Sunday, April 13, 2008

دو تقلب قدیمی

یک‌شنبه ۲۵/فروردین/۱۳۸۷ - ۱۳/اپریل/۲۰۰۸

در هر سرزمین و فرهنگی کاسبان تقلب می‌کنند. مثلا سوره‌ی ۸۳ قرآن سوره‌ای است به نام «مطففین» یا کم‌فروشان یا کسانی که در ترازو دستکاری می‌کنند و چنین می‌گوید: وای بر کم فروشان. آنان که چون از مردم پیمانه می‌ستانند کامل می‌گیرند اما چون به مردم پیمانه دهند یا برایشان کالایی را برکشند کم می‌گذراند.

در شعرهای خاقانی شروانی به دو تقلب کاسبان برمی‌خوریم که دست کم یکی از آنها هنوز نیز برقرار است.

یکی این که جگر را می‌سوزاندند و با مُشک مخلوط می‌کردند یا اصلا همان را به جای مشک می‌فروختند!

هردم جگرم سوزی در زلف به کار آری ------------ نه مشک خَلَق گردد چون با جگر آمیزی؟

خَلَق: کهنه. سیاه رنگ و رو رفته. نیمدار. در برخی نسخه‌ها مصرع دوم چنین است: نه مشک خلل گیرد چون با جگر آمیزی؟

در این غزل خاقانی به معشوقه می‌گوید که جگر مرا می‌سوزانی و می‌خواهی با آن زلف خود را معطر کنی اما این مشک تقلبی است و خوب نیست. به گمانم اکنون نیز تقلب‌های مشابهی در زمینه‌ی فروش اودوکلن و عطرها می‌شود.

تقلب دیگر این که گوشت گاو را خشک می‌کنند و آن را با مواد رنگی زرد می‌کنند بعد رشته‌ها یا الیاف گوشت خشک شده را به عنوان زعفران نسابیده می‌فروشند!

شاه جهان نظم ِغیر، داند از سِحر من ------------- اهل بصر گوشت گاو دانند از زعفران

نمونه‌ی دیگر:

هر جا که محرمی است خسی هم حریف اوست -------------- آری ز گوشت گاو بود بار زعفران

[حریف: هم حرفه. همکار. همراه]

زنده یاد «علی دشتی» در کتاب «خاقانی: شاعری دیرآشنا» (چاپ ۱۳۳۵ خ) اشاره می‌کند که در آن زمان نیز در گزارشی در مجلس سنای زمان شاه از این تقلب گزارشی شده است.

0 نظر: