Saturday, August 29, 2009

زندگی در کنار جاده‌ی ابریشم

شنبه ۷/شهریور/۱۳۸۸ - ۲۹/آگوست/۲۰۰۹

مشغول خواندن کتاب جالبی هستم به نام «زندگی در کنار جاده‌ی ابریشم» که دکتر حیدری ملایری گرامی به من معرفی کرد.



نام کتاب: زندگی در کنار جاده‌ی ابریشم (Life along the Silk Road)
نویسنده: سوزان ویتفیلد (Susan Whitfield)
ناشر: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا
سال انتشار: ۲۰۰۱ م. / ۱۳۸۰ خ
صفحه: ۲۵۳

این کتاب داستان زندگی ۱۰ نفر با دین‌ها و زبان‌ها و قومیت‌های متفاوت است که در طول ۲۵۰ سال از ۷۵۰ تا ۱۰۰۰ میلادی در کنار این جاده زندگی کرده‌اند. این ده داستان عبارتند از:

۱- داستان یک تاجر: مردی سغدی به نام «نانای‌وندک» (بنده‌ی نانا، خدای باستانی) که پیرو مانی است. پدر و مادرش و خودش ابتدا زرتشتی بودند اما او و عمویش به دین مانی می‌گرایند.

۲- داستان یک سرباز: تبتی بودایی، شرح جنگ‌های چین و تبت بر سر برخی سرزمین‌های کنار جاده‌ی ابریشم است.

۳- داستان یک سوارکار: ترک اویغور. در این داستان با نقش سغدیان در دین‌گردانی اویغورها به دین مانی آشنا می‌شنویم. البته شخصیت داستان و خانواده مانند بسیاری دیگر از اویغورها به همان دین پرستش ارواح و شمنی (shaman) باقی می‌مانند. در این داستان می‌بینیم که اویغورها به خاطر کمک نظامی به چین، به نوعی از چین باج می‌گرفتند و اسبان و تاتو (pony)های خود را به قیمت گزاف به چین می‌فروختند و دولت چین نیز مجبور بود بپذیرد. اما در کتاب‌های تاریخ چین از این اسبها و تاتوها به عنوان «هدیه» و خراج اویغورها به امپراتور یاد شده است!

۴- داستان یک شاهدخت: خواهر امپراتور چین. یکی دیگر از باج‌هایی که دولت چین به اویغورها می‌داد فرستادن شاهدخت‌ها به زنی خاقان اویغور بود. در این داستان با شاهدختی همراه می‌شویم و مسیر سفر و نحوه‌ی برخورد اویغورها با او را می‌خوانیم.

۵- داستان یک راهب: کشمیری بودایی. این راهب کشمیری به ختا (Khitan) می‌رود. ختا همان است که در متن‌های قدیم گاهی به صورت «خطا» نیز نوشته می‌شده و زیبارویان آن مشهور بودند. برای نمونه حافظ می‌گوید:
آن یار پریچهره که دوش از برِ ما رفت ------- آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت؟

۶- داستان یک معشوقه‌ی درباری (courtesan) چینی

۷- داستان یک راهبه: چینی بودایی

۸- داستان یک بیوه: زنی چینی

۹- داستان یک پایور (official) چینی

۱۰- داستان یک هنرمند

(اطلاعات بیشتر درباره‌ی داستان‌ها را پس از خواندن هر یک خواهم افزود.)

سوزان ویتفیلد چین‌شناس است و همان طور که خود در پیشگفتار اعتراف می‌کند درباره‌ی تمدن‌های همسایه آگاهی کافی برای نگارش ندارد. به همین خاطر در این داستان‌ها نشانی از شخصیت مسلمان و یهودی نیست. دین‌ها محدود به مانوی، بودایی، مسیحی نسطوری است. وی در توصیف منطقه‌ها و فضاها خیلی خوب قلم زده است و خواننده را به فضای مورد نظر می‌برد و اطلاعات تاریخی درباره‌ی رابطه‌ی بین کشورها و دولت‌های هر دوره را در ضمن هر داستان توضیح می‌دهد. برخی کلک‌های تاجران و شگردهای نظامی و ... را هم در لا به لای داستان‌ها گنجانده است. در مجموع کتاب بسیار خوب و آگاهی‌بخشی است.

