چهارشنبه ۲۳/فروردین/۱۳۹۱ - ۱۱/اپریل۲۰۱۲
افسانههای هر ملتی بخش مهم و جدانشدنی از فرهنگ آنان است. با گذشت زمان بخشیهایی از این افسانهها به دست شاعران و نویسندگان به صورت شعر و ترانه و داستان ثبت میشوند و حالت رسمی مییابند اما این بخش ثبت شده به اصطلاح انگلیسی «تُک یخکوه» است و بخش بسیار بزرگتری در زیر سطح آب قرار دارد. این بخش زیرین همان افسانههای مردمی است که معمولا به صورت سینه به سینه و زبانی یا شفاهی نسل اندر نسل از پدر و مادر به فرزندان سپرده میشود. این افسانهها تجلیگاه کهنالگوهایی هستند که در ناخودآگاه جمعی مردمانی که زیستگاه و بستر فرهنگی و تاریخی مشترکی دارند در قالب داستانی چهره مینمایند. شخصیتهای این افسانهها پوششهای محسوسی اند که بر تن آن کهنالگوهای نامحسوس کشیده میشوند تا بتوان آنها را به قالب روایت درآورد و بازگویشان کرد. در همهی این افسانهها ارزشها و پادارزشهای آن ملت از زشتی، پاکی، عشق، زیبایی، پلیدی، پهلوانی، ... در قالب شخصیتها به صحنه میآیند و بر بسترهای فرهنگی معینی به نقشآفرینیهای گوناگون میپردازند. این کهنالگوها، با توانهای گوناگون، همچنان در درون فرهنگها و برآمدهای آن در ادبیات و هنر بازآفرینی میشوند. همان گونه که گویشهای محلی بخشهای مهمی از تاریخچهی مشترک زبانی ما را در خود دارند، افسانههای محلی نیز بخشهای مهمی از تاریخچهی فرهنگی ما را در خود پاس داشتهاند.
طُرفه آن که در عصر ما که عصر ارتباطات و اطلاعات و اطلاعرسانی است به دلیل برتری اقتصادی و سیاسی غرب، همان گونه که زبانهای رسمی زیر تاخت و تاز زبانهای غربی (و زبانها و گویشهای محلی زیر تاخت و تاز زبان رسمی) قرار گرفتهاند، افسانههای غربی هم در حال پر کردن گوش فرزندان سرزمینهای دیگر اند. شاید کودکان شهرنشین امروز در ایران با سیندرلا و راپانزل و هرکول بیش از «ماه پیشونی» و «دختر چهل گز مو» و رستم آشنا باشد.
همان گونه که ثبت و ضبط و نگهداری گویشها و زبانهای محلی از بایستههای زبانی ما است ثبت و ضبط و نگهداری افسانههای محلی و مردمی هم از بایستههای فرهنگی ما است. خوشبختانه با وجود فشارهای اقتصادی، هستند هنوز کسانی که دل به حال فرهنگ میسوزانند و در پی کار خویش اند. از میان این هموطنان یکی آقای حمیدرضا خزاعی است که در دههی ۱۳۷۰ خ/ ۱۹۹۰ م. با تلاشی چشمگیر شهرها و روستاهای استان خراسان در ایران را پیمود و از زبان پیرزنان و پیرمردان هر ده و روستا و شهری افسانهها را بر روی نوار ضبط کرد و آنها را در قالب پانزده جلد کتاب با همان گویش خراسانی هر شهر و روستا همراه با آوانویسی و ترجمهی واژههای محلی به زبان پارسی رسمی از راه انتشارات «ماه جان» در مشهد چاپ و پخش کرد. البته سالهای پیش نیز دیگر ایرانیان فرهنگدوست در استانهای دیگر چنین کارهای ارزندهای کردهاند از جمله افسانههای آذربایجان، افسانههای طبرستان و ...
این گونه کارها بسیار ارزشمند و سودمند است. مهمتر آن که دکتر محسن حافظیان در نامهای خبر داده است که انتشارات مولتیساژ به سرپرستی وی در شهر مونترال کانادا طرح و پروژهای برای معرفی افسانههای مردمی ایرانزمین، این میراث گرانقدر نیاکان ما، به ایرانیان مهاجر و نسل دومیها و نیز غیرایرانیان برای خویش تعریف کرده است. این گردایه به نام «افسانههای ایرانزمین» قرار است ۱۲ جلد داشته باشد به شمارهی ماههای سال و نیز یکی از عددهای مقدس فرهنگ ایرانی. تلاش این طرح بر آن است که با نشر افسانههای گردآوری شده از منطقههای گوناگون ایرانزمین پهناور، جلوههای گوناگون و دادههای مشترک فرهنگی ایرانزمین را نشان دهند. دادههایی که به هزار چهره درمیآیند و رنگ و بوی زبان و گویش و آداب این یا آن قوم ایرانی را به خود میگیرند. ده جلد از این گردایه، بخشهای گوناگون مرزهای ایران سیاسی کنونی را در برمیگیرد و ۲ جلد دیگر هم مربوط به سرزمینهای افغانستان و تاجیکستان و آسیای میانه اند.
نخستین جلد این گردایه که در اسفندماه ۱۳۹۰ خ/ مارچ ۲۰۱۲ چاپ و منتشر شده است بر پایهی تلاش آقای حمیدرضا خزاعی است.
نام کتاب: افسانههای ایرانزمین: خراسان
ویراستار: دکتر محسن حافظیان
سال انتشار: اسفند ۱۳۹۰ خ./ مارچ ۲۰۱۲
صفحه: ۳۱۰ (۱۲۳ صفحه بخش پارسی + ۱۷۸ صفحه بخش انگلیسی)
این کتاب دستاورد تلاشی گروهی است یا همان به اصطلاح «کار تیمی». کتاب دارای 12 افسانه است که به تمامی از مجموعهی ۱۵ جلدی دستاورد آقای خزاعی گرفته شدهاند. متن افسانهها با پروانهی آقای خزاعی به پارسی رسمی بازنویسی شده و سپس داستانها به زبان انگلیسی ترجمه شدهاند. سمت راست کتاب متن افسانههای با خط و زبان پارسی است و سمت چپ آن ترجمهی انگلیسی داستانها.
فهرست این دوازده داستان چنین است:
پریزادان درخت سیب
انارپری
نیقلیان و گاوِ جوان
دختر چهلگزمو
یک بار جستی ملخک!
حیدرمار و بیبی نگار
ماه پیشانی
شیر شیر است، چه نر باشد چه ماده!
شاه عباس و لخهدوز
شاه عباس و سه درویش
سرنوشت
داد و بیداد
آغاز انتشار این مجموعه در کشوری مانند کانادا که گونهگونی و شمار مردمان مهاجرش رو به فزونی دارد، کمک فراوانی به شناخت سازههای فرهنگی ملی ایرانزمین خواهد کرد و پلی خواهد بود میان فرهنگ سرزمینهای مادری و فرزندان مهاجران. روکردن به این افسانهها، رو کردن به بخشی از سرچشمههای زایندهی فرهنگ و منش مردمان ایرانزمین است. در گذشته این افسانهها را از مادربزرگهایمان میشنیدیم. امروزه، دستیابی فرزندان ایرانزمین به این افسانهها، با کمک خانوادهها، کمک بزرگی به نگاهبانی از فرهنگ ایرانی است.
برای این گروه آرزوی پیروزی روزافزون دارم و امیدوارم دیگر جلدهای این گردایه نیز به زودی به بازار و به دست دوستداران فرهنگ ایرانزمین برسد.
Wednesday, April 11, 2012
افسانههای ایران زمین: خراسان
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
10:23 PM |
پيوند دایمی
0 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی كتاب
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 نظر:
Post a Comment