دوشنبه ۲۴/آبان/۱۳۸۹ - ۱۵/نوامبر/۲۰۱۰
پیشتر دربارهی پستاندار دریایی که در انگلیسی whale و در زبان پارسی از گذشتهها ماهی وال یا بال خوانده میشده و ریشهشناسی آن نوشتم. هم چنین نوشتم که امروزه به اشتباه به این جانور «نهنگ» گفته میشود. در گذشتهها نهنگ به جانوری گفته میشده که امروزه سوسمار یا تمساح گفته میشود و در زبان انگلیسی بدان crocodile (تلفظ انگلیسی: کروکودایل، تلفظ فرانسه: کروکودیل) میگویند. این واژهی انگلیسی از واژهای یونانی گرفته شده که آن را نخستین بار هرودوت در توصیف جانوری به کار برده که در رود نیل در کشور مصر دیده بود. آن واژهی یونانی krokodilos است که گویا از دو بخش kroke به معنای سنگریزه و drilos به معنای کرم تشکیل شده است. یعنی کرمی که بر روی سنگریزهها چرت میزند.
تفاوت نهنگ و وال/بال به خوبی برای گذشتگان ما روشن بوده است. جالب آن که در کتاب «حدود العالم» نیز دربارهی رود نیل گفته شده است: «اندر رود نیل نهنگ است بسیار». روشن است که در رود نیل ماهی وال نبوده است. یا فرخی سیستانی در شعری میگوید:
تا به بحر اندر است وال و نهنگ ---------- تا به گردون بر است رأس و ذنب
یکی از ویژگیهای این جانور دندانهای بزرگ و تیز او است. رودکی در جای دیگری به نهنگ این گونه اشاره میکند:
یَشک نهنگ دارد، دل را همی شخاید --------- ترسم که ناگوارد، کایدون نه خُرد خاید
(همیشخاید: صرف مضارع شُخودَن: خراشیدن. خاییدن: زیر دندان نرم کردن.) یَشک واژهای است پارسی و به دندان نیش گفته میشود. فردوسی نیز گوید:
یکی زشترو بود و بالادراز ----------- سر و گردن و یشک همچون گراز
باز روشن است که نهنگ دارای دندان نیش است نه ماهی وال/بال.
خاقانی شروانی نیز تیغ و شمشیر را به نهنگ و تیزی آن را به دندان نهنگ تشبیه کرده و گفته:
ماهی چرخ بفکند دندان -------- از نهنگ زبانوَر تیغش
همین تیزی دندان نهنگ باعث شده که «نهنگ سیاه» کنایه از تیغ و شمشیر آبدار باشد. نظامی گنجوی گوید:
چو دارای روم آن سپه را بدید --------- نهنگ سیاه از میان برکشید
رودکی میگوید:
به آتش درون بر مثال سمندر -------- به آب اندرون بر مثال نهنگا
در لت نخست این بیت، در فرهنگ دهخدا به اشتباه به جای «سمندر» - که جانوری است که با آتش رابطه دارد - سکندر نوشته شده است اما سکندر یا اسکندر هیچ ربطی به درون آتش رفتن ندارد.
ریشهشناسی نهنگ
امروزه حرف نخست «نهنگ» را با صدای زبَر میگوییم یعنی «نَهنگ» اما در زبان پارسی میانه (پهلوی) حرف نخست با صدای زیر بوده است یعنی «نِهنگ». از نظر ریشهشناسی نیز نِهنگ از دو بخش تشکیل شده است:
پیشوند «نـِ» که نشاندهندهی به سوی پایین است مانند «نِشستن» و «نِهشتن» و «نِهادن» و مانند آن. این پیشوند در زبانهای دیگر هندواروپایی نیز دیده میشود مانند بخش دوم واژهی beneath (در زیر) در زبان انگلیسی، یا نام کشور هُلند که در زبان هلندی Nederland و در زبان انگلیسی the Netherlands (به معنای زمین پست و فرو) گفته میشود. جالب آن که در زبان فرانسه این نام ترجمه شده و به شکل les Pays Bas (سرزمینهای پست) گفته میشود. خود نام هلند (Holland) شاید از عبارت هلندی holt lant به معنای «سرزمین پرچوب» آمده باشد.
بخش دوم نام نهنگ یعنی «هنگ» به معنای کشیدن است و در لولهنگ (لولهای برای کشیدن آب)، دودهنگ (دودکش)، فرهنگ (برکشیدن)، فرهیختن، آهیختن و آهختن و آختن (بیرون کشیدن) ... دیده میشود. گونهی دیگر فعل آهختن آهنجیدن است و دکتر میرشمسالدین ادیب سلطانی آهنجیده را برابر اصطلاح فلسفی abstract (در عربی: انتزاعی = بیرون کشیده) گذاشته است.
بنابراین نِهنگ یعنی جانوری که شکار و طعمهی خود را به درون آب فرو میکشد و این شناختهترین ویژگی رفتاری این جانور است. شکل پوروا-ایرانی (Proto-Iranian) این نام -ni-thanj* است.