اما چند کاستی:

- خانم ویتفیلد به خاطر تخصص نداشتن در تاریخ ایران، در همان پیشگفتار چند اشتباه درباره‌ی ایران کرده است. از جمله این که می‌گوید دین زرتشتی به نجات‌دهنده اعتقاد دارد و نام این نجات‌دهنده «اهورا مزدا» است. در حالی که در دین زرتشت نجات‌دهنده را سوشیانس یا سوشیانت می‌گویند. یا مانی را - که از پدر و مادری اشکانی در بابِل زاده شده - بابلی می‌نامند. برخی از این اشتباه‌ها با مشاوره‌ی کوچکی حل می‌شد.

- دیگر این که درست است که در سال‌های ۷۵۰ تا ۱۰۰۰ میلادی دیگر دولت مرکزی ایرانی بر جاده‌ی ابریشم نفوذ نداشت اما دولت ایرانی سامانیان در آن دوران (۲۶۱ تا ۳۹۵ ق / ۸۷۴ تا ۱۰۰۴ م) بر سمرقند و بخارا فرمان می‌راند. ضمن آن که در پیشگفتار تاریخچه‌ی مختصری از دوران پیش از میلاد تا سال ۷۵۰ م. داده است. اما در این تاریخچه هم کمتر به نفوذ و حضور عنصرهای فرهنگی ایران در آسیای میانه اشاره می‌کند. از جمله می‌دانیم که ایران به مدت دست کم ۶۰۰ سال - یعنی بیشتر دوران ۴۵۰ ساله‌ی اشکانیان (۲۲۰ پ.م. تا ۲۲۴ م.) و مدت ۴۳۰ ساله‌ی فرمانروایی ساسانیان (۲۲۴ تا ۶۵۰ م.) - بر جاده‌ی زمینی ابریشم کنترل داشت و واسطه‌ی بازرگانی میان چین و روم بود. اصلا یکی از دلیل‌های به وجود آمدن جاده‌ی دریایی ابریشم برای همین بود که روم و چین می‌خواستند ایران را دور بزنند. یعنی رومیان از شام و عربستان به اقیانوس هند می‌آمدند و از آنجا به چین می‌رفتند تا از جاده‌ی زمینی - که بیشتر آن زیر کنترل و فرمان دولت‌های ایرانی بود - گذر نکنند. اما در این پیشگفتار اشاره‌ای به این موضوع نمی‌شود.

نکته‌ی جالبی که در پیشگفتار آمده این که بودا - که نام اصلی‌اش سیذارتا گاتامه بوده - از قوم ایرانی سکاهای شرقی بود. لقب او شکایامونی به معنای فرزانه‌ی سکایی است.

نکته‌ی جالب دیگر این که در آغاز سده‌ی بیستم میلادی (سال ۱۹۰۰ م) میزان فراوانی سند باستانی از صحرای تکله‌مکان به دست می‌آید و اروپاییان بیشتر آنها را با خود می‌برند تا روی آنها مطالعه کنند. پس از نزدیک ده سال یکی از باستان‌شناسان به نام «سر مارک اورل استاین» (Sir Marc Aurel Stein) به آسیای میانه می‌آید. پس از پرس و جوی فراوان از کسی که این سندها را فروخته، یعنی ترک اویغوری به نام «اسلام آخوند»، آخر فروشنده اعتراف می‌کند که بیشتر این سندها تقلبی است و او و همکارانش آنها را از خود درآورده‌اند! روی پوست درخت نوشته‌اند و با کمک آتش و ... آنها را کهنه کرده‌اند. یعنی باستان‌شناسان و کارشناسان زبان‌های مُرده در اروپا به مدت ده سال مشغول تلاش بیهوده برای کشف خط و زبانی بودند که وجود خارجی نداشت و چند شیاد آنها را ساخته بودند!

3 نظر:

Anonymous said...

www.dehgani.persianblog.ir

Be SHAHRBARAZ Link dadeh shod

Mahmoud Dehgani

Anonymous said...

با سلام
مدتها پیش شما در وبلاگتان کتابی معرفی کردید به نام مشروطه ایرانی. به تازگی این کتاب را تمام کردم اما اشتیاقم برای دانستن برخی مطالب بیشتر شد. از جمله شخصیت شیخ فضل الله نوری و کلا تاریخچه مخالفت های روحانیت با مظاهر تمدن جدید مثل مدارس جدید و ...
آیا شما کتابی می شناسید که به این موضوعات پرداخته باشد؟

با تشکر

مصطفی said...

فعال شدن لينک
سلام دوست عزيز
لينک شما با نام (شهربَراز) فعال شد
لطفا" لينک ما را با نام:

•*دانلود,نرم افزار،بازي،فيلم،عکس*•

لينک کنيد
منتظر حضور سبز شما هستيم
موفق باشيد

لينک شما فعال شد


با تشکر مدير وبلاگ :
http://online-1.blogfa.com