پنجشنبه ۱۱/شهریور/۱۳۸۹ - ۲/سپتامبر/۲۰۱۰
برخی از کشورهای نوبنیاد نه تنها برای خود تاریخهای آن چنانی میسازند بلکه حتا در تاریخ خود عقدهی امپراتوری هم نشان میدهند. امپراتوریهایی که گاه ده دوازده سال بیشتر برجا نبودهاند یا بین دو سه شهر یا دو سه استان بودهاند.
شاید یکی از نخستین نمونههای آن چیزی باشد که به نام «امپراتوری آتنی» شناخته میشود. این امپراتوری در اصل همان اتحادیهی دلوس (Delian League) است که از شهر-دولتهای کوچک یونانی تشکیل میشد و رهبری آن با آتن بود اما محل شکلگیری آن و گنجینه یا خزانهی آن در جزیرهی دلوس (Delos) بود. در سال ۴۵۴ پ.م. پریکلس (Pericles) مرکز و گنجینهی اتحادیه را به شهر آتن منتقل کرد و سوءاستفاده از امکانهای اتحادیه به سود خود را آغاز کرد تا این که در سال ۴۰۴ پ.م. جنگهای پلوپونزی آغاز شد و این اتحادیه از هم پاشید.
نمونهی دیگر «امپراتوری دُرّانی» در تاریخ پشتون-ساختهی افغانستان است. پس از آن که کشور افغانستان با حمایت بریتانیا و به عنوان ضربهگیر یا دولت میانگیر (Buffer State) برای پاسداری از هندوستان و پیشگیری از حملهی روسیه به این «دارایی» پرارزش بریتانیا پدید آمد و پشتونها بر سر قدرت گذاشته شدند تاریخسازی آغاز شد. پشتونها پدیدهای را معرفی کردند به نام «امپراتوری دُرّانی». در سال ۱۷۴۷ م. نادرشاه قندرهار و لاهور و شمال هندوستان را گشود. احمد ابدالی یا دُرّانی از قوم افغان (پشتون) و یکی از سرداران نادرشاه افشار بود که پس از کشته شدن نادرشاه در همان سال به سرزمین مادری خود برگشت و شاه آنجا شد. وی سپس چند شهر و منطقهی دیگر همسایه را نیز به شاهی خود افزود. پس از وی نیز دیگر چند شاه پشتون دیگر تا سال ۱۸۲۶ م. بر سرزمین مزبور فرمان راندند. سپس بریتانیا هرات را با زور و تهدید در زمان ناصرالدین شاه قاجار از ایران جدا کرد. اما پشتونها این پادشاهی پشتونی کمپهنه را «امپراتوری دُرّانی» مینامند.
بامزهترین نمونهای که از این امپراتوریهای فوری خواندم «امپراتوری عُمّان» بود. سلطان بن محمد القاسمی، شیخ شارقه که در مطلب پیشین بدو اشاره کردم، کتابی دربارهی این «امپراتوری» نوشته است به نام «تقسیم امپراتوری عُمّانی، ۱۸۵۶ تا ۱۸۶۲ م.» داستان از این قرار است که دو برادر عرب یکی در شهر مسقط عُمّان و دیگری در شهر زنگبار در شرق افریقا حکومت میکردند و در کار تجارت برده بودند. پس از آن که بریتانیا بردهداری را در سرزمینهای زیرفرمان خود ممنوع میکند کار این دو برادر نیز کساد میشود و در واقع تجارت آنان برچیده میشود. این همان چیزی است که شیخ شارقه آن را «تقسیم امپراتوری عمانی» خوانده است.
