Wednesday, October 31, 2007

هرودوت

چهارشنبه ٩/آبان/١٣٨۶ - ٣١/اکتبر/٢٠٠٧

هرودوت با استفاده از موقعیت‌اش به عنوان یک تبعه‌ی پارسی در سراسر شاهنشاهی هخامنشی سفرهای دور و دراز کرد.

در مصر لباس عجیب، خوراک، رسم‌ها، و دین مصری را، که اغلب درست وارونه‌ی یونانی بود، با دقت یادداشت نمود. پزشکان ویژه‌کار برای او تازگی داشتند.

هرودوت دیگر نمی‌توانست از برتری یونانی بر بربرها خودستایی کند. او در شگفت آمد وقتی که دریافت مصری‌ها در واقع همه‌ی بیگانگانی را که نمی‌توانستند به زبان آنان سخن بگویند ”بربری“ می‌خواندند! او نمی‌توانست در این باره پرخاش کند.

پیش از کشورگشایی پارسی، یونانی‌های یونیه به درون شاهنشاهی لیدیه درآورده شدند ... داستان‌های معروفی که یونانیان از خود درمی‌آوردند که نشان بدهند که پادشاهان مستبد شرقی همیشه بدکردار و خرفت هستند. (فصل ٢٣)

در آتن، اناکساگوراس [Anaxagoras] می‌آموخت که گردون از ذره‌های ریز هم‌جنس درست شده است. ... او به گفته‌های خود افزود که ماه نورش را از خورشید می‌گیرد. خورشید یک پارچه فلز داغ سرخ شده است که از پلپونس [Peloponnese = بخشی در جنوب یونان] هم بزرگ‌تر است. این‌ها برای آتنی‌های خرافاتی افزون از اندازه بود. در همان هنگام که هرودوت در آتن با خوشامد پذیرفته شده و دولت به او داشنی داده بود،‌ اناکساگوراس به جرم بی‌دینی برای آموختن ستاره‌شناسی - و برای طرفداری از پارسیان [به اصطلاح Medism = حمایت از مادها = ایرانیان]- به دادرسی فراخوانده شد و از ترس جان خود گریخت. (فصل ٢۴)

برگرفته از کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشیان» نوشته‏ی ا.ت. اومستد، برگردان دکتر محمد مقدم، ١٣۴٠ خ.، تهران
The History of the Persian Empire, A. T. Olmstead, 1948, University of Chicago
(ویراست سال ١٩۵٩ م./ ١٣٣٨ خ.)


«تواریخ» هرودوت در واقع افسانه دروغ و غرض‌ورزانه‌اى است که به منظور خدمت به تبلیغات آتن در عصر پریکلس [Pericles] براى خوشایند و روحیه‌بخشى به آتنی‌ها و کمک به ایشان در تسلط بر سایر دولت-شهرهاى یونانی نوشته شده (و من مى‌افزایم که هدف‌هاى شخصى هرودوت براى کسب جایزه‌ی نقدى به مقدار ده تالان طلا معادل با ۶۰ هزار فرانک طلا و نیز کسب مقام شهروندى آتن نیز در این امر دخیل بوده‌اند که البته هرودوت در اولی کامیاب و در دومى ناکام مى‌ماند).

از مستندات امیرمهدى بدیع مى‌آموزیم که بزرگ‌ترین و بی‌غرض‌ترین تاریخ‌نویس عصر هرودوت، یعنی توسیدید، اصلاً او را به عنوان مورخ قبول ندارد، ارسطو او را افسانه‌پرداز مى‌نامد و پلوتارک کتابی به نام «درباره‌ی بدنهادى هرودوت» مى‌نویسد تا ثابت کند که هرودوت درباره‌ی تمام شهرهاى دیگر یونانی که مخالف آتن بوده‌اند (از جمله ایالت بئوسى به مرکزیت تِبِس (تب) که زادگاه پلوتارک بوده) آشکارا و عمداً دروغ گفته است. گرچه جابه جا مى‌افزاید که به مسئله‌ی «بربرها» (یعنی ایرانیان) کارى ندارد و در مورد ایرانیان، خود همان یاوه‌هاى هرودوت را تکرار می‌کند.
برگرفته از وبلاگ روزنامک

0 نظر: