شنبه ۲۸/بهمن/۱۳۹۱ - ۱۶/فوریه/۲۰۱۳
شاید یکی از مهمترین مانعهای کار واژهسازی علمی و فنی در زبان پارسی کنونی آن باشد که سخنگویان و نویسندگان این زبان، معمولاً شناخت کامل و درستی از ساختارهای دستوری و واژهسازی زبان «پارسی» ندارند و با زبان پارسی «بیگانه» اند. دستگاه آموزشی هم در این زمینه کار مثبت و سازندهای نکرده است و نمیکند زیرا به نظر میرسد بیشتر مسئولان خودشان این مشکل را درک نکردهاند یا اصلا به نظرشان مشکلی نیست. بسیاری گمان میکنند که چون پارسی زبان مادریشان است نیازی به آموزش آن ندارند. کلاسهای دستور زبان پارسی معمولا در دبستان و دبیرستان بیشتر با «ادبیات» پارسی آمیخته میشود و چیز زیادی دربارهی دستور آموزانده نمیشود. تازه همان «ادبیات» هم چندان «پارسی» نیست و دانشآموز باید تفاوت «منازلت» (جنگ) با «مناظلت» (تیراندازی) یا «فراق» (دوری) با «فراغ» (آسودگی) را بیاموزد!
منظورم از «بیگانگی» آن نیست که کسی به پارسی سخن نمیگوید. بلکه کسی به پارسی «درست» و روان سخن نمیگوید یا نمینویسد. منظورم آن است که نویسندگان ما به پارسی نمیاندیشند و دغدغهی پارسینویسی ندارند. درست است که هدف نخست در نوشتار و گفتار، برقراری ارتباط و بیان مقصود است اما این تنها هدف نیست. خود پیغام هم باید دارای نظم و ساختار و مفهوم درست و مشخصی باشد. باید جنبههای زبانی و فرهنگی را هم پیش چشم داشت. تنها در نگارش ادبی نیست که زبان مهم میشود. در نوشتارهای فنی و علمی هم باید به جنبههای زبانی توجه داشت. در کار ارتباط زبانی، زبان سختافزار نیست بلکه نرمافزار است، رسانه است. به اصطلاح نظریهی اطلاعات، کَندال (channel) دوسویهای است که سخن در آن روان است. حال اگر این کندال و رسانه پر دستانداز و ناهموار و پر از نوفه (noise) باشد و خود پیغام هم بدساخت و نادرست باشد، ارتباط ِروان، شدنی نیست. وامواژههای نالازم و ساختارهای بیگانه به همان دستاندازها و نوفهها میمانند.
پارسینویسی را نباید با سرهنویسی اشتباه کرد. دربارهی وامواژهها پایینتر خواهم گفت. این پارسی نیندیشیدن در زمینههای مختلفی خود را نشان میدهد. شاید بتوان گفت این بیگانگی در دو زمینهی کلی است: دستور زبان واژهسازی و جملهسازی، و دامنهی واژگان.
- واژهسازی:
برای نمونه در دوران مشروطه برابرهایی ساخته شد مانند «علم الصحه» یا «علم الاجتماع»! که به روشنی پارسی نیستند. بعدها هم در زمینهی زبانشناسی و دستور برای vowel و consonant دو برابر «مُصوّت» و «صامت» ساخته شد و صدها برابر عربی دیگر. البته با پیدایش فرهنگستان، در این روش تغییرهایی داده شد اما چون دستگاه آموزشی زبان پارسی را آموزش نمیدهد، تغییر بنیادینی دیده نمیشود.
در زمان خود ما هم روند این گونه واژهسازیها ادامه دارد. چند سال پیش که موضوع pluralism مطرح شده بود، برخی به سادگی همین واژهی انگلیسی را به کار بردند. اما آنان که خواستند برابر بسازند دست به دامن زبان عربی و بابهای مختلف آن شدند و واژههایی چون «کثرتگرایی» و «تکثّر» و مانند آن را ساختند. یا وقتی امروزه کسی از کار و پیشهاش منع میشود میگویند فلان بازیگر سینما یا تلویزیون «ممنوع الکار»!!! یا «ممنوع التصویر» شده است. و برای کسی این ترکیبها، بیگانه و چندشآور نیست. اما مثلا «کار-ممنوع» یا «تصویر-ممنوع» برایشان عجیب و نادرست خواهد بود.
