سهشنبه ۳/شهریور/۱۳۸۸ - ۲۵/آگوست/۲۰۰۹
ادگار جیمز بنکس یک امریکایی بود که در سال ۱۹۰۳ م. / ۱۲۸۲ خ. از طرف دانشگاه شیکاگو برای کاوشهای باستانی به عثمانی رفت.
ادگار جیمز بنکس با لباس عربی
وی سپس در سال ۱۹۱۲ م / ۱۲۹۱ خ. گزارش کاملی از سفر خود منتشر کرد با نام «بسمیه یا شهر گمشدهی ادب».
نام کتاب: بسمیه یا شهر گمشدهی ادب (Bismya or the Lost City of Adab)
نویسنده: ادگار جیمز بنکس (Edgar James Banks)
سال انتشار: ۱۹۱۲ م.
صفحه: ۴۵۵
بسمیه شهری است در عراق امروزی که در استان «واسط» بین بغداد و بصره قرار دارد. شهر ادب هم شهری است از دوران سومریان که پیش از این کاوش تنها نام آن دانسته بود.
بنکس ابتدا در کنسولگری امریکا در شهر بغداد کار میکرد و توانست میزان زیادی لوحههای نوشته به خط میخی بخرد و به موزهها بفروشد. وی در این کتاب گله میکند که دولت عثمانی به تازگی قانونی تصویب کرده که مقامهای دولتی کشورهای خارجی دیگر نمیتوانند در کار عتیقه فعالیت کنند.
بنکس در فصل دوم کتاب دربارهی مقررات دولت عثمانی برای کسب اجازهی کاوش صحبت میکند. من گوشهای از آن را ترجمه میکنم:
طبق قانون امور باستانشناسی عثمانی، هر درخواست کاوش باستانشناسی باید نخست به وزارت تعلیمات عمومی تسلیم شود. پس از طی زمانی، مشاوری درخواست را بررسی میکند. اگر تصویب شد آن را به موزهی امپراتوری عثمانی میفرستد. مقامات موزه آن را بررسی میکنند و اگر مایل بودند آن را به وزارت تعلیمات عمومی برمیگردانند تا نزدیکترین مقامات محلی به ویرانهی تاریخی وضعیت مالکیت زمین و نزدیکی آن به پادگانهای نظامی یا مسجد و گورستان را بررسی کنند. درخواستها نه به صورت تلگراف بلکه به صورت نامه فرستاده میشوند حتا اگر ویرانه در بیابان باشد و از هر گونه آبادی دور باشد.
پس از آن نامهای به فرماندار یا والی استان فرستاده میشود و شاید یک ماه طول بکشد. والی آن را به فرماندار جز یا «متصرف» میفرستد. متصرف آن را به قائم مقام میفرستد. قائم مقام آن را به مدیر میفرستد. مدیر هر وقت که دلش خواست بازرسی لازم را انجام میدهد و نامه را از همین مسیر به وزارت تعلیمات عمومی پس میفرستد.
اگر همه چیز به خوبی پیش برود، درخواست اصلی با گزارش مقامهای محلی دوباره برای بازبینی به موزه فرستاده میشود. سپس موزه درخواست را به وزراتخانه پس میفرستد. اگر هیچ مخالفتی با درخواست نشد، آن را به وزیر اعظم و شورای دولت میدهند تا تصویب کند. بیشتر درخواستها در همین جا کارشان تمام میشود و خبری از آنها نمیشود. اگر بخت یار باشد و درخواستی از زیر دست این شورای گرانقدر بیرون آمد دوباره به دست وزیر اعظم داده میشود تا آن را به شورای وزیران ببرد. پس از تصویب شورای وزیران، درخواست به سوی کاخ فرستاده میشود تا بالاخره روی میز سلطان برسد. گفته میشود که تنها پنج درصد درخواستها به میز سلطان میرسند و اگر بیرون بیایند به شکل دودی از دودکش خواهد بود!
اگر به منشیان دربار فشار کافی آورده شود شاید درخواست به نظر سلطان برسد. سپس سلطان نظر موافق یا مخالف خود را بیان میکند. به این ابراز نظر «اراده» (iradé) گفته میشود. وقتی «اراده» به صورت کتبی درآید «فرمان» (firman) خوانده میشود. درخواست و «اراده» به وزارت تعلیمات داده میشود و پس از پرداخت ۲۰ لیرهی عثمانی (برابر ۸۸ دلار امریکا) و پیش پرداخت ۵۰ لیرهی عثمانی (برابر ۲۲۰ دلار امریکا)، «فرمان» به دست متقاضی داده میشود. ممکن است گرفتن فرمان یک سال طول بکشد.