هرچند قافیههای شعری مدرک محکم و استواری نیست اما از برخی شعرهای فردوسی و سعدی میتوان چنین برداشت کرد که شاید آنان هم این جانور را «نِهنگ» میخواندند:
فردوسی:
جهان را مخوان جز دلاور نِهنگ ---------- بخاید به دندان چو گیرد به چنگ
ور ایدونکه ایدر به جنگ آمدی ----------- به دریا به کام نِهنگ آمدی
سعدی:
غواص اگر اندیشه کند کام نِهنگ ---------- هرگز نکند دُر گرانمایه به چنگ
با سپاس از دکتر محمد حیدری ملایری به خاطر پیش کشیدن ریشهشناسی نهنگ و یاری در یافتن ریشهشناسی درست آن و پیشنهاد شکل پوروا-ایرانی.
8 نظر:
جالب است که در لهجهی کاشانی، بسان پهلوی، عموماً حرف نخست با صدای زیر گفته میشود.
سلام
پوزش از این پرسش بی ارتباط با نوشته شما ،
آقای دکتر ملایری نپاهش (در برابر مشاهده و رصد) را تنها در زمینه اخترشناسی پیشنهاد کرده اند یا آن را در زمینه های دیگر هم کارآمد می دانند؟
بنا به گفته ایشان پیشوند "ن" به معنی از پایین است، این پیشوند به کارگیری آن را در زمینه ای مانند فیزیک که مشاهده بیشتر نگاه از بالا بر پدیده ها را به ذهن می آورد
ناهمخوان نیست؟
با سپاس
به بینام.
درود.
اگر به مقالهی دکتر حیدری در همین وبلاگ با نام «با خشت و کاهگل نمیتوان آسمانخراش ساخت» نگاه کنید
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/04/blog-post_12.html
میبینید که هدف اصلی از برنهادن «نپاهش» و نپاهیدن کاربرد آن در همه زمینهها است.
پیشوند «نـ» همان گونه که من در این مطلب نوشتم و دکتر حیدری هم در فرهنگ گرانسنگ خود و نیز در همان مقالهی بالا یادآور شده است به معنای «به سوی پایین» است نه «از پایین» بنابراین کاملاً با آنچه شما دربارهی نگاه از بال اشاره کردید همخوان است.
پیروز باشید
شهربراز
شهربراز عزیز
اگر "به پایین" را بپذیریم البته گستره کاربرد نپاهش بیشتر می شود ولی ابهام از آنجا بود که روی رصدخانه یا نپاهشگاه تاکید شده بود و بیشتر به ذهن می آمد که جایی است که "ز پایین" به آسمان می نگرند
نظر شما چیست؟
به بینام
نکته در این است که در کار نپاهش، ستارگان و سیارگان و دیگر چیزها را «زیر» پاییدن خود درمیآوریم هرچند جایگاه ما در پایین ستارگان باشد.
شهربراز
شهربراز عزیز
سپاسگذارم
شهربراز عزیز،
نوشته شما کاملا درست است جایی که میگویید نهنگ و وال بر گذشتگان ما معلوم بودند. مردم کشوری که به گاه هخامنشیان در مصر بودند و دریانوردانشان تا به چین سفر میکردند نمیتوانستند که این حیوانات را ندیده باشند.
این آگاهی باید چنان ژرف بوده باشد که سالیان بعد حتی در دورانی که این مردم مغلوب شده بودند و با مشکلات دیگری بایستی دست و پنجه نرم میکردند تا فرا آموزی نام حیوانات، میبینیم که این حیوانات را هنوز بیاد داشتند. سوای فرخی سیستانی که تا حدودی میتوان گفت از کنار دریا میآمده شاعری مانند فردوسی پاکزاد نیز که در خراسان میزیسته در جایی از رستم میگوید که در دریای (رودخانه) نیل افتاده بود و با یکدست شنا میکرد و با دست دیگر با شمشیر نهنگان (تمساحان) را از خود دور میکرد و یا بقول شما خاقانی شروانی نیز از وجود این حیوانات با وجود بعد مکانی بخوبی آگاه بودند.
موفق و پیروز باشید.
نه زو زنده بینم نه مرده نشان
بدست نهنگان مردم کشان
چون راست و دروغاش را نمیدانم نام نمیبرم اما گویا یکي از ادیبان ِ نامی دوران در بارهی این بیت گفته که فردوسی به خاطر وزن و قافیه این بیت را سرهمبندی کرده و گر نه ابومنصور سامانی در دریا نمرده که نهنگان او را کشته باشند!
تا پیش از خواندن جستار سودمند شما تنها به این میخندیدم که این ادیب بزرگ متوجه نیست که اینجا با بیاني تمثیلی رو به رو ست.
چون در آن روزگار که همه میدانسته اند سامانیان را چه کسانی به زیر کشیده اند!
اما اکنون جستار شما بیان فرزانهی ِ توس را روشنتر میکند و هنر-اش را نمایانتر.
تعبیر نهنگ(به زیر کش) برای غزنویان که سامانیان را از تخت به زیر کشیده اند به راستی به جا و هنرمندانه است.
زمانی که استاد نامی زبان فارسی بیشتر کارشناس عربی ست و از سوی دیگر عارف است و مستغرق دریای لایزال نباید هم چشم داشته باشیم که زبان و ادبمان درست و علمی بررسی شوند.
Post a Comment