برخی بهانه میآورند که زبان عربی با زبان پارسی «آمیخته» است. اما به نظر من این بیشتر «سوار شدن» زبان عربی بر زبان پارسی است نه آمیختگی با آن. وقتی نویسندگان زبان «پارسی» ساختارهای دستوری و واژهسازی و وندهای زبان خودشان را نمیدانند، طبیعی است که چنین شترگاوپلنگهایی هم ساخته شوند. مهمترین ابزار واژهسازی در زبان پارسی دستگاه وندی است. اما بیشتر ما کاربرد پسوندها و پیشوندها را نمیشناسیم و به آنها عادت نداریم.
سدههای فراوان تحمیل دستور اشتقاقی زبان عربی سبب شده ما با زبان خود بیگانه باشیم. هستند برخی کسانی که بابهای زبان عربی را بهتر از وندهای پارسی میشناسند و حتا گاه واژههای پارسی را هم در دستگاه عربی صرف میکنند. شناختهشدهترین این گونه شاهکارها «کفّاش» از «کفش» پارسی است حال آن که واژهی «کفشگر» از پارسی میانه (زمان ساسانیان) در زبان پارسی به کار میرفته است. یا «ممهور» از «مُهر» پارسی یا «مُکلّا» از «کلاه» پارسی (به جای «مُهر شده» و «کلاهدار»). دربارهی «بینامتنیت» هم پیشتر نوشتهام. یا به تازگی پسوند فرانسوی isé (در انگلیسی «ized») برای ساختن ترکیبهایی با ریشهی پارسی به کار میرود که معروفترین آنها «ایرانیزه کردن» است.
- دستور:
نمونهای از بیگانگی با دستور زبان پارسی در زمینهی سادهای مانند جمع بستن نامها دیده میشود. در زبان پارسی تنها نشانههای جمع «ـها» و «ـان» اند. بنابراین در زبان «پارسی»، جمع «کتاب» میشود «کتابها»، جمع «مورد» میشود «موردها»، جمع «وکیل» میشود «وکیلان». اما این واژهها برای بسیاری بیگانه و حتا شاید «غلط» باشند و صورت «درست» آنها باید «کُتُب» و «موارد» و «وُکلا» باشد که هر سه به پیروی از دستور زبان عربی به صورت شکسته (یا مُکسّر) جمع بسته شدهاند. در فرهنگ دهخدا، گاه به موردهایی برمیخوریم که همهی شکلهای جمع عربی واژهها بیان شده است. مانند «کاتب» که جمعهای آن چنین آمده است: «کتبه، کُتّاب، کاتبون، کاتبین». یا به جای «مَرد» واژهی عربی «رجُل» را به کار میبرند و جمع آن هم میشود «رجال». این پیروی «بردهوار» از دستور زبان عربی به جایی رسیده که واژههای پارسی مانند «میدان» و «استاد» و «فرمان» و «درویش» را به صورت «میادین»، «اساتید» و «فرامین» و «دراویش» جمع میبندند.
به تازگی هم تنوین قیدساز عربی بر سر هر چیزی میآید و «گاهاً» و «خواهشاً» و «تلفناً» و ... هم نُقل زبانها شده است (به ویژه در میان جوانانی که در دستگاه آموزشی! کنونی بزرگ شدهاند).
نمونهی دیگر بیگانگی با دستور زبان پارسی در زمینهی ساختن کارواژه یا فعل است. در زبان پارسی راه ساختن کارواژه افزودن «ـیدن» یا «ـاندن» به نام است. مانند «جنگ» و «جنگیدن» یا «فهم» و «فهماندن». اما زمان درازی است که کارواژهها (شاید از روی تنبلی یا ناآگاهی) به صورت ترکیبی و با افزودن «کردن» و «شدن» ساخته میشوند. در نتیجه، ساختن مشتقها هم سخت و پیچیده میشود. حال آن که ساختن مشتقها از کارواژههای تکواژهای آسانتر و روانتر است. در اینجا هم باز دستور زبان عربی بر پارسی سوار شده است.
