شهرهای مرکزی و شمالی هندوستان مردم پوست درخت «توز» را برای نوشتن به کار میبرند. این پوست را که به قدر یک ذراع طول و به اندازهی چند انگشت باز یا کمتر از آن عرض دارد میگیرند و پس از چرب کردن و صیقل دادن صاف میکنند سپس بر روی آن مینویسند.
در آغاز اسلام نیز، مانند دورهی قدرت یهود خیبر، مردم بر پوست مینوشتند و قرآن را بر پوست آهو نوشته بودند چنانکه یهود تورات را بر همان پوست مینوشتند.
ورود کاغذ
کاغد یا کاغذ کلمهای است فارسی و شاید هم از ریشهای چینی باشد. مشهور است که چینیان نخستین مردمی بودند که کاغذ ساختند و «کاغذ چینی» یکی از کالاهایی بوده است که بازرگانان مسلمان آن را در طی سفرهای خود از شرق دور به عنوان واردات با خود میآوردند. نخستین شهر اسلامی که این صنعت در آنجا دایر شده شهر ایرانی سمرقند است. مسلمانان سمرقند را - که از مشهورترین و بزرگترین شهرهای فرارود است - به سال ۸۷ ق./۷۰۴ م. گشودند. ثعالبی (درگذشته ۴۲۹ ه.ق./۱۰۳۷ م.) دربارهی چیزهایی که به شهرها منسوب است میگوید که یکی از ویژگیهای سمرقند کاغذهای آنجاست که به خاطر لطیفی و زیبایی و نازکی، بازار قرطاس [=پاپیروس] مصری و پوستهایی را که پیشتر برای نوشتن به کار میرفت کساد کرده است. این نوع کاغذ جز در سمرقند و در چین در جایی دیگر ساخته نمیشود.
رواج ساخت کاغذ در سمرقند نتیجهی یکی از جنگهاست که به سال ۱۳۴ ق./۷۵۱ م. در کنار رودخانهء تراز بین مسلمانان به سرداری «زیاد پور صالح» و امیران ترک و متحدان چینی آنان جنگی درگرفت. در میان اسیرانی که صالح از چین به سمرقند آورد کسانی بودند که در ساخت کاغذ مهارت داشتند. ایشان در این شهر به ساختن کاغذ مشغول شدند، و کم کم این صنعت در آنجا رونق گرفت تا آنجا که سمرقند محل تجارت کاغذ شد و کاغذ آن در دنیا شهرت یافت و تمام شهرهای عالم از آن شهر جهت خود کاغذ میطلبیدند.
گونههای کاغذ
مسلمانان در ساخت کاغذ از پنبه و مواد نباتی دیگر استفاده میکردند و هر گونه کاغذ به خاطر موادی که در ساخت آن به کار میرفته از نظر کلفتی و نازکی و دوام و شفافی و رنگ گوناگون بوده است. ابن ندیم از شش نوع کاغذی که در زمان او معروف بوده میگوید و مینویسد که کاغذ خراسانی را از کتان میساختند. وی از شش نوع کاغذ نام میبرد به نامهای سلیمانی، طلحی، نوحی، فرعونی، جعفری و طاهری. کاغذ سلیمانی منسوب است به سلیمان بن راشد که در ایام هارون الرشید والی خراسان بود. کاغذ طلحی به نام طلحه پور طاهر دومین امیر از سلسلهی طاهریان. کاغذ نوحی به نوح سامانی [یکم یا دوم؟] منسوب است. کاغذ فرعونی نوعی از کاغذ در مصر. کاغذ جعفری منسوب است به جعفر برمکی. کاغذ طاهری منسوب به طاهر دوم از طاهریان خراسان. یاقوت حموی از کاغذ مامونی و جیهانی نیز نام برده است که اولی منسوب به مامون عباسی و دومی از شهر جیهان در خراسان.