Thursday, September 02, 2010
عقده ی امپراتوری
نوشتهی
شهربراز |
ساعت:
7:59 AM |
پيوند دایمی
2 نظر داده شده |
نظردهی
دستهبندی تاريخ معاصر , روزانه
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 نظر:
با درود به شما
یونانیان انروزگار هیچگاه کشور به معنی دستگاه گسترده دولتی نداشتند و چیزی که بود تنها ابر شهرها بودند و در ان زمان شماری از ابر شهرهای هلنی همپیمان ایرانیان بودند و شماری نه. و بیشتر جنگهای ایران و یونان دراصل از برای
جانبداری متحدان یونانی ایران
رویداد و انها چیزی به مفهوم فرمانروایی متمرکز را نمیتوانستند دریابند و اسکندر از مقدونیه بود که
انرا کاملا نمیتوان یونانی(هلنی)دانست
یونان در طول تاریخ به امپراطوریهای گوناگون بیگانه دست بدست شد چون انها تا قرن نوزدهم چندان گرایشی به برپایی ملتی یکپارچه را نداشتند و برعکس آنان ایرانیان مطلق گرا همواره گرایش به دولت فرمانروای مرکزی و یکپارچگی فرهنگی حتی با وجود گویش ها و لهجه های گوناگون در سرزمینمان داشته اند فراموش نکنیم که ایران هیچگاه مستعمره و ساتراپ امپراطوری دیگری نشد درحالیکه یونان بیچاره سرنوشت دیگری داشت
من یونانیان امروزی را بسیار دوست میدارم و روابط انها با ایرانیان خیلی خوب است
درود بر شما
دوستان عزیز، من خواهش میکنم برای اینکه خلط مبحٍث نشود شما خود را داخل ادعا های کودکانه نویسندگان یا حکومت های بیخبر از همه جا ننمائید.
مسلم است که چیزی بنام امپراتوری یونان نداریم. اصولا اصل کشور های شهری ( در سو مر قدیم یا در یونان باستان که پولیس میگفتند) با امر امپراتوری مباینت ندارد. آن چیزی که ما به آن اتحادیه دلی میگوئیم یک اتحادیه نظامی بود برای مقاومت یونانیان در مقابل امپراتوری هخامنشی که وظیفه خود را هم بخوبی انجام داد. هیچ مورخی هم از آن بعنوان امپراتوری نام نبرده است. ناگفته نماند که عظمت هنر و فرهنگ یونان در همین دوره را (شعر و تئاتر، مجسمه سازی و معماری، فلسفه و ریاضیات، فن دریانوردی و ورزش و جنگاوری) نباید کوته شمرد که در تمام طول تاریخ بی نظیر است.
ما اصولا در طول تاریخ امپراتوری کم داریم.
امپراتوری هخامنشی، امپراتوری اسکندر بزرگ، امپراتوری رم، امپراتوری چین، امپراتوری ساساسانی، امپراتوری رم شرقی یا امپراتوری بیزانس ، امپراتوری مغول، امپراتوری عثمانی، با کمی چانه زدن میتوان امپراتوری گورکانیان در هند،اشکانیان و صفویه در ایران ، راهم به آن افزود.
امپراتوری اسکندر بخاطر مدت کوتاهش کمی زیر سوال است. در عوض امپراتوری 1000 ساله بیزانس کاملا یک امراتوری بزرک یونانی و یونانی زبان است.
در دوره جدید مسلما امپراتوری بریتانیا و اسپانیا و هابسبورگ و روسیه از آن جمله اند.
حکومت خلفای اموی و عباسی مسلما امپراتوری بوده اند.
اصولا بیشتر این اطلاقات بدون توجیه کلماتی که بیشتر از زبان لاتین یعنی زبان امپراتوری رم گرفته شده (مانند سزار/ تزار/کایزر/قیصر که از نام یولیوس سزار میاید که برای اولین بار سنای رم را خلع ید کرد و به او لقب در آن زمان مثبت دیکتاتور را عطا کردند و در زمان پسرخوانده او اکتاویان یعنی فرزند هشتم که بعدا به خود لقب سزار داد و او را آوگوستوس نامیدند و ایمپراتور نامیدند و پایه گذار امپراتوری رم است) ممکن نیست. از نام همین دو شخص دو ماه سالهای غربی یعنی یولی/جولای/ژوئیه و آوگوست/اوت برآمده اند.
امپراتورو امپراتوری از فعل لاتین ایمپرا یعنی دستور دادن و فرماندادن برمیاید یعنی فرمانروا و فروانروائی بر خلاف آنچه در فارسی به آن شاهنشاهی میگویند یعنی حکومتی که شاه آن بر شاهان دیگری حکومت میکند.
در فهم امروزی در اروپا آنگاه لفظ امپراتوری را بکار میبرند که چند ملت تحت یک حکومت باشند.
البته این میتواند مسخره هم باشد. مثلا میشود گفت امپراتوری عراق چون در آنجا هم عربها هستند و هم کردها یا امپراتوری مالزی چون در آن مالایائی ها و چینی ها هستند یا امپراتوری سریلانکا چون سیلانی ها و تمیل ها هستند.
حالا شما خود در باره بقیه قضاوت کنید
Post a Comment