سهشنبه ١٣/شهریور/١٣٨٦-٤/سپتامبر/٢٠٠٧
دوستی در گپ (چت) میگفت استاد کاناداییاش از وی پرسیده آیا میدانی نام این طرح چیست؟
او هم گفته بود نه. این استاد کانادایی که ظاهرا چندین بار هم به ایران سفر کرده بوده در جواب میگوید: بته جقه. حال میدانی از کجا آمده است؟ گفته بود نه. گفته بود در قدیم شاهان ایران سواد نداشتند و برای امضا دست خود را مشت میکردند و از پهلو بر ورق میکوبیدند. این نشان مهر شاهی است!!!
پرسیدم کدام پادشاه؟ دوست سادهی من هم گفت خیلی قدیمی. شاید زمان هخامنشیان!
متاسفانه ما در نظام آموزشی کشورمان هیچ نمیآموزیم. فقط برای کنکور پزشکی یا مهندسی درس میخوانیم. از فرهنگ و تاریخ خودمان بیخبریم. از تاریخ فقط نام هخامنشیان را شنیدهایم. اما از آنان هیچ نمیدانیم.
نمیدانیم که داریوش بزرگ چه نبوغی در سازماندهی اداری امپراتوری بزرگ ایران داشت.
نمیدانیم که کارهای اداری وی و نبوغ نظامی کوروش الگوی اسکندر مقدونی و بعدها رومیان شد.
نمیدانیم که نوآوریهای نظامی ایرانیان در زمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان به دست رومیان تقلید شد.
نمیدانیم که شوالیههای اروپایی تقلیدی از سواره نظام سنگین اشکانی و ساسانی بودند.
نمیدانیم که تا زمان صفویان نبوغ و مهارت کشورداری ایرانیان باعث برپا ماندن «تمدن اسلامی» شد. کسانی مانند خواجه نظام الملک که نخستین دانشگاههای دولتی را ایجاد کرد به نام نظامیه که در آن به دانشجویان خوابگاه و کمک هزینه پرداخت میشد.
نمیدانیم...... بگذریم.
به این دوستم گفتم این حرف استادت کاملا بیمعنا و بیپایه است. بته جقه طرح انتزاعی درخت سرو است. بته یعنی گیاه و جقه نیز تاج است. یعنی نقش گیاهی که بر تاج مینشاندند. در فرهنگ دهخدا چنین آمده:
جقه: جغه، بتهای ساخته از پر پرندگان که بر بالای کلاه پادشاهان ایران است و آن کوچک کردهی سرو سرافکنده، نشان ایران و ایرانیان و حکایت کننده از راستی و تواضع ایشان است.
بته جقه: نقش سرو سرافکنده که نشان راستی و فروتنی ایرانیان است.
سرو در فرهنگ ایرانی نشان آزادگی و بزرگی است. همچنین نشانی بهشتی و آسمانی است. در شاهنامه میخوانیم که زرتشت سروی در کاشمر کاشت:
یکی شاخ سرو آورید از بهشت ---------- به دروازهی شهر کشمر بکشت
برآمد از آن جای تا پیش کاخ -------- درختی گشن بیخ و بسیار شاخ
نبشته بر آن زاد سرو سهی -------- که پذرفت گشتاسپ دین بهی
گوا کرد مر سرو آزاد را --------- چنین گستراند خرد داد را
و یا در گلستان سعدی میخوانیم:
حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانند مگر سرو را که ثمرهای ندارد. دراین چه حکمت است؟
گفت: هر درختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقت خوش است و این است صفت آزادگان!
و یا حافظ میگوید:
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان ----------- غلام همت سروم که این قدم دارد
یا
زیر بارند درختان که تعلق دارند --------- ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
یا
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو ------- گر دهد دست که دامن ز چمن برچینم
این نشان بر لباس ورزشکاران پهلوانی یا زورخانه نیز دیده میشود و آنجا نیز نشانی از آزادگی و مردانگی است.
0 نظر:
Post a Comment