شنبه ۱۴/بهمن/۱۳۹۱ - ۲/فوریه/۲۰۱۳
آنچه امروزه در زبان پارسی «تفنگ» گفته میشود در گذشته بیشتر «تُفَک» خوانده میشده که کوتاه شدهی «توپک» یا «توپ کوچک» است و منظور گلولهای بوده که با سلاحی نی-مانند پرتاب میشده است. در اندرزنامهی منسوب به خواجه نظام الملک توسی چنین آمده است:
سواران لشکر بخارا بر زبَر یکدیگر می راندند و از بالای سر ایشان تیر و تفک و نیزه و سنگ روان [بود]. فی الجمله اکثر آن لشکر هلاک گشتند.انوری ابیوردی هم چنین می گوید:
جان خصم از تیغ سیمرغ افکنت بر شاخ عمر ------------ باد لرزان در برش چون جان بنجشگ از تفک (انوری)از آنجا که تفک نام گلوله بوده است فعل آن هم «تفک انداختن» و «تفک افکندن» بوده است. بعدها به خود سلاح یا ابزار پرتاب گلوله هم «تفک» گفته شده است:
بُنجشگ = شکل دیگری از «گنجشگ»
تفک: چوبی باشد میان تهی به درازی نیزه که گلوله ای از گِل ساخته در آن نهند و پف کنند تا به زور نفس، آن بیرون آید و جانور کوچک مانند گنجشک به آن زنند (برهان). نی نیزه ی خالی کرده که بدان غلوله اندازند. (شرفنامه ی منیری)به خاطر این «پف کردن»، نام آن را «پفک» هم نوشتهاند. نام قدیمیتر این سلاح را «کمان گروهه» هم نوشتهاند که «گروهه» در اینجا شکل دیگری از «گلوله» است. نام عربیتبار و قدیمیتر «تفک» عبارت بوده است از «بُندُق». برای نمونه مولانای بلخی چنین میگوید:
مرد ثابت قدم آن است که از جا نرود --------------------- ور چه سرگشته بود گرد زمین همچو تفک
همچو سیمرغ که طوفان نبرد از جایش ---------------- نه چو گنجشک که افتد به دم باد تفک
ابن یمین (از فرهنگ جهانگیری).
قدر فندق افکنم بُندُق حریق -------------------- بُندُق ام در فعل چون صد منجنیقاز دوران صفویان که جنگافزارهای آتشین و باروتی رواج بیشتری یافت، «تفک» هم به صورت «تفنگ» درآمد و برای سلاح آتشین به کار رفت و صفتهای چون «جانسوز» و «آتشنفس» و .. بدان داده شد.
به زخم ناوک دلدوز و تفنگ جانسوز به دفع و منع مخالفان پرداخت. (حبیب السیر جزء 4 از ج 3 ص 380).به جنگافزار بزرگی هم که گلولههای بزرگ یا توپ پرتاب میکند «توپ جنگی» گفته میشود. در دوران عثمانی کاخی را که بر سر در آن توپی گذاشته بودند «توپ قاپی سرای» («کاخی با سردر توپدار») نامیدند. امروزه این کاخ به صورت موزه درآمده است و خیلیها این نام را در پارسی به صورت توپکاپی (Topkapi) مینویسند. (قاپی شکل دیگری از «قاپو» است که در نام «عالی قاپو» دیده میشود).
در معرکه این تفنگ فریادرس است ------------------- خصمافکن و گرمخوی و آتشنفس است (ابوطالب کلیم کاشانی - از آنندراج).
یعنی در واقع «توپ جنگی» شکل بزرگتر «توپک» یا «تفگ/تفنگ» بوده است. امروزه تفنگهای کوچک دستی را «تپانچه» میگویند. گویا «تپانچه» شکل دیگری از «تپنجه» یا «ته پنجه» باشد که به معنای «سیلی» است. سعدی در گلستان چنین میگوید: بر رخسار نازنینان طپنچه زدی.
سلاح تپانچه هم چیزی است که در کف دست یا پنجه میگنجد.
جالب آن که در زبان انگلیسی gun به معنای کلی سلاح پرتابکنندهی سنگ و تیر و ... بوده است و گویا کوتاه شدهی نام Gunilda باشد که نام زنی است. بعدها gun را برای سلاح آتشین به کار بردند و به توپ جنگی «تفنگ بزرگ» (great gun) و به تفنگ دستی هم small gun میگفتند. رستهای در نیروی دریایی که «تفنگدار» گفته میشود در انگلیسی marine gunner خوانده میشود. از سدهی هژدهم واژهی gun در زبان انگلیسی بیشتر به تفنگ دستی گفته شده است.
0 نظر:
Post a Comment