پس از طی تمام این مرحلهها، موزه یک نفر مامور را به همراه گروه کاوش میفرستد که تمام هزینههای این شخص بر عهدهی گروه باستانشناس کاوشگر است. وی هرچه را گروه کاوشگر پیدا کند تحویل میگیرد و مراقب است که بندهای قرارداد همکاری نقض نشوند.
در این زمان هنوز دولت عثمانی برپا بود و در ایران هم حکومت قاجار بر قرار بود. جالب است که عثمانیان با این که از نظر تاریخی و فرهنگی هیچ ربطی به دوران باستان این منطقه نداشتند این گونه برای حفظ آثار باستانی قلمروهای زیر فرمان خود سختگیری میکردند. بسیاری از آثار باستانی مربوط به ایران از زمان هخامنشی تا ساسانی در این زمان زیر فرمان دولت عثمانی بود. از خود آسیای کهتر یا آناتولی گرفته که در زمان هخامنشیان بخشی از ایران بود تا سوریه و بابل و عراق که در زمان اشکانیان و ساسانیان هم همچنان بخشی از قلمروی ایرانیان بودند. به همین خاطر بسیاری از آثار باستانی ایران متعلق به این دوران هم اینک در موزههای ترکیه است و طوری با آن رفتار میکنند که مربوط به نیاکان ترکشان است! همان طور که مولانای ایرانی را دزدیدهاند و او را شاعر ملی و بزرگ ترک (!) خود معرفی میکنند.
در همین دوران در زمان قاجار، اروپاییان میآمدند و حق انحصاری کاوش باستانی در سراسر ایران را میگرفتند و هر چه به دست میآوردند با خود میبردند و این گونه شد که موزههای بریتانیا و فرانسه پر شد از آثار باستانی ایران زمین! (برای نمونه ن.ک. غارت شوش در همین وبلاگ).
متاسفانه انگار وضع در کشور ما آن قدر خراب است که هنوز هم برخی میگویند: خوب شد خارجیها آثار باستانی ما را بردند وگرنه اگر آن آثار هنوز در ایران مانده بود امروز چیزی از آنها برجا نمانده بود! نمیدانم کی قرار است این وضع تغییر کند.
پینوشت:
این کتاب را میتوانید در این نشانی در کتابخانهی دانشگاه شیکاگو بخوانید.
به نوشتهی خانم اوا واسیلوسکا (Ewa Wasilewska) در مقالهای به نام «ایندینیا جونز فراموش شده» (The Forgotten Indiana Jones) و نیز این صفحه، ادگار بنکس الهامبخش شخصیت ایندینیا جونز در مجموعه فیلمهای هالیوودی (با شرکت هریسون فورد) است.
پینوشت ۲:
بانو سودآور یادآور شدند که عثمانیان هم در حفظ آثار و میراث باستانی سرزمینهای زیر فرمان خود توجه نداشتند و نمونهی آن کل دروازهی شهر بابل و کل شهر پرگامون است که به تمامی در موزههای اروپا است، یا معبد پارتنون یونان که لرد الگین (Elgin) انگلیسی آن را خرید و به انگلستان برد. آلمانیها نیز در برابر ساخت راه آهن بغداد، آزاد بودند هر چه دلشان میخواهد از سرزمینهای عثمانی ببرند.
تمام اینها درست و بجا است و از یادآوریشان سپاسگزارم. من تنها خواستم مقایسهای کرده باشم بین گشادهدستی شاهان قاجار که امتیاز انحصاری کاوش باستانشناسی میدادند با عثمانیان که این چنین سختگیری میکردند. دست کم این روال قانونی طولانی و نفسگیر را داشتند. اما من نمیدانم آیا چنین قانون و روالی در ایران آن زمان وجود داشته یا نه.
2 نظر:
درود
واقعا ما نیازمند به یک جنبش فرهنگی داریم و نیازمندیم به احترام به تاریخ و فرهنگ ایران.
علی دوستزاده
Very interesting. Good job. Keep it up.
Post a Comment