یکی از ویژگیهای این کاغذها آن بوده که میتوانستند آنها را بشویند و از نو چیز بنویسند. نمونه از حافظ شیرازی:
بشوی اوراق اگر همدرس مایی - که علم عشق در دفتر نباشد
یا
دفتر دانش ما جمله بشویید به می - که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
هم چنین برای دادخواهی جامههایی از کاغذ میپوشیدند که شکایت خود را بر آن نوشته بودند. به این جامه، کاغذین جامه میگفتند. باز هم از حافظ:
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک - رهنمونیم به پای علم داد نکرد
کاغذسازان
از کسانی که به کاغذی شهرت داشتهاند مردی ایرانی بود به نام «ابوالفضل منصور پور نصر پور عبدالرحیم کاغذی» از مردم سمرقند و کاغذ منصوری که در خراسان مشهور بوده کار اوست. وی به سال ۴۲۳ ق. در سمرقند درگذشته. کاغذ منصوری در تمام سرزمینهای اسلامی شهرت داشت و در همه جا مانند عراق و مصر شیوهی ساخت آن را تقلید کرده بودند. سمعانی (درگذشته به سدهی ۶ هجری/۱۳ م) از ایرانی دیگری به نام «ابوالحسین ناصر کاغذی معروف به دهقان» نام میبرد و میگوید به این شخص قسمی کاغذ منسوب است که هیچ کس در خوبی ساخت و سفیدی و پاکی جنس هنوز نتوانسته است بر او پیشی گیرد. از دیگر کاغذسازان مشهور ابوعلی کاغذی است که هم روزگار سمعانی بوده است. به نوشتهی ابن خلدون، «فضل پسر یحیای برمکی»، وزیر ایرانی مشهور هارون الرشید عباسی که نسبش از مردم بلخ بود، دستور داد که به روش سمرقندی در بغداد کارخانهی کاغذسازی برپا کنند. از دیگر شهرهای ایران که در ساخت کاغذ شهرت داشته شهر «خونَج» یا «خونه» بوده است و یاقوت حموی در سدهی هفتم هجری دربارهی این آبادی میگوید که نام امروزی آن «کاغذکُنان» است یعنی مسکن کاغذسازان. و بین مراغه و زنجان است به فاصلهی دو روز راه از شهر زنجان.
تاثیر کاغذ
ساخت فراوان و ارزان کاغذ در فرارود و دیگر سرزمینهای اسلامی باعث گسترش دانش از راه نگارش و نسخهبرداری آسان و فراوان کتاب و نوشتهها و در نتیجه انتقال سریع و آسان دانش شد. به طوری که کتابخانههای مرو و بغداد و مصر بیشترین کتابهای زمان خود را داشتند. بوعلی سینا وقتی به کتابخانهی سامانیان درآمد از بیشماری کتابها چشمانش خیره گشت. حال آن که در همان زمان و چند سده پس از آن در اروپا به دلیلهای گوناگون (گذشته از گسترش جهل و نادانی و خرافه و چیرگی کلیسا بر همه چیز) از جمله گرانی و در دسترس نبودن کاغذ، کتابخانهی بزرگی وجود نداشت.
کاغذ در اروپا
صنعت کاغذسازی اندک اندک از سمرقند و عراق و شام و مصر به سوی غرب منتقل شد و در جزیرهی سیسیل (یا صقلیه به زبان عربی آن زمان) و مراکش و اندلس کارخانههایی برپا شد و از همین جا ساخت کاغذ به شهرهای دیگر اروپا سرایت کرد. با پسگیری اسپانیا و جنگهای صلیبی و ورود کتابهای سرزمینهای اسلامی به اروپا و شروع نوزایش (Renaissance)، اروپاییان به یاری ابزارهای فراوانی که ساختند کاغذ را بهبود دادند به طوری که پس از مدتی کاغذسازی و بازار آن در مشرق زمین نیز کساد شد.
خاستگاه:
فرهنگ دهخدا. درآیهی کاغذ
Sunday, August 10, 2008
دربارهی کاغذ
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
11:45 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاریخ میانی , فرهنگ
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment