Thursday, November 18, 2010

عدم و کاربردهای آن

پنج‌شنبه ۲۷/آبان/۱۳۸۹ - ۱۸/نوامبر/۲۰۱۰

عدم واژه‌ای است عربی به معنای «نیستی و نابودی» و در حالت فعل معنای آن «نابود شدن» است. گونه‌ی تراگذاری یا متعدی آن «اعدام» است به معنای «نابود کردن». «عدم» مخالف «وجود» است. سعدی در قصیده‌ای می‌گوید:

دُنیی آن قدر ندارد که بر او رشک بَرَند ------ تا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
یا
شرف مرد به جود است و کرامت، نه سجود ------ هر که این هر دو ندارد، عدمش به ز وجود!

عدم به معنای جهان نیستی هم به کار می‌رود (در برابر وجود به معنای جهان هستی). برای نمونه حافظ می‌گوید:
کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود ------- بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
یا
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم ---------- تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

از آنجا که در زبان عربی واژه‌سازی تنها بر پایه‌ی ترکیب واژگان است و پسوند و پیشوند ندارد برای منفی‌سازی از واژه‌ی «عدم» استفاده می‌کنند برای نمونه
- «صحة» یعنی تندرستی و «عدم صحة» یعنی ناتندرستی
- «کفایة» یعنی بسندگی و «عدم کفایة» یعنی نابسندگی
- صلاحیة یعنی شایستگی و عدم صلاحیة یعنی ناشایستگی
- «تساوی» یعنی برابری و «عدم تساوی» یعنی نابرابری

در زبان پارسی برای این گونه ترکیب‌ها همان طور که در بالا آمده، می‌توان پیشوند «نا-» یا «بی-» را به کار برد. متاسفانه این ساختار عربی نیز بر زبان پارسی تحمیل شده است و گذشته از ترکیب‌های عربی، واژه‌ی «عدم» بر سر واژه‌ها و ترکیب‌های پارسی نیز آورده می‌شود. به نظر من شاید شناخته‌ترین و مسخره‌ترین ترکیب «عدم سوء پیشینه» باشد که خیلی آسان می‌توان آن را «خوش پیشینگی» یا «پاکدستی» گفت. پاکدست را فردوسی نیز به کار برده است:
نبیره ی جهاندار هوشنگ هست --------- همان راد و بینادل و پاکدست

سنایی نیز در قصیده‌ای می‌گوید:
سر به سر دعوی ست مردا، مرد معنی دار کو؟ -------- تیزبینی، پاکدستی، رهبری عمخوار کو؟

بسیاری از ترکیب‌های دیگر را می‌توان با «بی-» ساخت:
- عدم توجه = بی‌توجهی
- عدم دقت = بی‌دقتی

ترکیب پادگو (متناقض) دیگری هم امروزه رایج است و آن «عدم وجود» است که بسیار بی‌معنا است. می‌توان به آسانی به جای آن گفت «نبود». به جای «عدم وجود امکانات» می‌توان گفت «نبود یا نداشتن امکانات».

هرچند وقتی واژه‌های پارسی نیستی و جهان نیستی را داریم بهتر است آنها را به کار ببریم اما اگر هم می‌خواهیم «عدم» را به کار ببریم بهتر است آن را به همان دو معنای اصلی یعنی نیستی و جهان نیستی به کار ببریم و از به هم ریختن ساختار نحوی و واژه‌سازی زبان پارسی خودداری کنیم.

مورد مشابه دیگر، حرف اضافه‌ی عربی «بدون» است که به جای آن هم می‌توان از پیشوند پارسی «بی-» استفاده کرد. برای نمونه
بدون توجه = بی توجه
بدون استفاده = بی‌کاربرد، بی‌استفاده

به جای «گزارشگران بدون مرز» به آسانی می‌توان گفت «گزارشگران بی‌مرز» یا به جای «پزشکان بدون مرز» می‌توان گفت «پزشکان بی‌مرز».

7 نظر:

Anonymous said...

سلام علیکم
دکتر ادیب سلطانی به جای
"بدون"
تازگیها می گوید
"بی از"
ایشان در گسترس زبان و امکانات زبان
"پارسی"
تازگیها می گوید
استانهای یگانسته ی آمریکا
***
خداوند زبان فارسی را از ادیب سلطانی و حیدری ملایری و شهر براز نجات دهد
***
سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogsky.com

سینون said...

حتی گاهی ترکیب "ن+ مصدر" کار را به راحتی راه می‌اندازد: عدم پذیرفتن این امر...= نپذیرفتن این موضوع....
("امر" هم چیزی شده است در مایه‌ی "عدم". فکر می‌کنم هر دو در مجموعه‌‌ی ادبیات بعد از انقلاب- فصل "گفتمان(!) دوم خرداد" تعریف جدیدی پیدا می‌کنند.)

خواننده said...

سید جان، سرزده وارد نشو، میکده حمام نیست! شما به جای درخواست نجات از درگاه خداوند استدلال بیاورید که چرا این گونه سخن گفتن را نادرست! می دانید. اگر هم نمی توانید وارد معقولات نشوید و خرد را به اهلش واگذارید. خداوند به همه ما اندکی خویشتنداری و البته خرد! عطا فرماید.

Haizem said...

adam parsi ast as " a ( not. away) + dam ( ijad kardan, khalgh kardan. bevojud avardan) pass "adam" yani " nabud.. nabudan...." bedun" niz parsi ast az " paiti+un " bedast amade ast....." eyalate motahadde " ra mitavan " Ayustat" khand az " Ayudan= motahed kardan,yekparcce kardan.
+ stat {sta+ at)

Anonymous said...

ایشان عادت دارند بپرند وسط هر چی و نظر بدهند.
بحث علمی هم که پیش می آد دمشان را میگذارند روی کولشان و می روند!
برای آگاهی:
افزودن پسوند "استن" به اسم یکی از راه های برساختن اسم در زبان فارسی پهلوی و فارسی دری می باشد.
کامستن، خواهستن، کاهستن و ...
(رجوع به مقاله یدالله منصوری، بررسی ساختار فعل‌های برساخته در فارسی میانه و در) - پی دی اف این مقاله موجود است.
خوب آقای سلطانی هم برای برساختن فعلی بجای unite آمده اند از "یگان" فعل "یگانستن" را برساخته اند.
که به نظر من (به نظر من) هم دقیق و هم زیباست

Anonymous said...

برای اینکه روش آقایان ادیب سلطانی و حیدری ملایری رو بفهمیم، باید به پیشنهادهای ایشان ژرفتر بنگریم. هرگز نمیشه روش ایشان رو سره نویسی نامید چرا که واژگان بیگانه ی بسیاری رو در نوشته هاشون بکار می برند.
برای نمونه امروزه همه ما فعل کردن/کنیدن/کنش رو به جای act/action بکار می بریم و واژگان تراکنش(transaction)، واکنش(reaction)، واکنشگاه(reactor)، اندرکنش(interaction)، پادکنش(counteraction) و... را نیز برساخته ایم. اما دکتر ملایری به جای فعل act فعل ژیریدن رو پیشنهاده است. در نگاه نخست شاید کار بیهوده ای به نظر برسد اما وقتی به معنی act دقت میکنیم می بنیم معنی "عمل کردن" می دهد نه "کردن". در واقع ما برای هر چهار فعل
to operate, to function, to act, to do
"کردن" را بکار می بریم. بخاطر همین تفاوت معنایی act و do بوده است که آقای حیدری واژگان زیر را پیشنهاده است:
"ژیرا(active)"،"ژیراندن(activate)"،"ژیرانش(activation)"،"ژیرنده(actor)"،"ژیرگر(actuator)"
علاوه بر اینکه "کردن/کنیدن" مترادف act نیست، اشتقاق¬پذیری کمتری هم دارد: "کنا"، "کناندن"، "کنانش"، "کننده"، "!" دارد.
نمونه دیگر "فناوری" است، با این که جاافتاده است ولی ایشان پیشنهادهای دیگری داده اند.
اگر بکوشید برای ترجمه technologic, technician، technically, technicality, technicalization هم از "فناوری" استفاده کنید متوجه خواهید شد که "فناوری" زایا نیست و بی دلیل نیست ایشان پیشنهاد های زیر را داده اند:
تشنیک(technique)، تشنیکی(technical)، تشنیک شناسی(technology)، تشنیک شناسیک(technologic)، تشنیک¬شناسیکانه(technologically) و ..

Haizem said...

pishnehadhaye Dr.Malayeri naqzand vali karbordi nistand, nemuneh inke vajeh ye " rasadxaneh" ra ba " napaheshgah" barabar kardeand. noxost inke chera " rasad" ra bayad Tazi danest?! dovom inke vaxti setak e " Pauvistan" be cham e " bedeghat zire nazar gereftan" dar dast ast che niazi be barsaxtan ast?!