- واژگان:
بسیاری از ما دامنهی واژگان پارسیمان بسیار کوتاه و بسته و کوچک است. و هر روزه هم از شمار آنها کاسته میشود و بسیاری از واژههای پارسی با واژههای عربی یا به تازگی انگلیسی جایگزین میشوند. حتا واژههای عربیتبار پیشین هم با واژههای عربیتر و ناشناستر جایگزین میشوند، در زمان پس از مشروطه، زبان بیگانهی مورد علاقه، زبان فرانسوی بود. از این رو «قهوه»ی پارسی/عربی با «کافه»ی فرانسوی جایگزین شد و امروزه «کافی» انگلیسی جای آن را گرفته است. یا «هجوم» عربیتبار با «هجمه»ی ناشناستر جایگزین شد. اگر به متنهای سدهی چهارم هجری نگاه کنیم، میبینیم که بسیاری از نویسندگان بیشتر با زبان خودشان آشنا بودند. برای نمونه، شعر سرودن بیزمینه و بیدرنگ را «زودشعری» میگفتند اما در سدههای بعدی این ترکیب روشن با «ارتجال» و «فی البداهه» عربی جایگزین شد و «زودشعر» هم جایش را به «مُرتَجل» داد که به پیروی از دستور زبان عربی از «ارتجال» ساخته شده است. برخی از ما حتا شمارش پارسی را هم به کار نمیبریم. در نوشتن و گفتن به جای «یکم/نخست، دوم، سوم، و ...» میگوییم «اولاً، ثانیاً، ثالثاً، و ..» و حتا زشتتر «اولاً، دوماً، سوماً و ...»
بسیاری از کسان حاضرند صدها واژهی عربی یا انگلیسی و فرانسوی بیاموزند و گاه معنای دقیق و درست آن را هم نمیدانند اما برای آموختن یک واژهی پارسی رغبت و شوقی نشان نمیدهند و بهانهها میآورند.
ایراد من به وامگیری نیست بلکه به علت و چگونگی وامگیری برمیگردد. تنها باید در صورتی واژهی بیگانهای را وام گرفت که هیچ گریزی نباشد و مفهوم آن به کلی در زبان ما وجود نداشته باشد. تازه باز هم به شرطی که نتوان واژهای با مفهوم مشابه یافت و آن را گسترش داد. مثلا «پیتزا» خوراکی است که در بیشتر زبانها به همین شکل وامواژه به کار میرود. اما اگر به جای «مرد» بگوییم «رجل» هیچ توجیهی ندارد. یا اگر به جای «مرغ» بگوییم «چیکن»! (chicken) یا به جای «دو یپمانه بستنی» بگوییم «دو اسکوپ بستنی» (scoop). میتوان با وامواژهها هم پارسی نوشت اگر زبان پارسی را خوب بشناسیم و به پارسی بیندیشیم.
عدهای برای این شلختگی و ولنگاری زبانی خود، زبان انگلیسی را نمونه میآورند که به آسانی وامواژه میپذیرد. اما نمیدانند که در زبان انگلیسی هم همین شرط رعایت میشود. یعنی تنها واژههای لازم وارد میشوند نه واژههای روزمرهای مانند مرغ و پیمانه و ... پس از ورود هم، وامواژهها از دستور زبان انگلیسی پیروی میکنند نه این که دستور زبان خود را هم بر انگلیسی تحمیل کنند. گفتیم که این تحمیل دستور زبان وامواژه با زبان عربی آغاز شد اما در دوران ما با وامواژههای زبان فرانسوی هم رخ داده است. برای نمونه، ما نه تنها «شوک» را از زبان فرانسوی وام گرفتهایم بلکه صفت مفعولی آن یعنی «شوکه» را هم وارد کردهایم. یا به تازگی نه تنها «فیلتر» را از انگلیسی وام گرفتهایم بلکه «فیلترینگ» را هم خوشامد گفتهایم (البته منظورم واژهی «فیلترینگ» است نه کنش آن!) جالب آن که اگر کسی هم بخواهد برای این مفهوم برابر «پارسی» بسازد به سراغ «صافی» و «تصفیه» میرود که هر دو از زبان عربی و به پیروی از دستور این زبان ساخته شدهاند! منظورم از بیگانگی با زبان پارسی همین است.
زبان پارسی امروزی به پیکر مردی میماند که هر روز تکه و اندامی از آن برکَنده میشود و سنگ و چوب یا اندام جانور دیگری به جای آن پیوند میشود و آن گاه از این پیکر نیمهجان انتظار دارند که در دوی صدمتر برنده شود!
Saturday, February 16, 2013
آسیبشناسی زبان پارسی کنونی – بخش یک
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
7:20 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی ریشهشناسی , زبان , واژهسازی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment